حاکمیت یکدست، اتهامی برای لاپوشانی ناکارآمدی مدعیان اصلاحات!
محمدامین ساغندی
حاکمیت یکدست این روزها ترجیعبند بسیاری از ادعاهای جریانی است که طی انتخاباتهای 98 مجلس و 1400 ریاست جمهوری و با انتخاب مردم، بیشتر کرسیهای قدرت را در کشور از دست داده است. جریانی که پس از جنگ تحمیلی دست کم شش دوره از نه دولت مستقر را در اختیار داشته و بسیاری از صندلیهای بهارستان را نیز در دورههای مختلف تصاحب کرده است. با این حال این روزها از پدیدهای که آن را حاکمیت یکپارچه میخواند، گلایه دارد و تقریبا روزی نیست که رسانههای این جریان، مشکلات کشور را ناشی از این پدیده ندانند.
اما منظور جریان مدعی اصلاحات از حاکمیت یکدست چیست؟ میدانیم که نهادهای ادارهکننده کشور ذیل سه قوه مقننه،مجریه و قضائیه تعریف میشوند و فراتر از این سه قوه جایگاه ولایت فقیه به عنوان حافظ خطوط اساسی اسلام و انقلاب و تعیینکننده سیاستهای کلی نظام قرار دارد. در میان سه قوه، قوه قضائیه جزو ارکانی است که بنا به وظایف خود، جدای از جریانات و دعواهای حزبی و جناحی عمل میکند و وظیفه اجرای قانون و گسترش عدالت را بر عهدهدارد. دو قوه دیگر کم و بیش محل نزاع جریانهای سیاسی هستند و با هر انتخاباتی آرایش افراد آنها تغییر میکند. اگر منظور مدعیان اصلاحات از حاکمیت یکدست، نزدیک بودن مجلس یازدهم و دولت سیزدهم به لحاظ گرایش سیاسی است، این امر مسبوق به سابقه بوده و به عنوان مثال دولت دوازدهم و مجلس دهم نیز هر دو از جریان موسوم به اصلاحطلبی به قدرت رسیدند. بنابراین به نظر میرسد چیزی که مدعیان وجود حاکمیت یکدست به آن معترضاند، هماهنگی قوه مقننه و مجریه با امری فراتر از سه قوه است که لازم است شفافتر در مورد آن توضیح دهند و دلیل مخالفت خود را با آن بیان کنند.
در حقیقت اگر مراد مدعیان اصلاحات از حاکمیت یکدست، توافق کارگزاران بر اصول اساسی انقلاب، ارزشهای اسلامی و سیاستهای کلی ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری است، چنین توافقی لازم است و مشخص نیست اگر این جریان سیاسی خود را ذیل امور یاد شده تعریف میکند، چرا باید با وحدت قوا در آنها مخالفت کند؟
اگر منظور رسانههای این جریان از حاکمیت یکپارچه، وحدت و همکاری و هماهنگی قوا برای پیشبرد امور کشور و خدمت به مردم است، بازهم وجود چنین یکپارچگی از ملزومات هر حاکمیتی در هر کجای جهان است. هرچند به نظر میرسد مدعیان اصلاحات چندان علاقهای به وجود وحدت میان قوا ندارند، چرا که تلاش برای تفرقهافکنی میان مجلس و دولت و حاشیهسازی پیرامون روابط آنها به شدت در رسانههایشان جریان دارد.
با این اوصاف به نظر میرسد ادعای حاکمیت یکدست و اعتراض به آن بیشتر بهانهای است تا جریان غربگرا در دورانی که از قدرت دور مانده است، ناکارآمدی خود را که عامل رویگردانی مردم از آنها شد، سرپوش بگذارد و با انتقاد از حاکمیت یکدست، راه برگشت خود به عرصه قدرت را هموار کند. نگاهی به سابقه مدعیان اصلاحات نشان میدهد نمایندگان این جریان زمانی که در انتخاباتی با مشارکت بالا شکست بخورند، همانند سال 88 انتخابات را مخدوش و فاقد اعتبار اعلام میکنند، زمانی که در انتخابات با مشارکت نه چندان بالا قدرت را واگذار کنند، جریان رقیب را به خاطر پشتوانه رای پایین سرزنش کرده، اعتبارش را زیر سؤال میبرند و هنگامی که موفق به جلب رای مردم شوند، ابتدا سرمستانه بر طبل پیروزی کوبیده، به مخالفین حمله میکنند. سپس مدتی خود را درگیر جبران ویرانیهای دولت قبلی نشان میدهند و در پایان وقتی ناکارآمدی شان عیان میشود، خود را فاقد اختیارات لازم دانسته، مشکلات را ناشی از «سیاستهای کلان» یا «ساختارهای تغییرناپذیر» نظام جلوه میدهند. و با این حال بازهم برای کسب قدرت در انتخابات بعدی تلاش میکنند!