توجه به مسجد و حسينيه راه حل مشكلات دولت و ملّت (خوان حکمت)
الآن مشكل دولت و ملّت ما اين نيست كه ما زندان نداريم! زندان، دستگاه قضائي، ناجا، كارهاي امنيتي؛ اينها 10 الي 15 درصد موفق است. آن 80 درصد را حسينيه و مسجد تأمين مي كند! اگر مسئولان دولتي ما اهل حسينيه و مسجد و خدا و قيامت بودند، مشكل حل است. اگر مردم ما اهل خدا و قيامت بودند، مشكل حل است. از دستگاه قضائي بيش از 15 درصد بر نميآيد! هم دزدي هست، هم رانتخواري هست، هم بگير و ببند هست؛ كم نيست! اگر سخن از خدا و قيامت و وجدان و ترس از عذاب بود، كشور اصلاح مي شود و گرنه مطمئن باشيد هيچ مملكتي با زندان، آباد و اصلاح نخواهد شد! ايني كه اصرار انبياء است، هُوَ اَفصَحُ مِنّي لِساناً است؛ وجود مبارك موساي كليم گفت: عصا كافي است، اژدها كافي است؛ امّا در جاي خودش، آن 10 درصد را تأمين مي كند. آني كه مهم است، اَفصَحُ مِنّي لِساناً است! من يك خطيب ميخواهم، عالم مي خواهم؛ خوب حرف بزند، حرف خوب بزند، با استدلال حرف بزند، مردم را روشن كند، آگاه كند، دليل اقامه كند؛ مردم يك قيام ديني پيدا كنند. اگر اين شد، كشور آباد مي شود؛ و اگر (معاذ الله) اين حسينيه ها و اين مسجدها و اين نماز جمعه ها و اين نماز جماعت ها و اعتقاد به خدا، كم رنگ شد؛ مطمئن باشيد از هيچ دستگاه قضائي، از هيچ دستگاه نيروي نظامي و انتظامي كاري ساخته نيست؛ با بگير و ببند شما میتوانيد 15 درصد موفق بشويد، يا خيلي توفيق حاصل كرديد، 20 درصد!
وجود مبارك يوسف كه گفت: من اين كشور را اداره مي كنم، مگر او با زندان اداره كرد؟ او با امنيت اداره كرد، او با توزيع عادلانه اداره كرد؛ او با باند بازي اداره نكرد! اين يوسف با جمال و با جلال، گفت: مصر كشور پهناور و عظيمي است؛ 7 سال هم قحطي ديده است. يك كشور پهناور 7 سال قحطي ديده را كي مي تواند اداره كند جز يك مرد الهيِ پاك؟!
اگر خداي ناكرده آنچه را كه قرآن كريم نقل ميكند، ذرّهاي خلاف بود؛ اوّل كسي كه اعتراض مي كرد، يهوديها بودند، مسيحيها بودند، دشمن ها بودند؛ همه گفتند بله، اين جرياني كه قرآن نقل مي كند درست است. يوسف گفت: اِجعَلْنِي عَلي خَزائِنِ الاَرضِ اِنّي حَفيظٌ عَليم(1). من بايد ندزدم، نمي دزدم؛ باند باز نباشم، نيستم. جمال يوسف در اين نبود كه زيبا بود؛ جمال يوسف در عدل او بود، جمال يوسف در عقل او بود، جمال يوسف در طهارت او بود؛ او را مي گويند ( جمال). گفت: اِجعَلْنِي عَلي خَزائِنِ الاَرضْ اِنّي حَفيظٌ عَليمٌ. هم كارشناسم، هم امين. ما آني كه كم داريم كارشناس است، آني كه كم داريم امين است! اين رسالت دين است و اداره هم كرد!
تعهد خداي سبحان مبني بر تأمين روزي تمامي موجودات
خداي سبحان حرفش اين است كه تمام مار و عقرب عائله منند .در قرآن كريم فرمود: من هيچ ماري را، هيچ عقربي را، هيچ گرگ و گرازي را گرسنه نمي گذارم: مَا مِنْ دابَّهٍ اِلا عَلَي اللهِ رِزقُها (2). فرمود: اينها همه عائله منند. اين را در سوره مباركه هود گفته، در بخشهاي ديگر فرموده. فرمود: اينچنين نيست كه حالا من بگويم فلان مار يا فلان عقرب يا فلان گرگ يا فلان گراز، آنها حرام گوشتند؛ نه، من همان جوري كه آهو و تيهو را تأمين مي كنم، اين گرگ و گراز را هم تأمين مي كنم؛ اينها عائله منند، منتها شما جلوي اينها را نگيريد! جلوي رزق مردم را نگيريد، امكانات به آنها بدهيد؛ اگر دولتمرديد، آدم بفهم باشيد، وام را به همه بدهيد، در صدد تلاش و كوشش باشيد؛ شغل توليد كنيد، اينها را بپرورانيد، اينها را زير پر بگيريد، تشويق كنيد، ربا را كمتر بگيريد؛ بگذاريد اين مردم يك نفس تازه اي بكشند.
سرنوشت تلخ نسل هاي بعدي انقلاب ابراهيمي و ضرورت عبرت گيري از آن
وجود مبارك امير المؤمنين فرمود: اين رهبري انقلاب را ابراهيم به عهده گرفت و بعد كم كم انبياي ديگر بودند، يوسف آمد، مصر را با آن وضع اداره كرد؛ بعد رهبري انقلاب را داود گرفت، بعد سليمان حكومت كرد؛ همه اينها كارهايشان را انجام دادند. بعد نوبت به نسل سوّم و چهارم و امثال اينها كه رسيد، اينها اَضاعُوا الصَّلاه وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات(3)؛ اينها راه انبياء و ابراهيم و يوسف و بزرگان ديگر (عليهمالسَّلام) را كنار گذاشتند.
اين حجاز يك همزه وصلي بود كه شرقش را امپراطوري ايران اداره مي كرد، غربش را هم قيصرهاي روم. اصلاً كسي براي حجاز حسابي قائل نمي شد! نه معدني داشت، نه كوه طلا داشت، نه كشاورزي قوي داشت، نه دامداري قوي داشت! يك عدّه بيابانگردي بودند، به زحمت خودشان را تأمين ميكردند! ايران بود كه مهد ثروت بود، روم بود كه مهد ثروت بود؛ اينجا جاي امپراطوري بود و آنجا جاي امپراطوري! شرق آن روز امپراطوري ايران بود، غرب آن روز امپراطوري روم. اين هر دو را وجود مبارك حضرت امير در نهج البلاغه فرمود که در اثر بيعُرضگي نسل سوّم و چهارم و پنجم و ششم، کسری ها و قیصرها؛ يعني هم امپراطوري ايران از شرق، هم امپراطوري روم از غرب حمله كردند و اين سرزمين خاورميانه را كه ورثه ابراهيم و اسماعيل و يوسف و اينها در اختیار داشتند، از دست اينها گرفتند؛ اينها كه آمدند، همين ايراني ها، همين رومي ها مي دانيد با امامزاده ها چه كردند؟! با پيغمبرزادهها چه كردند؟! با بچههاي ابراهيم خليل چه كردند؟! با بچههاي اسحاق چه كردند؟! با بچههاي داود و سليمان چه كردند؟! اينها را چار وادار كردند!! بالأخره وقتي كه دشمن بيايد، پستهاي كليدي كه به اينها نمي دهد! آن روز كه اتومبيل نبود؛ آن روز اسب و شتر بود، بالأخره شتر يك چار وادار مي خواهد يا نمي خواهد؟
فرمود: شما را اصحاب دَبَر و وَبَر مي كنند. «دَبَر »زخم هاي پشت شتر است، «وَبَر »كُركهاي جلوي سينه شتر است.فرمود:به شما يا دستور ميدهند كه اين موها را بچينيد يا زخم هاي پشت اين شترها را تيمار بكنيد. آن را ميگويند «دَبَر »، يعني پشتش كه زخم شده بايد تيمار بكني، اين را ميگويند: «وَبَر» یعنی اين موها را بچينيد.
فرمود: شما اجدادتان يادتان است؟ پدران شما را چار وادار كردند. چرا شما حاضر نيستيد عزيز بشويد؟ اين عزّت و استقلالي كه داريد، مگر قبلاً نبود كساني كه پدران ما بودند، اجداد ما بودند و نوكران اينها بودند!! فرمود: چرا شما عزّتتان را حفظ نمي كنيد؟ چرا جوانهايتان را روشن نميكنيد؟ چرا هر حرفي را گوش ميدهيد؟ چرا زير بار شريعت اسلام نميرويد؟
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) در ديدار با اقشار مختلف مردم آمل حسينيه ارشاد آمل ـ 29/11/1383
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) يوسف/ 55 (2) هود/ 6 ـ با تلخيص (3) مريم/ 59
خوان حکمت دردهه اول محرم (از روز شنبه 3 آبان) روزهای زوج منتشر میشود.