نگاهی به مجموعه «گیلدخت»
جذابیتهای یـک درام تاریخــی
رسول شمالی ورزنده
مجموعه تلویزیونی«گیلدخت» اثری تاریخی از دل اتفاقات و رویداهای دوره قجری بود که از زمستان سال قبل تا خرداد امسال مخاطبان رسانه ملی را با خودش همراه کرد. این سریال در وهله اول توانست به عنوان یک اثر زیبا از نظر فضا و جغرافیای تصویری و دکور و لباس در بین مجموعههای تولید شده طی چند سال اخیر سازمان صداوسيما خودنمایی کند. اگرچه با آغاز این مجموعه شاهد یک درام عاشقانه بین دو شخصیت داستان«گیلدخت» و ماجرای گلنار و اسماعیل بودیم اما با دست مایه قرار دادن زندگی این دو شخصیت هدف مهمتری پیگیری شد و آن هم به تصویر کشیدن اتفاقات حکمرانی در سلسله قاجار بود؛ تقسیم قدرتی که فراز و نشیب آن را به صورت عینی و ملموس در مجموعه«گیلدخت»دیدیم، از ظلم و ستم شاهزادههای قجری تا مقاومت دختری بهنام «گلنار» که در واقع گیلدخت داستان این مجموعه است و... همه و همه مثل مهرههای شطرنج در بازی زمانه دور هم جمع میشوند. داستان از ابتدای کار حول محور«گلنار»دختر تقی خان دور میزند که شازده«آصف میرزا» با همراهی و همدستی عمهاش«طاووس الملوک»، پدر گلنار«تقیخان» را از حکومت به پایین میکشند و آصف میرزا قصد دارد که خود به عنوان حاکم و شاهزاده قاجار معرفی شود و ماجرای گیلدخت پس از به حبس افتادن تقیخان و مرگ «احترام السادات» مادر گلنار با حضور پررنگ گلنار در عمارت آصف میرزا وارد مرحله جدیدی میشود. گلنار قصه«گیلدخت» با زیرکی و هوشیاری بسیار در حالی که گمان میکرده «اسماعیل» را در درگیری و اتفاقات ماجرای آصفمیرزا و پدرش از دست داده با نفوذ در عمارت قجری قصد دارد که هم در مسیر رهایی پدرش از زندان عمارت تلاش کند و هم انتقام مرگ اسماعیل و مادرش
«احترام السادات»را بگیرد و در واقع حکومت شازده آصف میرزا را که قصد کرده در آینده به تاج و تخت برسد سرنگون کند. به هرحال مجموعه« گیلدخت» با پررنگ شدن شخصیت«گلنار» به بیننده منتقل میشود. گلنار دختر حاکم سابق و بزرگ عمارت بهطور ناشناخته در عمارتی که حالا به تصرف آصف میرزا در آمده جا خوش میکند و با حمایتهای
«میرزای رضای آشپز» و در جریان ماجرای گلنار هست و میداند که این دختر روستایی خدمتکار که برای کار در مطبخ عمارت شازده«آصف میرزا» آمده همان گلنار دختر تقی خان است علی رغم همه بدرفتاریهایی که از سوی زنان مطبخ با او میشود با همه توان از«گلنار »حمایت میکند تا او همچنان در عمارت بماند و از سویی ماجرای تلخ و شیرین مجموعه « گیلدخت »با ظلم و ستم«آصف میرزا» در عمارت و به همراه عمه اش« طاووس الملوک» ادامه دارد و این در حالی است که «گلنار» در عمارت موقعیتی پیدا میکند و مرتب به ملاقات پدرش،«تقی خان»
در زندان عمارت میرود و او را از مسائل و ماجراهای خیانت«طاووس الملوک»و ظلم و ستم
« آصف میرزا »آگاه میکند و در بخشی از سکانسهای این مجموعه شاهد افشاگری تقی خان هستیم که در حضور طاووس الملوک و آصف میرزا پرده از راز خیانت و جنایتهای طاووس الملوک برمی دارد و او را رسوا میکند در پی این قضیه« آصف میرزا» عمهاش را که حقیقت ماجرای پدر اصلیاش یعنی میرزا رضای آشپز را به او نگفته و باعث شده که آصف میرزا، میرزا رضای آشپز را بکشد، طاووس الملوک را به قتل میرساند و البته پس از این ماجراها «آصف میرزا » دیوانهوار فرمان یک درگیری و به توپ بستن عمارت را میدهد و در حالی که تشخیص میدهد که دیگر نمیتواند برتخت بنشیند فرمان کشتار میدهد و در حالی که خشم تمام وجودش را گرفته سراسیمه به این در و آن در میزند و هرکسی را جلوی خود میبیند دستور کشتن او را میدهد و در نهایت هم در مکانی که «تقی خان»پدر گلنار در انباری افتاده و زخمی است وارد میشود و او را هم به قتل میرساند.
یکی از ویژگیها در مجموعه «گیلدخت» بهکارگیری فضاها و صحنههای طبیعی در روستا بود که جنبه تصویری بسیار جذابی برای مخاطبان به همراه داشت و همچنین استفاده از ابزار و امکانات سوارکاری و اسب و آموزش بازیگران و سوارکاری آنها. نیز در این مجموعه تاریخی شاهد همکاری نزدیک و رو در روی بازیگران جوان با هنرمندان پیشکسوت بودیم که برای اولین بار جلوی دوربین رفتند و در مقابل بازیگران با تجربه و قدیمی بهخوبی توانستند ایفای نقش کنند و جوانان هم در این طرح تاریخی خوب درخشیدند. اما به هر صورت مجموعه«گیلدخت»با همه
فراز و نشیبهای تولید و روایت قصه، در برخی موارد نامفهوم و دچار ابهام بود،چراکه در بخشهای پایانی این مجموعه اگرچه گلنار نتوانست در یک موقعیت
تک به تک با آصف میرزا در حالی که مسلح هم بود او را بکشد و انتقام از آصف میرزا بگیرد و مجروحش کرد، داستان به ناگاه در واپسین لحظههای پایانی تصویری از سلامتی و آزادی آصف میرزا و صفی الدوله در قاب تلویزیون مینشیند که در اندیشه انتقام هستند و.....که برای مخاطبان در این لحظه به عنوان معمای مجموعه
«گیلدخت» تلقی میشود و یک سکانس ناتمام که بیننده تلویزیونی احساس میکند که این مجموعه همچنان باید ادامه داشته باشد که اینگونه نیست.
اما مجموعه«گیلدخت» در نگاه آخر باز هم بهدنبال شخصیت «گلنار» است، شخصیتی که حالا که در پایان این قصه همه داشتههای معنوی و مادی خود را از دست داده و غمگین و درمانده هست به ناگاه«اسماعیل» از راه میرسد و در تصویر گیلدخت ظاهر میشود. بخش پایانی به هم رسیدن زوج عاشق این مجموعه در واقع تصویری میشود از«گلنار و اسماعیل»
و ذوق و شوق رسیدن آنها به هم پس از تمامی این ماجراها و اتفاقاتی که رقم میخورد. اما آنچه در واقع میشود به آن بسنده کرد و پرداخت، این است که روایت ماجراهای تاریخی و بهخصوص تاریخ معاصر و در واقع به تصویر کشیدن آن فضاهای تاریخی، آدمها، فرهنگها، تمدنها و از سویی ساختارها با همان شکل و شمایل و حال و هوای خودشان کار سختی است و حتی اگر بشود بخشی از داستان را شبیه سازی کرد، یک موفقیت است؛ و مجموعه «گیلدخت» علی رغم برخی از کم و کاستیها و نبود برخی امکانات اما با بهرهگیری از توانمندیهای عوامل ساخت این مجموعه میشود گفت که از ساختار خوبی برخوردار بوده است و توانسته نمره قبولی از مخاطبان خود بگیرد، به هرحال یقینا رسانه ملی بایستی در مسیر ساخت مجموعههای تاریخی قرار بگیرد که بهنظر میرسد امروز رسانه ملی در همین مسیر حرکت میکند و شاهد تولید مجموعههای بسیار باارزش تاریخی از سوی سازمان صداوسيما هستیم که امیدواریم که این مسیر همچنان درخشان ادامه پیدا کند.