kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۷۰۸۴
تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۳۳
مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه- ۴

استمرار بعثت انبیا (صلوات الله علیهم)

 
 
 
 
سید یاسر جبرائیلی
فصل‌اوّل: امام‌خمینی(قدّس‌سرّه)؛‌ «رهبری نهضت» تا «رهبری نظام»
ولیّ‌فقیه،‌ وارث نبی در عصر غیبت
انسان به‌عنوان برترین آفریده‌ الهی، در عالم هستی دو مسیر پیش‌رو دارد که در انتخاب میان آنها مخیّر است. او هم می‌تواند با استخراج گنجینه‌های استعداد که در نهادش نهفته است، خود و جهانی را که برایش آفریده شده، به زیباترین وجه بسازد و بیاراید و با دو بال علم و ایمان به عروج معنوی و مادّی نائل آید؛ و نیز می‌تواند با تضییع یا به انحراف کشاندن این استعدادها، جهنّمی از ظلم و فساد در جهان بیافریند.1
امّا انسان چگونه می‌تواند مسیر سعادت را برگزیده و از مسیر شقاوت بپرهیزد؟ عروج مادّی و معنوی و اجتناب از جهنّم ظلم و فساد، چگونه میسّر است؟ آیا آفریدگار انسان که چنین نظمی به جسم و جان بشر و کلّ هستی بخشیده و او را خلیفه‌ خود در زمین قرار داده، راهنما و حجّتی قرار نداده که خلیفه‌ خود را به مسیر سعادت رهنمون ساخته و از مسیر شقاوت بازش دارد؟ آیا حواس انسان، غـرایز انسان و خرد انسان برای راهبری و دستگیری انسان در این مسیر کفایت می‌کنند؟ آیا عقل محدود بشر قادر است نیازهای بی‌نهایت او را بفهمد و خلأ آنها را پر کند؟ آیا انسان به‌تنهایی می‌تواند همه‌ دردهایش را بشناسد و درمان مناسب را برای آنها فراهم بیاورد؟
 واقعیّت‌های تاریخی و علمی نشان می‌دهد انسان به‌تنهایی از درک همه‌ واقعیّات و قواعد هستی عاجز است. بشر هرگاه با تکیه‌ صرف بر عقل خود تمدّن و نظمی را در جهان به‌وجود آورده، نه‌تنها در برآورده ساختن همه‌ نیازهای همه‌ انسان‌ها ناموفّق بوده، بلکه پس از مدّتی آن تمدّن از درون متلاشی شده و آثار فاجعه‌باری به میراث گذاشته است. مکاتب عقلی و فلسفی گوناگون در مقابل هم صف‌آرایی کرده‌اند، امّا هیچ‌کدام نتوانسته برای بشر درباره‌ سعادت خود اطمینان و قطعیّت ایجاد کند. قدرت‌های بزرگ جهانی به اکتشافات علمی و اختراعات محیّرالعقول بالیده‌اند، امّا صرفاً بخش کوچکی از نیازهای اقلّیّتی از بشریّت را برآورده کرده‌اند و از لحاظ انسانی و اخلاقی هنوز که هنوز است جوامع آنها تفاوتی با دوران‌های هزاران سال پیش تاریخی نظیر عصر فرعون و‌ هامان ندارد؛ ثروت‌های افسانه‌ای در کنار گرسنگی‌ها و فقرهای افسانه‌ای شکل گرفته و هنوز بهره‌مندی یک درصد بسیار کوچک در دنیا از امتیازاتی که برای میلیون‌ها انسان گرسنه است، وجود دارد.2 
فلسفه‌ بعثت انبیا(سلام‌الله‌علیهم) را باید در همین نقطه جست‌وجو کرد. انبیا می‌آیند تا بشر را در یافتن راه مطمئن و قطعی سعادت راهنمایی کنند و او را از رفتن به بیراهه باز دارند. اگر عقل بشری به همه‌ ابعاد وجودی انسان واقف نیست، از همه‌ احتیاجات جسمی و روحی انسان اطّلاع ندارد و کیفیّت تربیت او را نمی‌داند،3 انبیای الهی مبعوث می‌شوند تا انسانیّت را به یک مبدأ و نقطه‌ بالاتر و فراتر و عمیق‌تر از خرد انسان متّصل کنند.4 
پیامبران الهی در طول تاریخ گام به گام و مرحله به مرحله در تزکیه و تعلیم بشر کوشیده‌اند تا نوع بشر از حضیض نادانی به اوج دانایی برسد. پیغمبران، مردم را به بندگی خدا که پتکی بر سر خودخواهی و برتری‌جویی است، فراخوانده و آیینی که بهشت صفا و آرامش را 
_ حتّی پیش از بهشت اخروی _  به بشر ارزانی می‌دارد، بدو عرضه کرده‌اند؛ او را به مهار کردن غریزه‌‌ افزون‌خواهی و سلطه‌جویی تشویق، و از تباه شدن و هرز رفتن استعدادها و غلتیدن در لجنزار فساد اخلاقی برحذر داشته‌اند؛ سرچشمه‌های فضیلت و راستی و محبّت و کار و ابتکار و دانش و آگاهی را در او جاری ساخته و یاد خدا و عشق به او را که ضامن این‌همه، و تعالی‌بخش روان او است، به او تلقین کرده‌اند.5
امّا اگر انبیا چنین نقش مهمّی در سعادت بشر ایفا می‌کنند، چگونه می‌توان فرض کرد که با اعلام «ختم نبوّت»، رابطه‌ انسان با هدایت الهی به یک‌باره بریده شود و پلی که انسان را به غیب متّصل می‌کرد، یکسره خراب گردد و دیگر پیامی به بشر نرسد و بشریّت بلاتکلیف گذاشته شود؟ اگر رهاشدگی و بلاتکلیفی بشر پس از ختم نبوّت به‌دوراز رحمت الهی است و در فلسفه‌ ختم نبوّت بیان می‌شود که بشر مستعدّ حفظ میراث انبیا شده است، آن میراث چیست و وارث کیست؟
برای شناخت میراث انبیا و وارثان آنها، لاجرم باید در روش و منش آنها برای تزکیه و تعلیم بشر دقیق شد. بلاتردید اگر انبیا یک به یک به سراغ افراد جامعه رفته، آنها را به خلوت خانه و مدرسه و مکتب برده و تعلیم‌شان دادند، میراث انبیا، مدرسه و مکتب، و وارث نیز، رئیس ‌مکتب‌خانه است. اگر انبیا مانند زاهدان و عارفان عالم در خانقاه خود نشستند تا مردم بیایند، حال معنوی آنها را ببینند و با آنها هم‌عقیده و همراه شوند، میراث انبیا، خانقاه، و وارث، درویش است. اگر پیامبران مانند فلاسفه‌ عالم مدرسه باز کردند، تابلو زدند، دعوت هم کردند که هرکس می‌خواهد از ما حرف یاد بگیرد، بیاید این‌جا پیش ما یاد بگیرد، میراث، نهادی نظیر مدرسه‌ فلسفه و وارث، شخصیّتی چون فیلسوف است؛6 و اگر انبیا مجموعه‌ قوانین و احکام الهی را به جامعه عرضه کردند، وحی را ابلاغ کردند و خود کنار نشستند، میراث، کتاب الهی و وارث، همه‌ بشریّت است.
پانوشت‌ها:
1- آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مجمع عمومی سازمان ملل متّحد به‌عنوان رئیس‌جمهوری اسلامی ایران، 31/6/1366
2- آیت‌الله خامنه‌ای، طرح کلّی ‌اندیشه‌ اسلامی در قرآن، جلسه‌ چهاردهم
3- صحیفه‌ امام خمینی، ج 4، ص 186، 6/8/1357
4- آیت‌الله خامنه‌ای، پیشین
5- آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در مجمع عمومی سازمان ملل متّحد به‌عنوان رئیس‌جمهوری اسلامی ایران، 31/6/1366
6- آیت‌الله خامنه‌ای، طرح کلّی ‌اندیشه‌ اسلامی در قرآن، جلسه‌ هفدهم