kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۱۱۹۱
تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۸

شـیوه‌های امیدبخشـی و درمـان ناامیـدی

 
 
محمد تقدیری
در نوشتار حاضر نویسنده به برخی راه‌های درمان ناامیدی و افزایش امیدواری با تکیه بر آموزه‌های دینی پرداخته است.
مطلب حاضر که از مجله پاسدار اسلام شماره ۴۱۹-۴۲۰ انتخاب شده با ‌اندک تلخیص و تصرف تقدیم خوانندگان عزیز می‌شود.
***
هنر امیدوار بودن
آدمى موجودى شگفت است؛ هنگام راحتى و آسایش، سرمست و مغرور مى‏شود و به‏گاه سختى و مشکل، ناامید و زمین‌گیر، نه این درست است و نه آن. تنبلى، عافیت‏طلبى و سختى‏گریزى، عوامل پیدایش چنین وضعیتى‏اند و البته وضعیتى است طبیعى که باید آن را اصلاح کرد. طبع مادى بشر به چنین حالتى گرایش دارد؛ ولى باید آن را تربیت کرد و به وضعیت مطلوب رساند و این کارى است شدنى. «هنر زندگى» در این مواقع است که آشکار مى ‏شود.
حضرت ایوب‌(ع)، شخصى توانگر و ثروتمند بود؛ ولى یکباره همه دارایى‏اش را از دست داد و به فقر و بیمارى مبتلا شد و حتى جایگاه اجتماعى‏اش را نیز از دست داد؛ اما وى نه به هنگام سلامتى و دارایى، مغرور بود و نه به وقت سختى و تنگدستى، ناامید و ناتوان.
حضرت نوح(ع) در مدت ۹۵۰ سال که مردم را دعوت مى‏کرد، فقط تعداد‌اندکی به او گرویدند و بقیه به‌شدت وى را اذیت کردند؛ اما هرگز ناامید و ناتوان نشد.
حضرت موسى(ع) با آن همه آزار و اذیتى که از فرعون و حتى از قوم خود دید، لحظه‏اى ناامید و زمینگیر نشد و برتر از همه، پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و‌آله ) که بیشترین سختى را در طول تاریخ نبوت و رسالت کشید، هرگز ناامید نشد و دست از تلاش برنداشت تا اینکه سرانجام پیروز شد. راه‌های زیر می‌تواند ما را در امیدوار شدن و امیدوار ماندن کمک کند.
دنیا را بهتر بشناسیم
بهتر است نظر خود را نسبت به دنیا بازنگرى کنیم. دنیا را آن‏گونه که هست باید شناخت. ما چه تصور و چه انتظارى از دنیا داریم؟ آیا تصورات و انتظارات ما از دنیا مطابق واقع است؟ دنیا دو روز است، روزى در سختى و رنج و دیگر روز، در راحتى و آسایش. اگر دنیا روى خوش به ما نشان داد، سرمست و مغرور نشویم و اگر به سختى دنیا دچار شدیم، تحمل کنیم و ناامیدى به خود راه ندهیم. گمان نکنیم دنیا براى راحتى است، دنیا آمیخته با رنج و سختى است‏ و چه بسا براى اهل ایمان همانند زندان باشد؛ این واقعیت دنیاست.
حال اگر تصور و انتظار ما از دنیا چیز دیگرى باشد، قطعاً در رنج و عذاب خواهیم بود. بهتر است دنیا را بهتر بشناسیم و آن را آن‏گونه که هست بپذیریم. اگر کسى حقیقت دنیا را دریابد، به خاطر سختى‏هاى آن محزون و غمگین نمى‏شود. در این صورت، جایى براى ناامیدى باقى نمى‏ماند. 
روزى کسى با حالى زار و غمگین خدمت امام‌صادق(ع) رسید و از تنگناى زندگى خود شکایت کرد. حضرت، زندان کوفه را به‏ یاد وى آورد و سپس فرمودند دنیا زندان مؤمن است. حضرت با ترسیم چهره دنیا براى وى، بار غم وى را کاستند و بن‏بست ناامیدى وى را شکستند.(۱)
به آینده بیندیشیم
هرگز تصور نکنیم مشکلى که هم اکنون‌گریبان‌گیر ماست، تا ابد همراهمان خواهد ماند. بدانیم سختى، پایدار نبوده و پایان‏پذیر است. بدانیم سختى‏ها هرگز در خانه زندگى ما «ساکن» نخواهد شد. اگر سختى و گرفتارى وارد زندگى ما شود، به دنبال آن و از همان راه، راحتى وارد شده و آن را خارج مى‏کند. خداوند متعال، خود به حضرت موسى(ع) فرموده است: «من رحمانم؛ رحمان همه زمان‏ها که... پس از شدت و سختى، راحتى و آسایش مى‏آورم».(۲)
به همین جهت رسول خدا(ص) به «فضل‌‌بن‌عباس» که هدیه‏اى براى ایشان آورده بود، فرمودند: «بدان که یارى خداوند، همراه صبر است و گشایش در کارها، همراه گرفتارى است و راحتى، همراه سختى».(۳) پس مطمئن باشید سختىِ دنیا پایان‏پذیر است. فکر سختى دنیا را به‏خاطر راحتى آینده از ذهن خود خارج کنید. چشم انتظار لحظه‏هاى روشن و سبز باشید. داشتن تصویر روشنى از آینده و برخوردارى از روحیه انتظار، چراغ امیدتان را روشن نگه داشته و نخواهد گذاشت ناامیدى، شما را تهدید کند. داشتن حالت انتظار، خود، گشایش و فرج است.(۴) کسى که حالت انتظار نداشته باشد، آینده را تاریک و همه راه‏ها را بسته مى‏بیند و این خود، رنج وى را چند برابر مى‏کند؛ اما اگر کسى به حالت انتظار دست یابد، بن‏بست یأس را شکسته و به آینده امیدوار خواهد بود. پس سعى کنیم به آینده بیندیشیم و حالت انتظار را در خود تقویت‌نماییم.
سختى بیشتر، امید بیشتر
هرگاه سختى‏ها افزایش یافتند، شما بیش از همیشه امیدوار باشید؛ زیرا وقتى شدت سختى‏ها به نهایت برسد و حلقه‏هاى بلا و گرفتارى تنگ‏تر شود، گشایش و راحتى فرا مى‏رسد.(۵) سختى‏ها سیر صعودى دارند؛ آرام شروع مى‏شوند و سپس شدت مى‏یابند و پس از آن به پایان رسیده و دوران فرج فرامى‏رسد.
آن‌گاه که همه راه‏ها بسته شوند، نشانه‏هاى فرج آشکار مى‏شود.(۶) بدانید هر چه فشارها افزایش یابند، در حقیقت شما به پایان دوره سختى نزدیک شده‏اید. پس نه‏ تنها سختى مایه امید است، افزایش آن نیز مایه امید بیشتر است. به همین جهت است که هرگاه فشارها بر رسول خدا(ص) بیشتر مى‏شد، ایشان امیدوارتر مى‏شدند. سخت‏ترین دوران براى آن‏ حضرت، جنگ احزاب بود؛ اما در همین جنگ، ایشان نوید پیروزى مسلمانان بر امپراتورى‏هاى فارس و روم را دادند(۷) و جالب این‌جاست که برخى منافقین مى‏گفتند: «او ما را مسخره کرده است. ما جرأت نداریم چند قدم از سپاه فاصله بگیریم، آن‌گاه او وعده فتح ایران و روم را مى‏دهد!» این سخنان، ناشى از ناآگاهى و بى‏ایمانى است. شدت گرفتن سختى‏ها نشانه نزدیک شدن شما به پایان دوران محنت است.
روزگارى خانمى خدمت امام صادق(ع) رسید و با ناراحتى گفت: «فرزندم به سفر رفته و علاقه شدیدى به وى دارم و تاکنون برنگشته است». حضرت، وى را به صبر فراخواندند. مادر نیز کمى آرام گرفت و رفت. چندى بعد، دوباره بازگشت و بار دیگر، حضرت وى را به صبر فراخواندند. بار سوم که بازگشت، به‌شدت اظهار ناراحتى کرد و گفت: «مرا به صبر فرامى‏خوانید؛ در حالى‏که طاقتم طاق شده است!»
حضرت به وى فرمودند: «به منزل برو! فرزندت آمده است». وى پس از اینکه به خانه رفت و فرزند خود را دید، خدمت حضرت بازگشت و پرسید: «از کجا دانستید فرزندم بازگشته است؟» حضرت به وى فرمودند: «وقتى گفتى صبرم تمام شده است، فهمیدم فرزندت آمده است؛ زیرا وقتى صبر انسان تمام شود، فرج فرارسیده است».(۸) شدت گرفتن سختى‏ها به معناى پایان یافتن رنج و دشوارى است. پس باید بیش از همیشه امیدوار بود.
اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ
یکی از راه‌های درمان ناامیدی، اعتقاد به جهانی ماندگار، نامحدود و حالات و منازل پس از مرگ است. انسان غرایز و خواسته‌هایی دارد که رسیدن به همه آنها در دنیا مقدور نیست،‌ برای مثال، به دنبال آسایش مطلق، امنیت مطلق و آرامش مطلق است و دستیابی به اینها در دنیا به طور مطلق امکان ندارد و این باعث احساس محرومیت و یأس در انسان می‌شود.
از سوی دیگر، زندگی با مشکلات و مصیبت‌ها و گرفتاری‌هایی رو‌به‌روست که رهایی از آنها ممکن نیست و یادآوری ظلم و ستم برای انسان، دردناک و فشارزاست، زیرا قدرتی برای مبارزه با آنها ندارد. همچنین مواجهه با فقدان عزیزان مانند پدر و مادر و فرزند و دیگرانی که به نوعی با شخص ارتباط دارند، می‌تواند بهداشت روانی افراد را به مخاطره افکند، همین‌طور یادآوری مرگ و ترس از مرگ نیز خود عاملی برای تنیدگی و فشار است.
اگر انسان برای مشکلات فوق راه‌حل مناسب نداشته باشد، در زندگی دچار سرخوردگی می‌شود که گاه دست به خودکشی می‌زند، به همین جهت یکی از مشکلات کاهش معنویت، آمار بالای خودکشی و بیماری‌های روانی است. یکی از اعتقاداتی که می‌تواند مشکلات فوق را حل کند، اعتقاد به معاد است. شخص معتقد به معاد عقیده دارد زندگی به این جهان ماده خلاصه نمی‌شود بلکه انسان، پس از مرگ، زندگی دیگری در پیش دارد و در آن‌جا به بسیاری از خواسته‌ها و آرزوهای خود دست می‌یابد.
 قرآن می‌فرماید: «در آخرت، زندگانی جاوید و سعادت ابدی است.»(9) در آن‌جا آسایش، ‌آرامش و امنیت مطلق وجود دارد. در آن‌جا افراد دیگر احساس کمبود و محرومیت نمی‌کنند: «در آن بهشت، آنچه دل‌ها می‌خواهد و چشم‌ها از آن لذت می‌برد، موجود است.»(10)
در آن‌جا هیچ‌گونه کمبودی احساس نمی‌شود و اگر انسان در این دنیا احساس محرومیتی دارد، با یادآوری نعمت‌های عالم آخرت برطرف می‌شود و شخص مؤمن امیدوار است در آن جهان از نعمت‌های الهی برخوردار شود.(۱۱)
نقش معاد در برطرف کردن فشارهای روانی
شخص مسلمان باور دارد عالم آخرت روز حساب و جزاست؛ در آن روز به اعمال افراد رسیدگی می‌شود و به تعبیر روایات، روز «نقاش الحساب» است، هر کس حق او پایمال شده است و هرگونه ستمی که به او شده و در دنیا نتوانسته با آن مقابله کند، در روز قیامت حق خود را بازستاند و این خود می‌تواند آرامش خاطر شخص را فراهم کند، زیرا این حق از دست رفته او در روز قیامت که بیشتر به آن احتیاج دارد، به او داده می‌شود و حق خود را از ظالم پس می‌گیرد، برای مثال؛ بچه یتیمی که اموال او را کسی ظالمانه غصب کرد و آن را خورد، وقتی بزرگ شد و متوجه شد، ولی دلیلی ندارد و نمی‌تواند مال خود را پس بگیرد، این شخص می‌تواند دو گونه برخورد داشته باشد:
۱ـ همیشه حقوق خود را به یاد آورد و ناراحت شود که نمی‌تواند مال را پس بگیرد، از این‌رو خشمگین گردد و در نتیجه دچار افسردگی و یأس از زندگی و احتمالاً بیمار شود.
۲ـ بعد از اینکه تمام تلاش خود را کرد ولی به نتیجه نرسید، به جای نگرانی و بیمار شدن، با خود بیندیشد که این مال و اموال‌، امانتی است از طرف خداوند که نزد ماست و اگر این شخص مال مرا تصرف کرده است، گرچه من چند روزی در این دنیا سختی می‌کشم، ولی در روز قیامت خداوند حق مرا از ظالم بازمی‌ستاند و در آن‌جا بهتر از این مال را به من می‌دهد و این شخص ظالم را به سزای اعمال خود می‌رساند، چنان که خداوند می‌فرماید: « کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مى‏خورند، (در حقیقت) تنها آتش مى‏خورند و به زودى در شعله‏هاى آتش (دوزخ) مى‏سوزند.»(12)
قرآن می‌فرماید: آنهایی که مال یتیم را می‌خورند، گرچه چهره ظاهری عملشان بهره‌گیری از غذا‌های لذیذ و رنگین است، اما چهره واقعی این غذاها آتش ‌سوزان است و همین چهره است که در قیامت آشکار می‌شود. شخصی که به او ظلم شد و برای مثال، یتیمی که مال او خورده شده است، وقتی به آیات و روایات مربوط می‌اندیشد و درمی‌یابد در روز قیامت حق او استیفا می‌شود و ظالم به سزای خود می‌رسد به زندگی امیدوار شده و آرامش خاطر پیدا می‌کند.
الگوبرداری از پیامبران و ائمه و اولیای خدا
اسلام از طریق ارائه اُسوه‌هایی مناسب، به راهنمایی افراد در برخورد با مسائل زندگی می‌پردازد. افراد الگوگیر از پیامبران و امامان، در مقابله با فشارهای روانی‌، موفق‌تر خواهند بود. الگوهایی که اسلام معرفی می‌کند، هر کدام در شرایط خاصی قرار داشتند و مشکلات و سختی‌های فراوانی را متحمل شده‌اند که هر کدام از آنها به تنهایی می‌توانست شخص را بیمار کند، ولی با برخورد صحیح با مشکلات، با کمال آرامش با مشکلات دست و پنجه نرم کرده‌اند، بدون اینکه گرفتار هرگونه نابهنجاری رفتاری یا اختلال روانی و ناامیدی و افسردگی شوند.
الف) درس‌هایی از زندگی حضرت ایوب(ع) در امیدوار زیستن
« ایّوب را (به یادآور) هنگامى که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت) «بدحالى و مشکلات به من روى آورده و تو مهربان‌ترین مهربانانى.»(13)
حضرت ایوب(ع) اُسوه صبر و استقامت است و به افراد، مقاومت در برابر مشکلات و ناراحتی‌های زندگی را می‌آموزد و به پایمردی و دوری از ناامیدی دعوت می‌کند. در سوره انبیا گوشه‌ای از زندگی ایوب پیامبر مطرح و از پیامبر خاتم خواسته شده سرگذشت او را به یاد آورد و برای مسلمانان بازگو کند تا از مشکلات طاقت‌فرسا نهراسند و از لطف و رحمت خداوند مأیوس نشوند.
امام صادق(ع) درباره علت ابتلائات ایوب فرموده‌اند: به خاطر کفران نعمت‌ها گرفتار آن مصیبت‌های بزرگ نشد، بلکه به خاطر شکر نعمت بود، زیرا شیطان به پیشگاه خدا عرضه داشت اگر ایوب را شاکر می‌بینی به خاطر نعمت فراوانی است که به او داده‌ای، بی‌تردید اگر این نعمت‌ها از او گرفته شود، او هرگز بنده شکرگزاری نخواهد بود. خداوند برای اینکه اخلاص ایوب را بر همگان روشن سازد و او را الگویی برای جهانیان قرار دهد که به هنگام رنج شاکر و صابر باشند، به شیطان اجازه داد بر دنیای او مسلط شود.
شیطان از خدا خواست اموال سرشار ایوب، زراعت و گوسفندان و همچنین فرزندان او از میان بروند. پس آفت‌ها و بلا‌ها در مدت کوتاهی آنها را از میان برد، ولی نه تنها از مقام شکر ایوب کاسته نشد، بلکه برآن افزوده گشت! شیطان از خدا خواست این بار بر بدن ایوب مسلط گردد و آنچنان بیمار شود که از شدت درد و رنجوری به خود پیچیده و اسیر و زندانی بستر شود. ‌این ابتلا نیز از مقام شکر او چیزی نکاست.
ایوب در مشکلات، از سرزنش دوستان بیش از هر مصیبت دیگری ناراحت شد، ولی باز رشته صبر را از کف نداد و آب زلال شکر را به کفران‌،آلوده نساخت، تنها رو به درگاه خدا آورد و چون از عهده امتحانات الهی به خوبی برآمد، خداوند درهای رحمتش را بار دیگر به روی این بنده شکیبا گشود و نعمت‌های از دست رفته را یکی پس از دیگری و حتی بیش از آن را به او ارزانی داشت تا همگان سرانجام نیکِ صبر و شکیبایی را دریابند.(۱۴)
اگر انسان اولیای دین را الگوی خود قرار دهد، با ‌اندک مشکلی احساس یأس و ناامیدی نمی‌کند.
ب) حضرت ابراهیم(ع) و پیروانش؛ الگویی نیکو 
قرآن می‌فرماید:«براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى که به قوم (مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا مى‏پرستید بیزاریم. ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشکار شده است تا آن زمان که به خداى یگانه ایمان بیاورید! ـ جز آن سخن ابراهیم که به پدرش [عمویش آزر] گفت (و وعده داد) براى تو آمرزش طلب مى‏کنم و در عین حال در برابر خداوند براى تو مالک چیزى نیستم(و اختیارى ندارم)! ـ پروردگارا! ما بر تو توکل کردیم و به سوى تو بازگشتیم و همه فرجام‌ها به سوى تُست‏.»(۱۵)
«(آرى!) براى شما در زندگى آنها اسوه حسنه(و سرمشق نیکویى) بود، براى کسانى که امید به خدا و روز قیامت دارند و هر کس سرپیچى کند به خویشتن ضرر زده است، زیرا خداوند بى‏نیاز و شایسته ستایش است!» (۱۶)
ج) حضرت یوسف(ع)؛ الگوی امیدواری و صبر و گذشت
در داستان حضرت یوسف(ع) امیدواری نسبت به زندگی و رستگاری موج می‌زند، حضرت یوسف به دلیل صبر در مقابل آزار برادران، افتادن در چاه،‌ زندانی شدن و عفو و گذشت نسبت به برادران خود هنگامی که به قدرت رسید، می‌تواند الگوی مناسبی باشد.
یوسف(ع) در برخورد با برادران می‌فرمود: «روزی که به شما با آن بازوان قوی و قدرت فوق‌العاده جسمانی نظر افکندم و خوشحال شدم، با خود گفتم کسی که این همه یاور نیرومند دارد، چه غمی از حوادث خواهد داشت؟ آن روز بر شما تکیه کردم و به بازوان شما دل بستم، اکنون در چنگال شما گرفتار و از شما به شما پناه می‌برم و به من پناه نمی‌دهید، خدا شما را بر من مسلط ساخت تا این درس را بیاموزم که به غیر او؛ حتی برادران تکیه نکنم.»(17)
د) رسول اکرم(ص) الگوی کامل مبارزه با ناامیدی
خدای متعال که خالق انسان‌هاست و صلاح و فساد آنها را فقط او تشخیص می‌دهد، برای آنان الگوهایی را تعیین کرده و آنها را به پیروی از این الگوها تشویق می‌کند: «مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏کنند.»(18)
قرآن مجید از مؤمنان راستین و روحیه عالى و پایمردى و استقامت و سایر ویژگی‌هاى آنان در جهاد احزاب سخن مى‏گوید و مقدمه این بحث را از شخص پیامبر اسلام که پیشوا و بزرگ و اسوه آنان بود شروع مى‏کند و می‌فرماید: بهترین الگو براى شما نه تنها در این میدان که در تمام زندگى، شخص پیامبر اعظم(ص) است. روحیات عالى او، استقامت و شکیبایى او، هوشیارى و درایت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط او بر حوادث و زانو نزدن در برابر سختی‌ها و مشکلات، هرکدام مى‏تواند الگو و سرمشقى براى همه مسلمین باشد.
این ناخداى بزرگ، هنگامى که سفینه‏اش گرفتار سخت‏ترین توفان‌ها مى‏شود، کمترین ضعف و سستى و دستپاچگى به خود راه نمى‏دهد. او هم ناخداست، هم لنگر مطمئن این کشتى، هم چراغ هدایت است و هم مایه آرامش و راحت روح و جان سرنشینان.
همراه دیگر مؤمنان کلنگ به دست مى‏گیرد، خندق مى‏کند، خاک را با بیل جمع‌آورى کرده و با ظرف از خندق بیرون مى‏برد. براى حفظ روحیه و خونسردى یارانش با آنها مزاح مى‏کند و براى گرم کردن دل و جانشان، آنها را به خواندن ‌اشعار حماسى تشویق مى ‏کند. مرتباً آنان را به یاد خدا مى‏اندازد و به آینده درخشان و فتوحات بزرگ نوید مى‏دهد، از توطئه منافقان برحذر مى‏دارد و هوشیارى لازم را به آنها مى‏دهد. از آرایش جنگى صحیح و انتخاب بهترین روش‌هاى نظامى، لحظه‏اى غافل نمى‏ماند و در عین حال از راه‌هاى مختلف براى ایجاد شکاف در میان صفوف دشمن از پاى نمى‏نشیند. آرى! او بهترین مقتدا و اسوه مؤمنان در این میدان و در همه میدان‌هاست.(19)
می‌توان زندگانی پیامبر(ص) را برای کسی که از فقدان پدر یا مادر و یا هر دو رنج می‌برد، یادآور شد تا ایشان را اُسوه قرار دهد.
هنگامی که پیامبر(ص) به تبلیغ دین اسلام مأمور شد و در این ابلاغ، دشمن انواع سختی‌ها و شکنجه‌ها و گرفتاری‌ها را برای ایشان ایجاد کرد، او از تمام مشکلات استقبال کرد و وظیفه خود را به بهترین نحو به انجام رساند. سه سال محاصره اقتصادی در شعب ابی‌طالب و ترس از حمله مشرکان و جز اینها، نتوانست حضرت را تحت‌ تأثیر قرار دهد، زیرا پیامبر(ص) با شناخت صحیحی که از خداوند متعال داشت، با تفسیر صحیح از این مشکلات و توکل بر خداوند به راه خود ادامه می‌داد.
در طول اقامت ده ساله پیامبر(ص) در شهر مدینه مشکلات متعددی برای آن حضرت به وجود آمد که پیامبر(ص) با همه آنها مقابله کرد؛ بدون اینکه در روح و روان او تأثیری بگذارد. ائمه معصومین(ع) نیز هر یک گرفتار مشکلات فراوانی بودند که با روش صحیح با آنها مقابله می‌کردند.
پیامبر(ص) نیز یک انسان بود و مخالفت‌های سرسختانه دشمنان کینه‌توز، خواه‌ناخواه در قلب او تأثیر می‌گذاشت، از این رو، خداوند برای اینکه کمترین گرد و غبار و نومیدی و یأس بر قلب آن حضرت ننشیند و اراده آهنینش از این مخالفت‌ها و کارشکنی‌ها به ضعف نگراید، داستان‌های انبیا ‌و مشکلات کار آنها و مقاومتشان را در برابر اقوام لجوج و پیروزی آنها را یکی پس از دیگری شرح می‌دهد تا قلب پیامبر و همچنین مؤمنانی که دوشادوش ایشان در این پیکار بزرگ شرکت دارند، هر روز قوی‌تر از قبل باشد.(20) «نقل این داستان‌ها قلب پیامبر را آرامش و سکون می‌بخشد و اضطراب را از دل او بر می‌کند».(21)
دعا؛ درمانگر ناامیدی
دعا نیز به عنوان نوعی رابطه انسان با خدا خاصیت درمانی بسیار بالایی در درمان یأس و ناامیدی دارد. توسل به دعا که سمبلی از پیوند جهان ماده و معنا می‌باشد، خود به عنوان یکی از اسباب‌، مطرح است و شرایط قبل را بدل به شرایط جدید می‌ کند و در این روند، انسانی را که به بیماری گرفتار شده نجات می‌دهد و با سوزاندن ریشه رذایل نفسانی، آدمی را از تباهی و تبهکاری خارج می‌ کند.
از دعا در درمان بیماری‌های روانی به‌خصوص یأس و ناامیدی تحت عنوان «دین درمانی» یاد می‌شود.
دعا کردن و در آن مشکلات روحی و روانی خود را با خدا در میان گذاشتن که بهتر است آن را «مناجات» بنامیم‌، خاصیتی بس ارزشمند در پالایش روح دارد و روشی را که روانشناسان امروز برای گشودن عقده‌های روانی و تخلیه افسردگی‌های روحی توصیه می‌کنند که بیمار برای پزشک از مشکلات خود صحبت کند تا آرامش یابد، در اسلام این روش در مناجات با خدا توصیه شده است.
امام صادق(ع) در روایتی فرمودند: «سه چیز است که با آنها ضرری نمی‌رسد: دعا هنگام‌ اندوه و سختی‌ها و استغفار از گناه و شکر هنگام نعمت».(22)
امام صادق(ع) فرمود: «علیک بالدّعا، فانه شفاء ‌من کُلِّ الداء؛(23) بر شما باد به دعا، به درستی که آن درمان هر دردی است.»
در آیات قرآن از این خاصیت دعا زیاد سخن گفته شده و در بیان سرگذشت بعضی پیامبران در حالی که به گرفتاری‌ها و ‌اندوه‌ها مبتلا شده بودند، آمده که چون خدا را می‌خواندند، خدا آنها را نجات می‌داد.(24)
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ کافى، ج ۲، ص ۲۵۰.   ۲ـ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۳۵.   ۳ـ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۱۲.   ۴ـ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۴؛ غررالحکم، ح ۴۵۷۸.   ۵ـ نهج‏البلاغه، کلمه قصار ۳۵۱.   ۶ـ غررالحکم، ح ۶۲۰۰.   ۷ـ سبل الهدى و الرشاد، ج ۴، ص ۳۷۳.   ۸ـ ارشادالقلوب، ج ۱، ص ۱۵۰.   ۹ـ عنکبوت، ۶۴.   ۱۰ـ زخرف، ۷۱.   ۱۱ـ تفسیر اطیب البیان،‌ ج ۱، ص ۳۵۱.  ۱۲ـ نساء، ۱۰.   ۱۳ـ انبیاء، ۸۳.  ۱۴ـ تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۲۹۵.  ۱۵ـ ممتحنه، ۴.  ۱۶ـ ممتحنه، ۶.  ۱۷ـ تفسیر نمونه، ج ۹، ص ۳۴۲.  ۱8- احزاب، ۲۱.  19ـ تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۴۲.   20ـ تفسیر نمونه، ج ۹، ص ۲۸۴.  21ـ تفسیر المیزان، ج ۱۱، ص ۷۵.  22ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۹۵.  23ـ همان، ج ۲، ص ۴۷۹، ح۱.  24ـ انبیاء، ۷۶.