مقاله وارده
ملزومات و تبعات رسانه
مصطفی صدرینیا
باید گفت پیدایش رسانههای جمعی با اوجگیری تحولات عظیم و گستردهای در جوامع غربی همراه بود؛ تحولاتی که بسیاری آن را نشانه ورود مدرنیته تعبیر کردهاند. جین تالیم، سواد رسانهای را توانایی بررسی و تحلیل پیامهای رسانهای میداند که هر روز برای اطلاعرسانی و سرگرم کردن ما توسط رسانهها ارائه میشود. تالیم معتقد است سواد رسانهای طرح پرسش است درباره آنچه در رسانهها هست و آنچه نیست و اینکه در پشت تولیدات رسانهای چه نهفته است. نخستین نظریهای که درباره دامنه تأثیرات رسانههای عمومی صورتبندی شده، نظریه «گلوله» است. این نظریه بر این باور استوار است که پیامهای ارتباط جمعی بر همه مخاطبانی که در معرض آنها قرار میگیرند تأثیرات قوی و کم و بیش یکسانی دارند، و مانند گلوله بر آنها اثرگذار است.
نظریه «کاشت» حاصل تحقیقات گستردهای است که گرینر و دیگران (1980) پیرامون تأثیرات تلویزیون انجام دادند. به باورگرینر و همکارانش، تلویزیون با نفوذ فراگیر در بین خانوادهها مبادرت به کاشت جهانبینی، نقشها و ارزشهای رایج در ذهن آنان مینماید.
اصول و مبانی سواد رسانهای
توسعه روزافزون فناوری اطلاعات و دادههای دیجیتالی در دنیای امروزی منجر به ارتباطات تنگاتنگ اطلاعات با زندگی بشری و صحیحتر آنکه به ارتباطی غیرقابل تفکیک تبدیل شده است؛ ارتباطی که انسان بسته به نوع نیازش با دنیای اطلاعات که بر مبنای رسانهها ایجاد گشته برقرار کرده است. در دنیای امروز رسانهها یکی از اجزای اساسی جوامع بشری بهشمار میروند. از اینرو، سواد رسانهای شامل تحقیق، تحلیل، آموزش و آگاهی از تأثیرات رسانهها (رادیو، تلویزیون، فیلم، موسیقی، روزنامه، مجله، کتاب و اینترنت) بر روی افراد و جوامع میباشد. سه جنبة سواد رسانهاي عبارتند از:
1- ارتقای آگاهي نسبت به رژيم مصرف رسانهاي يا به عبارت بهتر تعيين ميزان و نحوه مصرف غذاي رسانهاي از منابع رسانهاي گوناگون؛
2- آموزش مهارتهاي مطالعه يا تماشاي انتقادي؛
3- تجزيه و تحليل اجتماعي، سياسي و اقتصادي رسانهها که در نگاه اول قابل مشاهده نيست.
سواد رسانهاي معياري از توانايي و قابليت فردي در درک مستقل رسانه است. در عصر فناوري اطلاعات که حاکميت رسانهها تثبيت يافته است واقعيتها زماني به رسميت شناخته ميشوند که رسانهاي شوند. در عين حال، حقيقتها زماني درک ميشوند که به وسيله مخاطبان ادراک شوند. در چنين فضايي، ضروري است مخاطب داراي حداقل توانايي مستقل و مستقيم از درک خروجي رسانهها باشد. بر اين اساس، مجموعه عواملي که اين استقلال ادراکي را بهوجود ميآورند سواد رسانهاي ناميده ميشود. بنابراين، ميتوان گفت فردي که در مواجهه با يک خبر يا يک فيلم از ادراک هدفمند آن ناتوان است، در حقيقت، فاقد سواد رسانهاي است. سواد رسانهاي تنها به مخاطب مربوط نميشود، بلکه کارگزاران رسانهها را هم مخاطب خود قرار ميدهد. هدف اصلي سواد رسانهاي اين است که به ما قدرت کنترل بيشتري نسبت به تعابير و تفاسیر پيامها ميبخشد. باید گفت که همه پيامهاي رسانهاي، تعابير و تفاسيری مختلف دارند و این نوع نگرش ما است که میتواند تعابیر مختلفی را از پیامهای رسانه دریافت نماید.
سواد رسانهای با نگاه اسلامی
انسان متقی آن هنگامی که احساس نمود محصولات رسانهای که دریافت مینماید با اصول عقیدتی و دین در تضاد است و او را با تهدید بیدینی مواجه مینماید قطعاً از دریافت پیامها و محصولات رسانهای مذکور اجتناب نموده و با تقوای حاصل از حریم دین و عقاید خود مراقبت مینماید؛ میتوان گفت این اجتناب از محصولات و پیامهای ضد اخلاقی و ضد دینی توسط فرد متقی به عنوان مرحله گزینش پیامها و محصولات رسانهای طبقهبندی گردد؛ چرا که مخاطب دیندار، پیامهای مطلوب را از پیامهای نامطلوب رسانهها (تلویزیون، رادیو، فضای مجازی و...) تفکیک نموده و تنها پیامهای مطلوب و موافق با اصول عقیدتی خود را بر اساس نیازمندیهای خود دریافت مینماید و از دریافت دیگر پیامها (نامطلوب) اجتناب مینماید.
امپریالیسم رسانهای
در جهان معاصر کاربرد و تاثیرگذاری رسانه بر افکار عمومی و نحوه زندگی جوامع بسیار فراتر از قدرت نظامی میباشد. رسانه معاصر و صاحبان رسانه دریافتهاند که تولیدات و محصولات خود را در جهت نیازمندیهای بشر در همه ابعاد تنظیم نمایند، و تعریف نیازمندی بدون معیار اخلاق برای صاحبان رسانه مطلوب است، زیرا آن هنگامی که اکثریت قشر جوان جوامع و یا قشر سیاسی جوامع احساس نیاز به تولیدات جنسی و یا سیاسی مینمایند، مخاطبین خود را با محصولات رسانهای خود مجذوب و سپس مورد تغییر در فکر و عمل قرار داده و با ارائه سبکی جدید از خاستگاه خود، آن جامعه را تحت مدیریت نرم و فرهنگی قرار داده و سپس خواستههای سیاسی و غیره خود را در آن جامعه کاملا تدریجی محقق نموده تا بتوانند الگوی جدیدی از حکومت را برای جامعه هدف تثبیت نمایند.
دلیل اصلی این انحراف افکار عمومی از سنتها و هنجارهای اخلاقی فراگیر و سپس مدیریت افکار در جهت خواستههای صاحبان رسانه توسط رسانه، عدم آگاهی کامل مخاطبین در جوامع بشری از خواستهها و امیال پلید و شوم صاحبان رسانه است و یا به تعبیر دیگر دلیل اصلی این قربانی شدن افکار عمومی و تغییرات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی از رهگذر رسانه، عدم تجهیز مخاطبین به سواد رسانهای است، سواد رسانهای که نبود آن در افکار مخاطبین، منجر به مدیریت جوامع بشری از سوی صاحبان رسانه گشته است آنگونهای که در عوض مدیریت رسانه، توسط مخاطب، این رسانه است که مخاطب خود را مدیریت مینماید و او را به هر سو که صاحبان رسانه میطلبند میکشاند، که این مدیریت افکار منجر به ایجاد افکار کاملاً متغایر با آداب و رسوم سنتی و اصیل چند هزارساله حافظه تاریخی انسانها در جوامع مختلف شده است، که نه فقط اثری از آداب و سنن نخواهد گذاشت، بلکه بسیاری از نسلهای حاضر طریق و اسلوب زندگی با آیینهای اخلاقی گذشته پدران و اجداد خود را زیر سؤال برده و اصالت را به کامجویی و لذت فردی که محصول فرهنگ ترویج شده رسانههای امپرالیسم است ترجیح میدهند، فرهنگی که تشعشعی و محصولی از مکتب لیبرالیسم مدرن و اصالت ماتریالیسم است؛ بلاتردید بر مبنای اندیشهها و خواستههای سردمداران استکبار جهانیای نهاده شده است که مقصود آن مدرنیته نمودن اندیشههای جوامع انسانی منهای اصالت جمع و وحدانیت الهی است، واضعان و پیروان لیبرالیسمی که امروز با امواج این رسانهها، افکار عمومی را هدف قرار دادهاند تنها یک مطلوب را دنبال نموده و مینماید و آن حذف اندیشههای الهیات از متن زندگی جمعی انسانها و بنیان نهادن اندیشهها و فرهنگ لذتجویی فردی است، که با مطالعه تغییرات فرهنگی در جوامع؛ این ادعا پذیرفته است که سرمنشأ سبکهای زندگی ترویج شده توسط صاحبان رسانه در جوامع بهویژه جهان سوم، اندیشههای لیبرالیسم و ماتریالیسم با ضمیمه سکولاریسم است که دین را افیون ملتها دانسته و آدمی را مجاز به پیروی از خواستههای نامشروع درون خود میداند که محصول این ترویج فرهنگ مادی از کانالهای رسانهای، رها نمودن آیین و آداب گذشتگان و به آغوش گرفتن سبک زندگی غرب و سکولاریسم است که نهایتاً منجر به غربی شدن زندگی جوامع جهان سوم خواهد شد، به عبارت دیگر عدم سلاح سواد رسانهای در مخاطبین معاصر رسانهها در بدو امر منجر به از دست دادن اندیشههای وحدانیت و سپس دریافت اندیشههای صرف مادی سکولار خواهد شد که با این خانه تکانی ذهنی، مخاطب و رسانه بهراحتی آغوش خود را برای سبک زندگی غربی خواهد گشود.
بنابراین سواد رسانهای به مخاطب رسانههای متعارف این آگاهی را میدهد که تو بایستی انتخاب کنی و تو بایستی رسانه را تحت کنترل درآوری نه بر عکس، سواد رسانهای خواهد توانست تشعشعات مخرب امواج فکری و فرهنگی رسانه را از مخاطب خود دور نماید و او را به این باور برساند که اگر نسبت به جریانهای مغرض پس پرده رسانههای رایج آگاهی نیابد قطعا قربانی این جنگ رسانهای خواهد شد.