عوامل به تأخیر افتادن مرگ
سید صالح کاشانی
زندگی شیرین است به طوری که کمتر کسی را میتوانید بیابید که نخواهد عمر طولانی داشته باشد و مرگش را به تاخیر اندازد. شگفت اینکه آموزههای وحیانی قرآنی از امکان تاخیر مرگ سخن به میان آورده و حتی راهکارهایی را برای تاخیر آن بیان کرده است.
نویسنده در مطلب حاضر راهکارهای قرآنی تاخیر مرگ را بیان کردند.
عشق به زندگی
هر انسانی دوست دارد حتی در بدترین شرایط از چنگال مرگ بگریزد و داس مرگ، زندگیاش را درو نکند.
هرچند علاقه به زندگی و استمرار آن برای کسانی که اعتقادی به آخرت و معاد ندارند، یک امر طبیعی است؛ ولی میبینیم که حتی مومنان به آخرت و معاد نیز میکوشند تا زندگی خود را در دنیا استمرار بخشند و تا میتوانند مرگشان را به تاخیر اندازند.
بیشتر کسانی که از مرگ میترسند، کسانی هستند که مرگ را پایان زندگی و مرگ را با فوت و نیستی یکسان میدانند.
چنانکه گفته شد بسیاری از مومنان نیز از مرگ میترسند و از آن گریزان هستند. علت این ترس را میبایست در شک و تردیدهای علمی و عملی آنان جست؛ زیرا کوچکترین احتمال از اینکه مرگ همان فوت است نه وفات، موجب میشود تا عشق به زندگی دنیوی در آنان نیز رشد کند.
البته هستند کسانی که از مرگ میهراسند؛ چرا که خود را دست خالی میبینند و بر این گمان هستند که ره توشه آخرت چنانکه باید و شاید فراهم نیاوردهاند و دست خالی به جهانی دیگر میروند.
اینان اگر به زندگی چسبیدهاند به سبب همین احسان تهیدستی است. در دعای روز سهشنبه آمده است: و اجعل الحیاه زیاده لی فی کل خیر و الوفاه راحه لی من کل شر؛ و عمر و حیاتم را مایه زیادتی هرکار خیر قرار ده و مرگم را موجب راحتی از هرگونه شرور گردان. (مفاتیح الجنان، دعای روز سهشنبه)
آنان افزایش عمر را برای کسب ره توشه بیشتر برای آخرت میخواهند و ترس از مرگ برای این است که دست خالی نباشند. پس ترس اینان از خود حقیقت مرگ نیست، بلکه بخاطر وضعیت و موقعیت خود در آخرت است؛ زیرا میدانند که پس از مرگ، آخرت و زندگی دیگری است و از همین رو دنبال اصلاح امور اخروی خود هستند و از خدا میخواهند: اللهم أصلح لی دینی فانه عصمه أمری و أصلح لی آخرتی فانها دار مقری و الیها من مجاوره اللئام مفری خدایا دین مرا اصلاح فرما که دین، مایه حفظ همه شئون من است و عالم آخرتم را اصلاح فرما که آنجا منزل ابدی من است و جایگاه قرار من از آزار مردم پست دنیا است. (همان، پیشین)
قرآن گزارش میکند که برخی از اهل ایمان واقعا گرایشی به آخرت ندارند؛ زیرا چنان گرفتار محبت دنیا و مادیات دنیوی شدهاند که دوست دارند هزاران سال زندگی کنند و مرگ سراغ آنان نرود.
این دسته از افراد مدعی آن هستند که بهشت و آخرت برای آنان است و دیگران بهرهای از آن نخواهند برد؛ از این رو خداوند آنان را مورد تمسخر قرار داده و میفرماید که اگر واقعا این گونه است چرا آرزوی مرگ نمیکنند تا به بهشت در آیند؟! خداوند میفرماید برخی از یهودیان از اهل کتاب این گونه هستند و اینان حتی از مشرکان گرایش بیشتری به دنیا و زندگی آن دارند؛ زیرا مشرکان آخرتی را قبول ندارند، اما این مدعیان اعتقاد به آخرت خود دوست دارند تا زندگی هزار ساله داشته باشند تا اینگونه خود را از عذاب الهی برهانند؛ چرا که بر خلاف آموزههای وحیانی عمل میکنند. (بقره آیات 94 تا 96؛ جمعه، آیات 5 و 6)
به هر حال، عشق به زندگی در همه موجودات از جمله انسانها وجود دارد و حتی مومنان نیز گرایش دارند تا به عللی زندگی دنیوی آنان طولانی باشد. پس تلاش برای رهایی از مرگ بويژه مرگ زودرس یک امر طبیعی است.
مرگ و زندگی، آفریدههای الهی
بر اساس آموزههای قرآنی، مرگ و زندگی از آفریدههای الهی هستند. این بدان معنا خواهد بود که مرگ به معنای فقدان زندگی نیست، چنانچه تاریکی به معنای فقدان نور است، بلکه باید مرگ و زندگی را همانند سایه و نور دانست که هر دو از مصادیق وجود هستند نه آنکه یکی از مصادیق وجود و دیگری از مصادیق عدم باشد.
خداوند در آیه 2 سوره ملک میفرماید: الذی خلق الموت و الحیاه، کسی که مرگ و زندگی را آفرید. پس مرگ نیز موجود از موجودات و آفریدهای از آفریدههای الهی است. از همینرو در برخی از روایات از پایان ماموریت این مخلوق الهی در قیامت سخن به میان آمده است. (بحارالانوار، ج 8، ص 125-126، باب 23، حدیث 26؛ تفسیر قمی ص 444-445؛ بحارالانوار، ج 8، ص 287، باب 24، حدیث 19)
مسئولیت مرگ انتقال است. پیامبر(ص) میفرماید: ما خلقتم للفناء بل خلقتم للبقاء و انما تنتقلون من دار الی دار؛ شما برای معدوم شدن و نابود گشتن آفریده نشدهاید بلکه برای بقاء و ابدیت بوجود آمدید؛ و جز این نیست که به واسطه مردن از خانهای به خانه دیگری کوچ میکنید.» (بحارالانوار، طبع کمپانی، ج 14، ص 409)
پس مرگ مسئولیت جابجایی انسان از خانه دنیا به خانه آخرت را برعهده دارد و میتوان مرگ را نقاله انتقال از جهانی به جهانی دیگر دانست. این مسئولیت پس از انتقال به آخرت در روز قیامت برداشته میشود؛ زیرا برای اهل ایمان، بقای ابدی در بهشت ابدی است و برای کافران نوعی زندگی است که میانه مرگ و زندگی است؛ یعنی نه میمیرند و نه زنده کامل هستند. (اعلی، آیات 12 و 13)
اجل مسمی (حتمی) و اجل معلق
در آموزههای قرآنی برای مرگ و انتقال از یک جهان به جهانی دیگر، دو زمان مطرح شده است. اجل به معنای زمان، وقت معین و محدود، نهایت زمان عمر، هنگام مرگ، مدت تعیین شده برای امور، مثل نهایت مدت برای ادای قرض (فرهنگ دهخدا، لاورس، معین) و پایان عمر انسانها امتها و موجودات است. (مفردات الفاظ قرآنکریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه اجل؛ مجمعالبیان، طبرسی، ج 3 و 4)
این اصطلاح در قرآن برای امور تکوینی و اعتباری به کار رفته است. بر اساس آموزههای قرآنی همه موجودات دارای اجل و زمان معین و محدودی جهت زندگی در دنیا هستند. بنابراین، حتی خود دنیا دارای اجل است و در ساعتی، از هم پاشیده و دگرگون شده و به زمان و زمین و آسمانی دیگر تبدیل خواهد شد. (ابراهیم، آیه 48) از همین روست که پرسش از زمان قیامت بیمعنا خواهد بود؛ چرا که وقتی این زمان و زمین و آسمان دگرگون میشود، دیگر پرسش از زمان قیامت معنایی نخواهد داشت؛ زیرا اگر زمانی باشد در چارچوب نظام دیگر است که نمیتوان با معیارهای زمانی این دنیا سنجید. بر همین اساس خداوند همواره در پاسخ از زمان قیامت میگوید که علم آن در نزد خداست؛ زیرا نمیتوان پاسخی منطقی و درست به این پرسش داد؛ چرا که منطق و معیارها دگرگون میشود و برپایی قیامت در منطق و معیار دیگر انجام میگیرد. (اعراف، آیه 186؛ نازعات، آیات 42 و 43)
خداوند در آیاتی از جمله آیات 2 سوره انعام، 3 و 4 سوره نوح و 10 سوره ابراهیم از اجل معلق و اجل مسمی(حتمی) سخن به میان آورده است. البته تعبیر اجل مسمی تعبیر قرآنی است اما تعبیر از اجل معلق یک تعبیری است که مفسران با توجه به تعبیر اجل مسمی قرآنی بیان کردهاند. در روایات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) جمله «قضی اجلا» در آیه 2 سوره انعام به اجل غیرحتمی یا معلق، تفسیر شده است. (نورالثقلین، ذیل آیه)
همچنین مقصود از «فی کتاب» در آیه 11 سوره فاطر، همان لوح محفوظ است و لازمه تغییر عمر که در آیه مطرح شده همان تغییر اجل است که مفهوم اجل معلق یا غیرمسمی یا غیرحتمی را با خود همراه دارد. (نگاه کنید: مجمعالبیان، ذیل آیه)
پس دو نوع اجل حتمی و غیرحتمی داریم. اجل حتمی همان اجل مسمی به تعبیر قرآن است و آن اجلی که تا اجل مسمی به تاخیر انداخته میشود همان اجل معلق است. این بدان معنا است که اجل معلق قابل تغییر است و میتواند همان زمان تحقق یابد یا با تاخیر مواجه شود و به زمانی دیگر کشیده شود. از همین آیات این معنا به دست میآید که اجل مسمی هرگز تاخیربردار و تغییرپذیر نیست. لذا خداوند میفرماید که وقتی اجل مسمی برسد دیگر تاخیری صورت نمیگیرد، همان طوری که هرگز پیش از زمان فرا رسیدن زمان آن هم انجام نخواهد گرفت. (مومنون، آیه 43؛ نحل، آیه 61)
زمینهها و علل به تاخیر افتادن اجل
از آیات پیشین به دست آمد که مرگ میتواند مقدم و موخر شود؛ این تقدم و تاخیر هر چند که در اجل مسمی و اجل حتمی انجام نخواهد شد، اما درباره اجل معلق و غیرحتم قطعی و یقینی است. براساس برخی از روایات بسیاری از مردم با اجل معلق مواجه میشوند و مرگ آنان در اجل مسمی انجام نمیگیرد، بلکه در اجل معلق انجام میگیرد. به این معنا که بسیاری از مردم پیش از موعد و اجل مسمای خود گرفتار مرگ میشوند و اگر علل و عواملی نبود که این مرگ را مقدم دارد، میتوانست حتی موخر بدارد و تا زمان اجل مسما به طول انجامد.
خداوند در آیه 10 سوره ابراهیم میفرماید: قالت رسلهم أفی الله شک فاطر السماوات و الارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم ویؤخرکم الی أجل مسمی قالوا ان أنتم الا بشر مثلنا تریدون أن تصدونا عما کان یعبد آباونا فأتونا بسلطان مبین؛ پیامبرانشان گفتند: «مگر درباره خدا- پدیدآورنده آسمانها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را دعوت میکند تا پارهای از گناهانتان را بر شما ببخشاید و تا زمان معینی شما را مهلت دهد.» گفتند: «شما جز بشری مانند ما نیستید. میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند باز دارید. پس برای ما حجتی آشکار بیاورید.»
همچنین در آیه 4 سوره نوح آمده است: یغفر لکم من ذنوبکم و یوخرکم الی اجل مسمی ان اجل الله اذا جاء لایوخر لوکنتم تعلمون؛ تا برخی از گناهانتان را بر شما ببخشاید و اجل شما را تا وقتی معین به تأخیر اندازد. اگر بدانید، چون وقت مقرر خدا برسد، تاخیر بر نخواهد داشت.»
پس شکی نیست که انسان میتواند اجل خود را جلو بیندازد یا به تاخیر اندازد. یعنی انسان اسباب و عواملی را ایجاد میکند که مرگش را پیش یا پس میاندازد. چنانکه گفته شد، بسیاری از مردم پیش از اجل مسما میمیرند. امام صادق(ع) میفرماید من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالاجال و من یعیش بالاحسان اکثر ممن یعیش بالاعمار؛ تعداد کسانی که به واسطه گناهان خود میمیرند از کسانی که به واسطه به سرآمدن عمر (اجل حتمی) میمیرند بیشتر است و تعداد کسانی که به سبب احسان و نیکوکاری زندگی دراز میکنند، افزونتر از کسانی است که با عمر طبیعی زندگی میکنند) (بحارالانوار، ج5، ص 140؛ و نیز بحارالانوار، ج70، ص354؛ سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج1، ص488، ماده ذنب)
امام صادق(ع) درباره تاثیر گناهان و بیتقوایی در مرگهای زودرس میفرماید: «نغوذبالله من الذنوب التی تعجل الفناء و تقرب الاجال و تخلی الدیار و هی قطعیه الرحم و العقوق و ترک البر»؛ به خدا پناه میبرم از گناهانی که نابودی را شتاب میدهند و مرگها را نزدیک میسازند و خانهها را ویران میکنند و آنها قطع رحم و آزردن و نافرمانی پدر و مادر و ترک احسان و نیکی است.» (الکافی، ج2، ص 448)
عوامل به تأخیر افتادن اجل
در آیات و روایات علل و عواملی به عنوان علل تاخیر در اجل معلق بیان شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
1- اجابت دعوت خدا: اجابت دعوت الهی، زمینه طولانی شدن عمر تا اجل مسمی است. پس انسانها میتوانند با استفاده از این عامل، مرگ خویش را تا زمان اجل مسمی به تاخیر اندازند. (ابراهیم، آیه 10)
2- اطاعت از پیامبران الهی: اطاعت از پیامبر الهی، زمینه استمرار حیات انسان تا اجل معین و مسماست که در آیات 1 تا 4 سوره نوح به آن اشاره شده است.
3- تقوای الهی: تقوا، زمینه طولانی شدن عمر انسان تا اجل مشخص و مسماست که خداوند در همین آیات پیش گفته به این عامل نیز توجه داده است.
4-عبادت و بندگی: از همین آیات پیشین به دست میآید که عبادت، زمینه تأخیر مرگ انسانها تا اجل مسمی است. پس انسانها با عبادت خداوند میتوانند مرگ خویش را تا زمان مرگ حتمی به تاخیر اندازند.
5- صله رحم: از دیگر عوامل بسیار تاثیرگذار در تاخیر مرگ صله رحم است. پیامبر گرامی(ص) دراینباره میفرماید: ان الصدقه و صله الرحم تعمران الدیار و تزیدان فی الاعمار؛ انفاق در راه خدا و صله رحم، خانهها را آباد و عمرها را طولانی میکند. (حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج4، ص 354 و 355)
6- صدقه: همان طوری که پیامبر(ص) بیان کرده است، صدقه از دیگر عوامل افزایش عمر و تاخیر مرگ تا اجل مسماست. (همان، پیشین)
7- بر و نیکی: امام باقر(ع) میفرماید: البر و صدقه السر ینفیان الفقر و یزیدان فی العمر و یدفعان عن سبعین میته سوء؛ نیکوکاری و انفاق پنهانی فقر را برطرف ساخته، عمر را افزایش میدهد و از هفتادگونه مرگ و میر بد جلوگیری میکند.» (شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج6، ص 277)
8- ترک گناه و اجتناب از آن: براساس آیات 1 تا 4 سوره نوح این معنا نیز به دست میآید که اجتناب از گناه و ترک آن موجب افزایش عمر و تاخیر آن تا زمان اجل مسماست.
9- ایمان: ایمان نقش تعیینکننده در زندگی بشر دارد. از جمله کارکردهای ایمان، تاخیر مرگ تا زمان اجل مسماست. (ابراهیم، آیه10)
10- رهایی از شک: از همین آیه 10 سوره ابراهیم به دست میآید که رهایی از شک موجب افزایش عمر تا اجل مسماست و اما کسانی که دچار شک هستند و ایمانی ندارند، اینان با مرگ زودرس مواجه خواهند شد.
موارد فوق تنها گوشهای از علل و عواملی است که موجب افزایش عمر و تاخیر آن تا زمان اجل مسماست. از آنجایی که بسیاری از مردم گرفتار مرگ زودرس میشوند و به اجل معلق میمیرند، میتوانند با بهرهگیری از آموزههای وحیانی اسلام مرگ خویش را تا زمان اجل مسما به تاخیر اندازند و از زندگی بیشتری بهرهمند شوند و خود را برای مقامات برتر و زندگی بهتر در آخرت آماده سازند.