نگاهی به جدیدترین سریال مسعود دهنمکی
در دفاع و انتقاد از معراجیها
آرش فهیم
«معراجیها» همچون آثار قبلی مسعود دهنمکی تجلی بخش وجه رسانهای سینماست. سالهایی که سینما تازه اختراع شده بود، فقط در حد یک بازی و تجربه علمی جدی گرفته میشد و کسی آن را یک بیان هنری حساب نمیکرد. اما رفته رفته به عنوان هنر هفتم پذیرفته شد. به همین دلیل هم از سینما به عنوان یک «هنر - صنعت» یاد میشد. اما امروز، سینما بیش از هنر، صنعت یا هر چیز دیگری، یک رسانه است و مهمترین کارکرد یک ابزار رسانهای انتقال پیام و معنا و به عبارت بهتر پویاسازی فرهنگ است.
اگر بخواهیم آثار دهنمکی را با مولفههای هنری و صنعتی بسنجیم، راه به جایی نمیبریم. اما این آثار از موضع محصولاتی رسانهای، قابل تأمل و مهم هستند. عاملی که سبب موفقیت یک محصول رسانهای میشود، برخورداری از پیامی مماس با فضای روز جامعه است. تجلی بخشیدن به واقعیتهای زمانی و داغ اجتماعی و چالش با آنها و همچنین بازنمایی حال مردم، شاخصههایی هستند که موجب سبقت یک رسانه بر رقبایش میشود. پرفروش شدن و استقبال مردمی از فیلمها و سریالهای دهنمکی هم دقیقا به خاطر پررنگ بودن رویکرد رسانهای این آثار است، نه ابتذال و ذوق ضعیف مردم و تعابیری از این دست. نزدیک بودن به زبان و بیان روزمره مردم و بازسازی تیپهایی مطابق با عامه مردم، محوریت نسل جوان و غلبه فضای جوانانه و همچنین قرار دادن سوژههای ملتهبی مثل تنشهای دانشگاهی، بحثهای سیاسی روز، مشکلات معیشتی طبقات زحمتکش و ... در زیر ذره بین گذاردن و پیوند زدن همه اینها با ملیترین و آرمانیترین بخش تاریخ معاصر کشورمان، یعنی دفاع مقدس، توجه خاص و عام را به «معراجیها» جلب کرده است. معمولا آثاری که با تمهیدات مبتذل بین مردم نفوذ میکنند، از سوی نخبهها و خواص نادیده گرفته میشوند. اما هیچ کس نمیتواند منکر شود، آثار دهنمکی بیش از آنکه برای عوام حائز اهمیت باشد، برای گروههای نخبه جامعه مهم شدهاند.
محور اصلی مضمون این سریال، وحدت ملی و آشتی نسل جوان با افتخارات دفاع مقدس است. دهنمکی در أثر جدید خود برخلاف برخی دیگر از فیلمسازهای مدعی ساخت فیلمهای سیاسی و اجتماعی یکطرفه به قاضی نرفته است. در این سریال، دو طیف دانشجویی در قالب سمبلهایی از دو گفتمان متضاد به تصویر کشیده شدهاند. یک طیف، نماینده نگاه ملیگرایانه هستند و طیف دیگر، تفکر انقلابی و دینی دارند. این سریال نشان میدهد که آنچه به تضاد میان این دو گروه دامن میزند، حضور برخی سیاست بازهای کاسب کار و برخی سیاستمدارهای ضعیف و تشنه قدرت است. این درحالی است که میدان داری شخصیتهای انقلابی اصیل و نمایندههای حقیقی دفاع مقدس، موجب وحدت و آشتی میان دو گروه میشود. یکی از نقاط قوت «معراجیها» همین است که شخصیتهای سیاسی را طوری نمایش میدهد که هم میتوان ما به ازاهای آنها را تشخیص داد و هم اینکه به طور مستقیم به آنها اشاره نمیکند. یعنی کاملا آشکار است که امثال بالازاده و گنجی، نمودها و نمادهایی از چه کسانی هستند، اما در عین حال هیچ کس هم نمیتواند مدعی اهانت به آنها شود.
توجه «معراجیها» به مشکلات معیشتی اقشار زحمت کش جامعه، بدون افتادن در ورطه سیاه نمایی هم از دیگر شاخصههای تحسین برانگیز این سریال است. عدالتخواهی یکی از خصوصیات ذاتی و تفکیک ناپذیر هنر و رسانه انقلاب اسلامی است. هر أثر هنری و یا فعالیت رسانهای بدون رویکرد عدالتخواهانه فاقد هویت انقلابی میشود. کاربرد درست و بجای موسیقی هم از دیگر نکات مثبتی است که دراین سریال رعایت شده است. با این حال نمیتوان منکر شتاب زدگی و آشفتگی ساختار «معراجیها» شد. با وجود طنزآمیز بودن، اما به ندرت میتوان به موقعیت کمدی به معنای واقعی کلمه در طول سریال برخورد. آنچه به عنوان طنز دیده میشود، حاصل گرد هم آمدن تعداد زیادی از کمدینهای پرسابقه و شوخیهای کلامی است. شوخیهایی که در چند مورد هم به ورطه لودگی افتادند. اتفاقا سکانسهای تراژیک سریال به ویژه صحنههای جنگی آن دلنشینتر از آب درآمدهاند. و غیرقابل دفاعترین چیزی که در این سریال دیدم، اعتراضهای دانشجویی بود. هرکس که در دانشگاههای معتبر ایران تحصیل کرده باشد -بدون تردید- ساده لوحی مفرط دانشجوهای دانشگاه ساختگی آقای دهنمکی را باور نمیکند. واقعیت این است که بیشتر دانشجوهای دانشگاههای ما به این وسعت و تا این حد که در این سریال نشان داده میشود خنگ نیستند. اگر این گونه بود که با این همه ترفندها و حقههای دشمنان نظام، الان دانشگاههای ما میدان جنگ میشد! ضعف اصلی این است که کاراکتر گنجی اصلا فاقد جاذبه شخصیتی و ویژگیهایی است که بتواند گروه پرتعدادی از دانشجوها را با خودش همراه کند و بفریبد. چون معمولا افرادی میتوانند مردم و به ویژه جوانان را فریب دهند که دارای ظاهر یا حداقل ادعاهایی جذاب باشند. اما معلوم نیست که آدم پخمه و بی جاذبهای مثل گنجی چطوری دانشجوها را میشوراند؟