اخبار ویژه
اعتراف به ورشکستگی و انزوای شدید یکی از سران فتنه 88
جریان ورشکسته فعال در فتنههای نیابتی، حضور خاتمی در مراسم ختم و تشییع چهرهها را تنها راه خارج کردن وی از انزوای سیاسی و موضع اتهام تلقی میکند!
شبکه رسانهای وابسته به مدعیان اصلاحطلبی، چندی قبل به بهانه شرکت خاتمی در مراسم سالگرد درگذشت مرحوم دعایی(ره)و حضور خاتمی در کنار برخی چهرههای موجه، سعی کرد برای این راس فتنه 1388 اعتبار و آبرو فراهم کند. این طیف همچنین آخرین بار تصاویر حضور خاتمی در مراسم تشییع مرحوم آیتالله حسن صانعی در حسینیه جماران (در کنار برخی شخصیتهای موجه مانند آقایان محمدی گلپایگانی و محسنی اژهای) را بهانهای برای القای پایان انزوای خاتمی و رفع اتهام از او قرار داد. به نظر میرسد این صحنهها از سوی اطرافیان خاتمی مهندسی میشود تا چنین القا کند که حساسیتها نسبت به سوابق خیانت خاتمی از بین رفته است و حالا آنکه به تصریح رهبر انقلاب، فتنه و جنایات واقع شده در آن خط قرمز نظام است و مرتکبان این جنایت دست کم باید ابراز توبه و روشنگری و جبرانبخش ولو اندکی از مافات کنند.
در حقیقت شورشی که سران فتنه در سال 88 به نیابت از آمریکا و انگلیس و اسرائیل علیه اسلامیت و جمهوریت و امنیت ملی به راهانداختند و سپس زیرساخت تحریمها را فراهم کردند، جنایتی نیست که با حضور در مراسم ختم و ترحیم و سوءاستفاده از فضای خاص مراسم اینچنینی (حفظ حرمت درگذشتگان و بازماندگان آنها) به فراموشی سپرده شود. خاتمی همچنین در جریان اغتشاشات سال گذشته و پس از آن نیز مواضع به شدت منافقانه و ضدانقلابی اتخاذ کرد که نشان میداد او فاقد کمترین اختیار سیاسی از مافیای ادارهکنندهاش هست و به یک ماشین امضای بیانیهها و مواضع دیکته شده تبدیل شده است. به همین خاطر هم هست که خاتمی جرئت نکرد اعتراف در خلوت با اطرافیان سیاسی مبنی بر باور نداشتن وقوع تقلب در انتخابات 1388 را علنا بازگو کند و شهادت دهد که فتنه آن سال بر مبنای قالب کردن یک دروغ بزرگ به بخشی از مردم پدید
آمده است.
در زمینه سوءاستفاده از مجالس تشییع و ختم، به تازگی روزنامه زنجیرهای آرمان در نوشتهای با عنوان «همنشینی تدبیرگران در جماران» و انتشار تصاویر خاتمی در کنار آقایان محمدی گلپایگانی و محسنی اژهای نوشت: « یک تصویر و یک پیام همبستگى و تدبیر! همنشینى محمدى گلپایگانى (رئیس
دفتر مقام معظم رهبرى)، محسنى اژهاى (رئیس قوه قضائیه) و سیدمحمدخاتمى
(رئیس دولت اصلاحات) در مراسم تشییع آیت ا... حسن صانعى(ره)در جماران پیامهاى زیادى داشت. برخى تندروها از همنشینى محمدى گلپایگانى،
رئیس دفتر رهبرى با سیدمحمد خاتمى عصبانى شدهاند و در شبکههاى اجتماعى به محمدی گلپایگانى (و همچنین محسنى اژهاى)، انتقاد کردهاند. برخى دیگر این همنشینى را ستودند. بىتردید آنچه کشور بیش از همه به آن نیاز دارد همدلى و وحدت مسئولان است تا افراد جامعه هم به تأسى از مسئولان به مشارکت در بهبود شرایط بپردازد. برخى اوقات رقابتهاى سیاسى سبب ایجاد چالشهایى مىشود کهگریزناپذیر است و در همه کشورها وجود دارد اما اصل رفاقت پس از رقابت موضوعى است که نباید فراموش شود. برخى تندروها سالها بر طبل محاکمه خاتمى کوبیدند و اتهامات زیادى به او وارد کردند اما محسنى اژهاى درگیر این جوسازى نیست و حضورش در جماران و نشستن در نزدیکى خاتمى پیامى به تندروها داد. محسنى اژهاى سعى دارد تا از تشنج و ایجاد فضاى بداخلاقى سیاسى درکشور جلوگیرى کند. پیام یک عکس حجتالاسلام محمدى گلپایگانى که به نمایندگى از حضرت آیت ا... خامنهاى در مراسم تشییع آیت ا... صانعى کنار خاتمى حضور داشت، هم پیام خوبى به تندروها داد. بسیارى از سایتها این حضور را با تیتر سید محمدخاتمى کنار رئیسدفتر رهبر انقلاب پس از سالها منتشر
کردند».
روزنامه هم میهن نیز نوشته مشابهی با عنوان « همنشینی بزرگان در جماران» را کنار عکس مراسم تشییع منتشر کرد.
این رویکرد رسانهای دستاندرکاران فتنه قبل از هر چیز نشانگر یک واقعیت مهم است و آن ورشکستی و تهیدستی سران طیف متبوعشان پس از ارتکاب خیانتهای پیاپی است وگرنه دلیلی ندارد که یک جریان سیاسی حضور افراد متفاوت در مراسم تشییع یک شخصیت را حمل بر همنشینی تدبیرگران و کنار گذاشتن رقابت و درپیش گرفتن رفاقت (!!) تعبیر کنند.
این نکته هم گفتنی است که مرحوم صانعی (ره)، با حکم امام خمینی(ره) رئیسبنیاد پانزده خرداد، و با حکم رهبر انقلاب، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. ایشان تعیین جایزه برای اعدام سلمان رشدی ملعون (پس از حکم تاریخی حضرت امام)، غیرت دینی خویش را نشان داد. این در حالی است که خاتمی در ماجرای اخیر در اهانت به قرآن کریم در سوئد و دانمارک سکوت کامل اختیار کرد. او فروردین ۱۳۸۸ با فوگ راسموسن (نخستوزیر وقت دانمارک و دبیرکل سابق ناتو) در اسلامبول ملاقات کرد و اصرار داشت که با این عنصر پلید (حامی کاریکاتورهای توهین به پیامبر اعظم- ص- در دانمارک) دست بدهد. خاتمی همچنین از سران فتنهای است که به حرمت شکنی در روز عاشورا (دی ماه ۱۳۸۸) انجامید اما حاضر نشد این اقدام رذیلانه را
محکوم کند.
کدام باند پشت ترورها در سیستان و بلوچستان است؟
ناآرامسازی استان سیستان و بلوچستان تکعاملی نیست و چشمپوشی از سایر عوامل شبکهای باعث خطا در محاسبه میشود. روزنامه جوان با اشاره به شهادت مأموران گشت غیرمسلح پلیس راه در محور خاش – تفتان نوشت: پاییز سال ۱۳۸۵ همزمان با راهافتادن کمپین آمریکایی یکمیلیون امضا از سوی شیرین عبادی، یکی از عناصر این شبکه فمینیستی در سفری مخفیانه به زاهدان برای برخی زنان آن شهر که اغلب بلوچ هم نبودند یک کارگاه آموزشی با رنگ و بوی براندازی نرم برگزار کرد؛ این جلسات با عنوان توانمندسازی زنان در مناطق محروم برگزارشده اما محتوای آن آموزش چگونگی یارگیری مویرگی و شبکهای از برخی محلات حاشیهای شهر بود.
در میانه برگزاری پنلهای این کارگاه آموزشی یکی از شرکتکنندگان از مسئول برگزاری جلسه یک سؤال جالب پرسیده و گفته بود در استانی که گروهکهای تروریستی و تکفیری جولان داده و اوباشی از جنس عبدالمالک ریگی معدوم در آن فعالیت تروریستی دارند، برگزاری کارگاه آموزشی برای زنان چه اهمیت و فایدهای دارد؟
همکار شیرین عبادی در پاسخ گفته بود زنان باید با مسائل اجتماعی همگون شوند، اگر چنین اتفاقی روی دهد از درون رادیکالیسم سیاسی و حتی جنگ مسلحانه برای خود راهحل رهاییبخش پیدا خواهند کرد. این پاسخ عجیب البته دارای یک خاستگاه تاریخی هم بود زیرا پیشازاین نشریه گروهک منافقین دریکی از سرمقالههای خود در سال ۵۹ نوشته بود که در آینده پشت ماشین سازمان زنان خواهند نشست، آن تحلیل خاص و پاسخهای بعدازآن بهخوبی رابطه کمپین عبادی با گروهک منافقین را آشکار ساخت.
اما ماجرای سفر یکی از سرشبکههای براندازی به زاهدان تنها به برگزاری یک کارگاه آموزشی ختم نشد، این فرد پس از پایان جلسات زیرزمینی از همکاران محلی خود درخواست کرده بود که فرصت دیدار کوتاه با عبدالحمید در مسجد مکی را فراهم کنند، این درخواست باعث تعجب میزبان شده بود، زیرا از نگاه آنان امکان نداشت عبدالحمید با یک زن آنهم با گرایشات تند فمینیستی دیدار کند.
ولی برخلاف تصورات اعضای آن محفل، پیغام ارسالشده از سوی رابطین با پاسخ مثبت روبهرو شده و همکارعبادی توانست یک پیام محرمانه را به دست عبدالحمید برساند، کمتر از یکسال پس از ارسال این پیام خاص، عبدالحمید به عضویت شورای صلح (وابسته به گروهکهای ضدانقلاب) درآمده و به دلیل خوشخدمتی از عبادی جایزه حقوق بشری نیز گرفت.
این همکاریهای آشکار و گاهی مخفیانه میان متولیان مسجد مکی و گروهکهای برانداز باعث تعجب ناظران بر وقایع شده بود، درحالیکه عبدالحمید سعی میکرد با ارسال چند پیام کوتاه خود را مبرا از ترورهای خونین جنایت تاسوکی نشان دهد، در پشتصحنه با بازیگردان اصلی همدست شده و قمار مرگ و زندگی را ادامه میداد؛ آن روزها صدای آمریکا عبدالمالک ریگی را یک فعال مدنی ساده و یک سیاستمدار بلوچ خوانده و همکاران شیرین عبادی در کانون وکلای حقوق بشر حمایت حقوقی از یک شرور مسلح را وظیفه حرفهای خود میدانستند!
شگفتی آنکه وبسایت روزآنلاین که روزنامه اینترنتی منافقین محسوب میشد در تحلیلی درباره تحولات در جنوب شرق کشور نوشته بود ترورهای زاهدان و ایرانشهر را باید در زمره ترورهای هوشمند تقسیمبندی کرد زیرا فقط نیروهای مسلح را هدف قرار میدهد، این تفکیک در ترورهای خوب و ترور بد عمق راهبردی دشمن را بهخوبی نمایش میداد. نزدیک به ۱۵ سال پس از آن ماجراها گروهک تروریستی ریگی منهدم شد، با این وجود، تحلیل امنیتی تکفیریها حالت تصاعدی پیدا نکرد!
اما پس از بروز اغتشاشات در برخی محلات، انجام دو عملیات تروریستی در فاصله زمانی کوتاه، یکی در زاهدان و دیگری در خاش، حقایق مهمی را درباره ریشههای ضدامنیتی خشونت در آن منطقه آشکار کرده است. در این دو عملیات بررسی اقدامات و سطح آن نشان میدهد که عاملان آن با سرویسهای بیگانه ارتباط داشته و باهدف خرید زمان و افزایش رادیکالیسم آن را اجرایی کردهاند، طراحان این دو عملیات شوم تصور میکنند که شهر زاهدان کشش لازم برای ادامه اغتشاشات هفتگی را ازدستداده و با اقدامات تروریستی و مسلحانه میتوان جذب سرمایه اجتماعی کرد.
با این وجود یک اتفاق مهم محاسبات عددی و سیاسی دشمن را برهم زده است، مواضع یکدست و همدلانه مردم و عدم همراهی با عناصر دشمن باعث شده تا اینبار علاوهبر گروهکهای تروریستی نقش ناامنساز رئیسمسجد مکی نیز روشنشده و عبدالحمید نتواند با دادن یک پیام یا بیانیه کوتاه از زیر بار مسئولیت آنشانه خالی کند.
عبدالحمید از سوی اذهان عمومی با این پرسش روبهرو است که شهادت چند مأمور مظلوم راهور، ترور خوب و هوشمند باهدف دامن زدن به اغتشاشات محسوب میشود یا یک ترور کور در حوالی انتخابات آتی است؟ هر پاسخی از جانب وی معمای آشوبهای چندماهه در شهر زاهدان را حل کرده و مشخص میکند چه کسی اینبار پشت ماشین ترور نشسته است.
تحریف تاریخ و سفیدسازی چهره سیاه آمریکا با کدام هدف؟!
رئیس سابق سازمان انرژی اتمی، با مظلومانگاری آمریکا و مقصر دانستن ایران در تشدید تنشها، پیشنهاد مذاکره مستقیم با ایالات متحده را بهعنوان راهحلی نجاتبخش معرفی کرد.
به گزارش رجانیوز، او در بخشی از سخنانش با تمجید از آمریکا میگوید: «شوروی بعد از جنگ جهانی دوم در بخشی از ایران حضور داشت. جنگ تمام شده بود، اما شورویها در بخش قابلتوجهی از ایران در تبریز، کردستان و حتی اگر اشتباه نکنم تا زنجان و قزوین هم بودند. این تهدید ترومن علیه شورویها بود که باید خاک ایران را ترک کنید... این موضوع را هم باید از حیث قضاوت تاریخی در نظر بگیریم. این خودش یک نکته مثبت است. اگر خداینکرده، ما بخش دیگری از سرزمینمان را ازدستداده بودیم، در چه وضعیتی بودیم؟ لذا نباید فراموش کنیم که اگر تهدید ترومن، رئیسجمهور آمریکا علیه شوروی نبود، چهبسا امروز شاهد جدا بودن بخش دیگری از سرزمینمان بودیم».
این افتخارسازی برای آمریکا در حالی صورت میگیرد که اولتیماتوم ترومن به استالین از نظر پژوهش تاریخی یک ادعای رد شده توسط مورخان مختلف است. ترومن درباره اولتیماتوم به شوروی میگوید: «برای استالین پیامی فرستادم که اگر ایران را تخلیه نکند، من سپاهیان آمریکا را وارد صحنه خواهم کرد... این پیام را برایآوریل هریمن (سفیر آمریکا در شوروی که مأموریتش پایانیافته بود) فرستادم تا شخصاً به استالین تسلیم کند.»
خبرنگاران بلافاصله با آوریل هریمن تماس گرفتند و از او در این باره نظر خواستند. پاسخ هریمن این بود که «نهتنها چنین پیامی را به یاد نمیآورم، بلکه در آن هنگام (مارس ۱۹۴۶) در مسکو نبودم و از راه آسیای دور به آمریکا مراجعت میکردم.»
اولین کسی که در این مسئله تردید کرد و گفت سندی مبنی بر وجود اولتیماتوم پیدا نکرده، ریچارد کاتم بود. کاتم سالهای زیادی عضو ارشد سازمان CIA و وزارت خارجه آمریکا بود.
این تردید به حدی جدی است که مورخی مانند یرواند آبراهامیان در نیویورک معتقد است اولتیماتومی وجود نداشته است: «نه! هیچ سندی از وجود چنین اولتیماتومی وجود ندارد. اگر بود حتماً سند نوشتاری در جایی ثبت میشد. اگر به شکل شفاهی این اولتیماتوم داده شده هم در جایی ثبت نشده. من حتی فشار چندانی از سوی آمریکا نمیبینم.».
جان لیمبرت دیپلمات سابق آمریکا و یکی از گروگانهای لانه جاسوسی هم ادعای هری ترومن را ضعیف خوانده و معتقد است هیچ سندی برای تأیید ادعای ترومن به دست مورخین نرسیده است. تورج اتابکی تاریخدان و استاد دانشگاه لیدن هلند نیز اولتیماتوم ترومن را افسانهای بیش نمیداند.
حال باید پرسید صالحی با چه هدفی سعی در سفیدسازی چهره سیاه آمریکا دارد؟ از مرداد 32 تا پاره کردن برجام توسط ترامپ، آنچه همیشه رقم خورده ضربه زدن آمریکا به منافع ملی ایران است و این فشارها پس از انقلاب شدت بیشتری هم پیدا کرد. پیشنهاد مذاکره با آمریکا نسخه همیشگی غربزدههاست که در هر دورهای، تجویز میکنند، غافل از آنکه اگر قرار بود مذاکره با آمریکا سودمند باشد زمان مصدق یا هنگام قدمزدن با کری سودی به کشور میرساند.
صالحی پیشنهاد شکست خوردهای را به عنوان راهحل مطرح میکند که در آخرین جلسه رهبرانقلاب با دولت دوازدهم، مسئله اعتماد به غرب به عنوان یک درس عبرت از یک تجربه شکست خورده معرفی شد. رهبر انقلاب فرمودند: «آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هرجا بتوانند ضربه میزنند؛ این تجربه بسیار مهمّی است. مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهی غرب موکول کرد و منوط کرد، چون قطعاً شکست میخورَد. هرجا شما موضوعات را به توافق با غرب و به مذاکره با غرب و با آمریکا و مانند اینها موکول کردید، آنجا ماندید و نتوانستید پیش بروید.»
یادآور میشود آقای صالحی سال ۹۵ گفته بود «بیاعتمادی ما به آمریکا بر اساس واقعیتهاست». و سال ۹۹ هم پس از مشاهده خدعهها و خیانتهای آمریکا در برجام اذعان کرد: «آمریکاییها، یک دَبه نه، بلکه دَبههای زیادی درآوردهاند».