مصالح لازم برای ساخت یک فیلم مصلحتی!
محمد قمی
از منظر فنی و بهخصوص به جهت غنای قصهگویی و فیلمنامه و کارگردانی و سایر عناصر مهم دخیل در ارزشهای هنری یک فیلم سینمایی، «مصلحت» را میتوان فیلم متوسط رو به ضعیفی دانست. گو اینکه فیلم مصلحت در سینمای ایران چندان بیعقبه نیست. اقران و امثالش را در این سالها کمابیش دیدهایم. فیلمهایی با رویکرد «انقلابی» و داعیه «عدالتطلبی» که تلاش میکنند- با صداقت یا ادا و اطوار و بنا به روحیه و خواست باطنی سازندگانشان یا بنا به مصالح یا دلایل دیگری که ما نمیدانیم- موضوع انقلابیگری و عدالتطلبی و مبارزه با فساد و رانت و تبعیض و سرمایهداری را پررنگ کنند و احیانا به مخاطب تلنگری بزنند و «جان تازه»ای در کالبد بیرمق سینمای ایران بدمند.
یکی از آثار متأخر این حوزه فیلمی بود به نام «دیدن این فیلم جرم است» که چند سال پیش اکران شد. آن فیلم را میتوان نمونه بارز و مهمی درخصوص تحلیل این جریان دانست. فیلمی که گرچه به جهت ارزشهای سینمایی و قصهگویی و جذابیتهای روایی، اثری کممایه و حتی مبتذل و بهشدت ضعیف مینمود، اما به جهت رویکرد مضمونی نکته مهمی در آن بود. آن فیلم به جهت روانشناسی و مفاهیماش میتواند مصداق تام و تمامی از یک «خودارضایی ذهنی و فلسفی» محسوب شود. فیلمی که هم خدا را میخواهد و هم خرما را. هم حکومتگری و هم انقلابیگری را؛ هم مصلحتسنجی و بیعزتی مفلوک و تباه، هم مبارزه و مقاومت و بسیجی بودن و دفاع و حفظ و صیانت از عزت و ناموس و غیرت و شرف را! هم خوبی و هم بدی را! رویکردی که آن فیلم دارد دقیقا حرکت کردن در چنین مسیر ناشدنی و محال و دروغ و سرابآمیزی است. و جالب و عجیب آنکه فیلم دقیقا در طی چنین مسیری، اصلا تلاش نمیکند مخاطب را اقناع نماید که مثلا تفوق و تسلط و برتری نهایی از آن انقلابیگری و عزتمداری و میهنپرستی است و چنین پایانبندیای را برایش تدارک ببیند یا چنین تمهیدی بگذارد تا در نهایت به چنین حسی برسیم؛ ابدا! بلکه سعی میکند همان رویکرد خدا و خرمایی مبهم و باسمهای و شعاری را با کاتالیزور رنگ و لعابهای بیتأثیر بلکه دافعهبرانگیز که در ذهن مخاطب نتیجه عکس خواهد داد، تا پایان حفظ کند!
اما «مصلحت» فیلمی است که میتوان گفت با همه معایب و کاستیها و ناخالصیهایش که بهخصوص در بخشهای فنی و تکنیکی و ارزشهای سینمایی بهشدت ذوق کورکن است، در متن و فحوایش، رویکرد «آن فیلم مجرمانه...»- دیدن این فیلم جرم است!- را پی نمیگیرد و راه نسبتا متفاوتی را میرود.
فیلم البته خالی از شائبه نیست ولی رویکردش به نسبت، روشنتر و «انقلابی»تر و روراستتر است. و این نکته مهم و اساسی محتوایی و مضمونی در باب این اثر است و شایان توجه.
«مصلحت» اولین ساخته سینمایی حسین دارابی است که برای ساخت آن دیپلم افتخار بهترین کارگردانی فیلماول را در سیونهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد و پس از آن، این اثر به مدت ۳ سال توقیف شد.
فضای فیلم در سالهای اول بعد از انقلاب است. داستان از آنجایی آغاز میشود که «مهدی» پسر آیتالله مشکاتیان که یکی از مقامات بلندپایه قوه قضائیه است، مرتکب قتل میشود اما از پذیرفتن آن سر باز میزند و اطرافیان پدرش بهخاطر «مصلحت» انقلاب، سعی میکنند کس دیگری را بهجای او متهم جلوه دهند.
داستان فیلم «مصلحت» در حال و هوای دهه شصت است. پسر یک مقام بلندمرتبه در قوه قضائیه (مهدی نوروزی) در یکی از درگیریهای روبهروی دانشگاه تهران مرتکب قتل میشود و اطرافیان پدرش سعی در لاپوشانی این موضوع دارند، تا اینکه یکی از دادستانهایی که پرونده از زیر دست او رد شده است (وحید رهبانی) به قضیه شک میکند.«مهدی» پسر آیتالله مشکاتیان از مقامات بلندپایه قوه قضائیه است، مرتکب قتل میشود. اطرافیان پدرش برای پوشاندن این قضیه از جعل سند، تهدید و تطمیع استفاده میکنند و سرباز بیگناهی را بهجای «مهدی» به قتل متهم میکنند. خانواده آن سرباز بیگناه به دادستان «جلالی» مراجعه میکنند و از او میخواهند با عدالتی که از او سراغ دارند، پرونده را پیگیری کند.
پیگیریهای دادستان «جلالی» به جایی میرسد که متوجه میشود در پرونده تناقضات زیادی وجود دارد. او سعی میکند قاتل اصلی را پیدا کند و مدارک را به خانواده مقتول برساند و از آنها بخواهد بهدنبال حقیقت بروند. «حسین جلالی» بهدنبال عدالت است و این موضوع را چندینبار صراحتا بیان میکند. اطرافیان آیتالله مشکاتیان که بهدنبال لاپوشانی این موضوع بودند متوجه سنگاندازیهای «جلالی» میشوند و درصدد حذف او و دوستانش برمیآیند. آیتالله مشکاتیان به نحوی از عملکرد اطرافیانش باخبر میشود. او تلاش میکند تا کارهایی که برخلاف میلش و بر ضد عدالت انجام شده بود را اصلاح کند و پرونده را به روند قانونی بازگرداند.
یک نکته جالب و حاشیهای در باب فیلم «مصلحت» اینکه این اثر ظاهرا براساس داستان واقعی نیست با این حال عباسعلی کدخدایی، سخنگوی سابق شورای نگهبان، گفته که آنچه در این فیلم روایت میشود، شباهت قابلتوجهی با بسیاری از رویدادهای مشابهی که اوایل انقلاب رخ داده، دارد.
نکته مهم و فرامتنی داستان فیلم «مصلحت» این است که روایت اصلی درباره یک شخصیت پرنفوذ سیاسی با نام آیتالله خانزاده بوده که پسرش به رانتبازی و اختلاس میپردازد و همین امر باعث میشود که پدرش تلاش کند تا جلوی اختلاس و فساد فرزندش را بگیرد اما پسرش از دستورات پدر سرپیچی میکند و در مقابل پدر میایستد.
مصلحت به جهت فیلمنامه بهشدت اثر متشتت و بههمریخته و حفرهداری است. ایده و داستانک شبهواقعیاش بر همه چیز اولویت یافته و به همین جهت، فیلمنامه، و به تبع آن، کارگردانی، اجرا، میزانسنها و حتی ریتم و البته بازیهای گلدرشت و بزککرده و گاه دفرمه و دافعهبرانگیزش را در ملغمهای از شعار و اکشنها و اکتهای بهشدت مغروق و ابتدایی، گیر انداخته است.
از یکسوم ابتدایی فیلم، روند تدریجی از نفس افتادن روایت، که باز تأکید میشود منبعث از فیلمنامه کارنشده و ورزندیده فیلم است، شروع میشود تا اینکه در فصل پایانی و بهخصوص پایانبندی، ما رسما شاهد آببندی و غش در معامله، از جهت تلاش نافرجام فیلمساز برای جفتوجور کردن جنسهای نهایی لازم برای اتمام فیلمش- انقلابیگری و حفظ و حراست از سایر «چیزهای مهم مضمونش»- هستیم!
اما از سایر ویژگیها و نقصانهای فنی و محتوایی و فرمی اثر که بگذریم یک نکته در باب نقد و تحلیل مضمونی و محتوایی اثری همچون مصلحت بسیار قابلتوجه و دقت و تذکر است؛ جای خالی فقه!
چرا در چنین فیلمی با چنین محوریتی که برای کاراکتر اصلی و مضمون محوریاش یعنی «آیتالله» و هویت صنفی او «فقه»، در نظر گرفته شده، اتفاقا جای مفهوم و مبنا و علمی همچون «فقه» اینقدر خالی است!
آیا این یک گریز ناگزیر است؟ آیا به جهت عدم تسلط فیلمساز بر مبانی علمی و تاریخی و ماهوی این مفهوم- فقه- چنین رویکرد اجتنابیای اتخاذ شده است؟ آیا برای جلوگیری از تیغ سانسور چنین رهیافتی رخ داده؟ یا دلیل دیگری دارد؟
گفتیم که مصلحت در سینمای ایران چندان بیعقبه نیست. اقران و امثالش را در این سالها کمابیش دیدهایم. فیلمهایی با رویکرد «انقلابی» و داعیه «عدالتطلبی» که تلاش میکنند- با صداقت یا ادا و اطوار و بنا به روحیه و خواست باطنی سازندگانشان یا بنا به مصالح یا دلایل دیگری که ما نمیدانیم- موضوع انقلابیگری و عدالتطلبی و مبارزه با فساد و رانت و تبعیض و سرمایهداری را پررنگ کنند و احیانا به مخاطب تلنگری بزنند و «جان تازه»ای در کالبد بیرمق سینمای ایران بدمند.
اما باید بدانیم که هر جان تازهای در هر کالبدی، الزاما قابل دفاع نیست! مهم این است که چه جانی در چه کالبدی با چه شیوه و روشن و منش و پشتوانهای، و البته منتهی به چه خروجی و دستاوردی دمیده میشود و در نهایت، چنین مسیری، به مصلحت کیست؟ سینما؟ مردم؟ حکومت؟ آرمانها؟ یا...
بار دیگر تأکید میکنیم که شاید «مصلحت» بتواند یا بخواهد که بتواند جان تازهای در کالبد سینمای اجتماعی و سیاسی ایران بدمد که البته خیلی بعید است چون چنین بضاعتی را از هیچ جهتی ندارد. اما فارغ از این باید بدانیم که هر جان تازهای در هر کالبدی، الزاما قابل دفاع نیست! مهم این است که چه جانی در چه کالبدی با چه شیوه و روشن و منش و پشتوانهای، و البته منتهی به چه خروجی و دستاوردی دمیده میشود و در نهایت، چنین مسیری، به مصلحت کیست؟