اخبار ویژه
اندیشکده آمریکایی: دولت بایدن تسلیم ایران شد
کارشناسان یک اندیشکده ضدایرانی در آمریکا گفتند توافق تبادل زندانی، ضعف بایدن در قبال ایران را نشان میدهد و نشانه ضعف در سیاستهای تحریمی است.
«بنیاد دفاع از دموکراسیها» در مورد گزارشهای مربوط به توافق بر سر تبادل چند زندانی و آزادسازی 6 میلیارد دلار پول بلوکهشده ایران نوشت: ایالات متحده و ایران به توافقی دست یافتند که در ازای آزادی و فرستادن ۵ فرد دوتابعیتی ایرانی- آمریکایی که در ایران زندانی بودند به حبس خانگی، واشنگتن حدود ۶ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی بلوکهشده ایران در کره جنوبی را آزاد میکند. زندانیانی که ایران آزاد کرد سیامک نمازی، عماد شرقی و مراد طاهباز بودند که تهران همگی آنها را به اتهام جاسوسی زندانی کرد. وکیل نمازی عنوان داشت که ایران سه زندانی نامبرده و یک زندانی دیگر را به هتلی در تهران منتقل کرده است و آنها چند هفته دیگر تا سوار شدن هواپیما به مقصد قطر در آنجا میمانند؛ قطر با میانجیگری خود به انجام این توافق کمک کرد. تهران پنجمین زندانی را زودتر به حبس خانگی برد.
«مارک دوبوویتز» رئیس بنیاد دفاع از دموکراسیها معتقد است: این خبر خوبی است که گروگانهای آمریکایی که بهطور غیرقانونی به وسیله رژیم ایران دستگیر شدند، در حال بازگشت به خانه هستند. اما پرداخت ۶ میلیارد دلار باج تنها به معنی آن است که این رژیم، گروگانهای بیشتری را خواهد گرفت. این اقدام به ابزاری پرسود برای اخاذی از سوی ایران تبدیل شده است. این ۶ میلیارد دلار فقط برای اهداف بشردوستانه استفاده نخواهد شد. در دنیای واقعی، ۶ میلیارد دلار فوق برای استفاده در تروریسم، تامین مالی هواپیماهای بدون سرنشین، سرکوب و گسترش سلاحهای هستهای آزاد خواهد شد. تهران تنها زمانی که بهخاطر دستگیری غیرقانونی گروگانها بهشدت مجازات شود و با پرداخت میلیاردها دلار باج، پاداشی را دریافت نکند، این نوع سوءاستفادههای بشردوستانه را متوقف خواهد کرد.
«ریچارد گلدبرگ» مشاور ارشد اندیشکده مذکور نیز میگوید: این تبادل زندانی نیست. این بزرگترین پرداخت باج گروگانگیری در تاریخ آمریکا است. این پول برای کمکهای بشردوستانه نیست؛ این یک حمایت بودجهای برای دولت سرآمد در حمایت از تروریسم است. با پرداخت بیش از ۱ میلیارد دلار برای هر گروگان، احتمال اینکه کشورهای ایران، روسیه و چین برای گرفتن گروگان از آمریکا تلاش کنند بیشتر میشود، نه کمتر.
«بهنام بن طالبلو» کارشناس ارشد اندیشکده ضدایرانی نیز عنوان کرد: یک توافق مبادله زندانیان بین تهران و واشنگتن در حال انجام است. اما طبق گزارشها، اینبار ایران در ازای گروگانهایی که گرفته، هم به وجوه بلوکهشده دسترسی پیدا میکند و هم افرادی را که از سوی ایالات متحده بهدلیل نقض تحریمها یا جرایمی بدتر زندانی شدهاند، آزاد میکند. در واقع یک عبارت در مورد توافق باید گفت که واشنگتن چیزی یاد نگرفته و چیزی را هم درباره چگونگی مدیریت دیپلماسی با تهران فراموش نخواهد کرد.
گزارش اندیشکده آمریکایی میافزاید: «اتفاق اخیر نخستینبار نیست که ایران در ازای آزادی گروگانها درخواست باج میکند. دولت اوباما در سال ۲۰۱۵ و اوایل ۲۰۱۶ درباره طرح مشابهی در راستای توافق هستهای مذاکره کرد و ۴۰۰ میلیون دلار را بهعنوان اولین قسط از پرداخت ۱.۷ میلیارد دلاری به ایران فرستاد، تهران چهار آمریکایی را آزاد کرد. اگر ۱.۷ میلیارد دلار حکومت را به گروگانگیری بیشتر تشویق کرد، ۶ میلیارد دلار گروگانگیری بیشتر را در آینده قطعی میکند. ایران از روی عمد و با برنامه، بهدنبال گروگانگیری بهعنوان نوعی فشار اقتصادی علیه غرب است».
گزافهگویی اندیشکده آمریکایی درباره گروگانگیری و باجگیری در حالی است که اولا عناصر بازداشتی در ایران جاسوسی کرده و جرمشان محرز است. ثانیا گروگانگیر واقعی، دولت خبیث آمریکاست که اقدام به فشار علیه برخی دولتها برای عدم پرداخت پولهای ایران کرده تا ملت ایران تسلیم باجخواهی آمریکا شوند. اما اکنون به مدد الهی و همت ملت ایران، ورق برگشته و آمریکا ناچار است قدمبهقدم عقبنشینی کند.
باج ندادید و امتیاز گرفتید اینکه نشد توافق(!)
توافق آمریکا و ایران برای آزادی 6 میلیارد دلار از اموال بلوکه شده ایران در کره جنوبی، با واکنش متفاوت روزنامههای داخلی مواجه شد.
نشریات انقلابی این رویداد را یک موفقیت ارزیابی کردند اما برخی نشریات غربگرا به تشکیک و تردیدافکنی پرداختند. تخطئه و تشکیک برخی از محافل غربگرا در توافق در حالی است که آنها قبل از این ماهها خواستار مذاکره و توافق با آمریکا شده بودند اما گویا کلاس کارشان توافقی جز مشابه برجام را که ایران امتیازات هنگفت و غیر قابل بازگشت بدهد و وعده هیچ و پوچ بخرد و آخرسر هم دو برابر شدن تحریمها در فرآیند اجرای توافق را نظارهگر باشد، برنمیتابد.
غیر از روزنامه کیهان که تیتر اول خود را به «آزاد سازی ۶ میلیارد دلار دیگر بدون برجام و FATF»، اختصاص داده بود دیگر نشریات انقلابی هم به این موضوع پرداختهاند؛ از جمله:
- وطن امروز: آزادسازی 6 میلیارد دلار منابع ارزی ایران بدون دادن امتیاز هستهای/ عصبانیت ضد انقلاب خارجی و مقامات دولت سابق از آزادی منابع ایران؛ از جایزه بگیرهای آشوب تا کاسبان برجام.
- همشهری: دیپلماسی بدون ذلت جواب داد؛ تسلیم آمریکا بدون برجام/ اموال مسدود شده ایران بدون هیچ تعهد اضافه آزاد میشوند
- جوان: توافق بدون باج؛ توافق برای آزادی 6 میلیارد دلار از پولهای بلوکه شده ایران، در عین غنیسازی 60 درصد و دسترسی نداشتن آژانس به ضبط ویدئوها و چرخشهای دیگر هستهای آغاز میشود. این توافق، بدون باج هستهای بود
در این میان روزنامه اطلاعات هم تیتر زد: با ارائه تضمینهای لازم از سوی آمریکا انجام میشود؛ آغاز آزادسازی 10 میلیارد دلار دارایی مسدود شده ایران.
اما در این میان نشریات غربگرا که برای کانال مالی توهینآمیز و پر از خالی اینستکس در دولت سابق غش و ریسه میرفتند، به تشکیک درباره توافق اخیر پرداختند. روزنامه آرمان در تحلیلی به قلم استاندار گلستان در دولت سابق مدعی شد «اثرگذاری توافق محدود است میزان داراییهای آزاد شده آنقدر زیاد نیست که اثر زیادی بر اقتصاد بگذارد. ضمن اینکه اگر دو سال پیش آزاد میشد طبیعتا مقدار کالاهای بیشتری وارد کشور میشد. تحولات اخیر یک مسکّن کوتاه مدت است. نکته کلیدی این است که اگر برجام احیا میشد همه مطالبات کشور و نقل و انتقالات پولی به حالت عادی برمیگشت. اما این تفاهم خارج از برجام انجام شده و کارکرد محدودی دارد». این روزنامه همچنین در تحلیل دیگری نوشت:« متاسفانه زمان زیادی از دست رفت در حالی که اگر واقعا اجازه داده بودند که در زمان آقای دکتر ظریف و آقای دکتر عراقچی توافق عملیاتی میشد همان موقع نیز این 7 میلیارد بدون هیچ قید و شرطی به دست ایران میرسید و آن زندانیها نیز آزاد شده بودند و منافع این 7 میلیارد نیز در این 2 سال و اندی نصیب ایران میشد».
روزنامه شرق هم ادعا کرده است: این توافقی از سر ناچاری است! تنها در دولت رئیسی و پس از تحقق پروژه یکدستسازی قدرت، امکان حصول توافق اینچنینی بین ایران و آمریکا وجود داشت؛ چراکه به اعتراف این کارشناس، اگر در انتخابات ۱۴۰۰، دولتی همسو با حسن روحانی سر کار میبود، قطعا جریانهای رادیکال اجازه انجام توافق اینچنینی را نمیدادند؛ کمااینکه مذاکرات بر سر برنامه هستهای و تبادل زندانیان دوتابعیتی یا هر توافق دیگری در دولت سابق با ناهمسوییهای صورتگرفته، عملا به بنبست کشیده شد. اقتضائات داخلی ایران به واسطه بحرانیشدن وضعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و معیشتی، آنهم در آستانه انتخابات مجلس و نزدیکشدن به وقایع سال گذشته، تهران را به این جمعبندی رسانده که برای عبور از مسائل داخلی دست به یک توافق بزند... پس از یکدستشدن قدرت، سعی شد امتیازات و اعتبار هرگونه توافقی در حوزه سیاست خارجی به نام دولت رئیسی تمام شود. اگرچه احیای روابط ایران و عربستان، توافق بر سر تبادل زندانیان دوتابعیتی و احتمالا توافق بر سر احیای برجام به نام رئیسی تمام شد، اما آوردهای برای این دولت نداشت. مادامی که پای چینیها و بهخصوص روسها در مذاکراتی مانند مذاکرات هستهای و احیای برجام باز باشد، نتیجه آن یک پروسه فرسایشی و زمانبر دیپلماتیک است و عملا سود و آوردهای برای ایران ندارد. بارابارا اسلاوین، کارشناس آمریکایی در توئیتی ادعا کرد که ایران میتواند سفارش غذا، دارو و شمار محدودی تجهیزات پزشکی را نزد بانکی در دوحه ثبت کند. بانک مذکور در دوحه نیز هزینه کالاها را پرداخت میکند و شرکتهای قطری آنها را به ایران تحویل میدهند. ایران اصلا به منابع مالی دسترسی مستقیم ندارد».
روزنامه زنجیرهای سازندگی هم در تحلیلی، توافق اخیر را بازگشت به پله اول خوانده و نوشته است: «این توافقی است که دو سال پیش ظریف با آمریکاییها رسیده بود با این تفاوت که پولهای بلوکه شده به ایران میآمد و به کشور ثالث نمیرفت». در تحلیلی تحریفآمیز و مشابه سازندگی، روزنامه هممیهن نوشت: « اگر این اقدام گامی به سوی حلوفصل روابط خارجی و حل مشکلات باشد، قطعاً گامی مفید و رو به جلو است و باید از آن حمایت کرد. ولی اگر فقط یک اتفاق موقتی و برای آزادی منابع مالی ایران است، این سیاست مفید نیست و به زیان ایران است و نشانهای از حل نشدن و تداوم وضعیتی است که به وضع کنونی منجر شده است. گرچه قصد نداریم که سرکوفت بزنیم، ولی فرصت کاری که ایران در سه سال پیش میتوانست انجام دهد و در یک چارچوب کلی تمامی پولهای خود را بگیرد و نقل و انتقال آن هم آزاد باشد و در ادامه هم نگران مشکلی نباشد را به دلیل درک نادرست از شرایط، از دست دادند».
این حجم از تحریف در نشریات غربگرا در حالی است که دولت سابق در آخرین توافق روی کاغذ، به کانال مالی توهینآمیز موسوم به اینستکس رسیده بود یعنی این که بتواند در ازای فروش حداقلی نفت، غذا و دارو از اروپا بخرد، با این شرط که همه تعهدات هستهای را همچنان ادامه دهد. جالب این که اروپاییها حتی به این وعده هم عمل نکردند. در موضوع ادعای روزنامه سازندگی روشن است که اولا هیچ توافقی به دست نیامده بود و ثانیا آمریکا در آن زمان شرط واگذاری هر امتیاز کوچکی را مشروط به امکان بازگشت بیهزینهاش به برجام میکرد تا بدین ترتیب نه خسارتها را جبران کند، و نه درباره لغو تحریمها در آینده تضمین بدهد اما دسترسی به مکانیسم ماشه برجام (احیای تحریمهای سازمان ملل بدون موافقت دیگر اعضا از جمله چین و روسیه) پیدا بکند.
در موضع مذاکرات دولت قبل برای احیای برجام هم هیچ یک از مقامات دولت سابق یا حامیان آنها نمیتوانند ادعا کنند مشکل اخذ تضمین معتبر برای عدم تکرار عهدشکنی (نظیر رساندن تحریمها از 800 تحریم به نزدیک دوهزار تحریم) و تعهد غرب برای لغو موثر و پایدار تحریمها حل شده بود. در واقع هر سه دولت اوباما و ترامپ و بایدن با تفاوتهایی، ریل معیوب برجام را مقدمهای برای باج خواهیهای بیشتر از ایران میدانستند و بنابراین هیچ کدام، از تحریمها به شکل واقعی و پایدار کوتاه نیامدند، و اقدام تاکتیکی اوباما برای تلهگذاری برجامی هم بلافاصله با تحریمهای پسابرجامی ویزا و آیسا و سیسادا و تهدید طرفهای همکاری با ایران متوقف شد.
دعوت به ثبتنام پس از خالیبندی درباره تحریم انتخابات
بر خلاف هیاهوی مدعیان اصلاحات مبنی بر تحریم انتخابات، روزنامه هممیهن خواستار ثبتنام نامزدهای این طیف شد. پیش از این هم پیشبینی میشد که هیاهوی تحریم انتخابات فاقد ما به ازای واقعی باشد و طیف مذکور با ظرفیت کامل وارد گود انتخابات شوند هر چند که در دو انتخابات 1400 و 1398 (ریاست جمهوری و مجلس) با عدم اقبال مردم رو به رو شدند.
هممیهن در تحلیلی نوشت: با اعلام موضع سخنگوی جبهه اصلاحات مبنی بر اینکه توصیهای به افراد برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس نداریم، عملاً هر پیشنهادی معطوف به شرکت در انتخابات، بلاوجه و بیفایده است. اما به دلایل متعدد همچنان شرکت در انتخابات توسط اصلاحطلبان را مفید و بلکه ضروری میدانم. اولین و مهمترین دلیل ضرورت حفظ نهاد انتخابات است. هر کسی با هر سلیقهای که بخواهد در این کشور حکومت کند، اگر بخواهد با مسالمتآمیزترین، خشونتپرهیزترین، کمهزینهترین و فراگیرترین روش، حکومت کند، هیچگریزی از صندوق رأی و نهاد انتخابات نخواهد داشت. جامعه را نباید نسبت به انتخابات دلسرد کرد و صندوق رأی را در نظر مردم بیفایده و بیاثر تصویر کرد. باید بکوشیم موضوع انتخابات در جامعه زنده بماند. عدم شرکت ما در انتخابات، پیکر نیمهجان انتخابات را احیا نمیکند و تأثیری در تغییر رفتار جناح حاکم نخواهد داشت. موقعیت اصلاحطلبان در سپهر سیاست را بیش از این به حاشیه خواهد برد.
سادهترین پاسخ این است که اصولگرایان حاکم یا ایدهپردازان و طراحان حاکمیت یکدست را مقصر شرایط کشور معرفی کنیم. خُب، گام بعدی چیست؟ عدم شرکت در انتخابات یا انفعال در معرفی کاندیدا به جامعه، چه تأثیری در تغییر شرایط نامطلوب کشور دارد؟
راهبرد منفعلانه جبهه اصلاحات، خودکشی از ترسِ مرگ است. اصلاحطلبان کسی را تشویق به ثبتنام نمیکنند، چون پیشبینیشان این است که جناح حاکم آنها را ردصلاحیت میکند. احتمالا زبان اصولگرایان گویا خواهد بود که شما که اساساً کسی را در انتخابات کاندیدا نکردید، چگونه مدعی هستید که انتخابات آزاد نبوده است و بر چه مبنایی قصاص قبل از جنایت میکنید؟
اینکه اصلاحطلبان یا هر نیروی سیاسی دیگری، فردای انتخابات، مدعی آرای سفید یا باطله یا آرای به صندوق ریختهنشده شود و آنها را به حساب خود بگذارد، نه اخلاقی است و نه منطبق با وزن واقعی آن گروه.
پیشنهاد من این است که در این 100 کرسی، اصلاحطلبان، آرای باطله را به نفع خود، معنادار کنند. در شرایط فعلی کشور بعید است که جناح حاکم توان مخفی کردن عدد آرا را داشته باشد.
اصلاحطلبان میتوانند در تهران و کلانشهرها گزینههای حداکثری خود را دعوت به ثبتنام کنند و از هماکنون لیستهای انتخاباتی خود در این حوزههای انتخابیه را منتشر کنند و از الان تا شب انتخابات، از مردم بخواهند این لیستها را در برگه آرا بنویسند. اصلاحطلبان میتوانند در این لیستها از فرصت انتخابات استفاده کنند و چهرههای جدیدتر و نیروهای تازهنفستری را به جامعه معرفی کنند. چنین طرحی میتواند چند فایده داشته باشد: اصلاحطلبان را از اتهام تحریم انتخابات میرهاند. افزایش عدد مشارکتکنندگان در انتخابات، برخی مخاطرات بینالمللی را از کشور و نظام دور خواهد کرد. اصولگرایان تمامیتخواه را مجدداً رسوا و بیآبرو خواهد. در آینده کسی نمیتواند مدعی شود که اصلاحطلبان با انفعالشان، در وضعیت فعلی، سهیم و شریکند. تاکنون اصلاحطلبان در انتخاباتهای مختلف بیش از اینکه کنش داشته باشند، واکنش داشتهاند. آنها منتظر نشستهاند تا ببینند چند نفر از تیغ نظارتهای تنگنظرانه سر سالم به در میبرند و بعد درخصوص معرفی یا عدم معرفی کاندیدا
تصمیم بگیرند.