kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۸۰۷۳
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۴۰۲ - ۱۸:۵۴
روایت صدثانیه ای

می‌خواهم نشانت دهم...


ابوالقاسم محمدزاده
مادر شهیدعلی نقی ابونصری می‌گفت:
- «مدتي بعد از شهادتش علي را در خواب ديدم. خواب دیدم در باغ بسيار بزرگي هستم که در آن‌جا ساختمان‌هايي شبيه به آپارتمان‌هاي خيلي بلند است و همگي آنها با رنگ سبز خيلي قشنگی‌، درخشندگي خاصي دارند.
ناگهان چشمم به بلندترين ساختمان آن‌جا افتاد و ديدم پسرم در طبقه يکي مانده به آخر ايستاده و دارد مرا نگاه مي کند، او از من خواست به طبقه بالا بروم‌، گفتم؛ نمي‌توانم». دستش را دراز کرد و گفت:
-«دست مرا بگير و بیا بالا».
نمي دانم با آن فاصله زياد‌، چطور شد که دست علي به من رسيد. فقط مي دانم که دستش را گرفتم و بالا رفتم. به من گفت: « مي‌خواهي امام حسين‌(ع) را نشانت بدهم؟ گفتم؛ البته. «با دست به طبقه بالاي سر خودش که آخرين طبقه بود اشاره کرد و گفت؛ « اين هم امام حسين‌(ع)»،
به آن‌جا که نگاه کردم. نور خيره‌کننده اي را ديدم و از هيبتش از خواب پريدم.