kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۶۶۱۹
تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۶

می‌خواهم دستم پيش امثال تو دراز نباشد!

 
 
 خاطره‌ای از عزت نفس 
یکی از علمای بزرگ اصفهان
يكى از علماى بزرگ اصفهان بود كه ما خيلى به اين مرد ارادت داشتيم.
شخصى نقل مى‏كرد كه يكى از تجار بزرگ اصفهان در كربلا با او مواجه شده بود. با هم آشنا بودند. آن عالم خيلى آدم ساده زيست و بى‌‏تكلّفى بود، مثلا اگر گرسنه‌‏اش مى‌‏شد چنين نبود كه به منزل برود و چون طبيب بود حال خودش را مى ‏فهميد و اغلب غذاى ساده مى ‏خورد.
آن تاجر خيلى به اين مرد ارادت مىورزيد. پول زيادى هم آورده بود نجف و كربلا كه به مراجع بدهد. 
آمد آن‌جا و از ايشان خواهش كرد كه من فلان مبلغ پول آورده‌ام، دلم مىخواهد كه اين پول را بدهم شما تقسيم كنيد. 
گفت: من نمی‏گيرم، به هر كس دلت مىخواهد بده. گفت: پس من به شما مى ‏دهم، شما به آقا بدهيد. (زمان مرحوم آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهانى بود) مى‌خواست احترام عالم محل را حفظ كرده باشد. گفت: خودت برو بده. 
گفت: پس من فلان مبلغش را به ايشان مى ‏دهم، يك مقدار كم هم دلم می‌خواهد به شما بدهم، شما به هر كس مى‏خواهيد بدهيد. 
گفت: من نمی‌خواهم، به هر كه مى‏خواهى بده.
آخرش با اينكه مريدش بود عصبانى شد و به او گفت اگر احتياج ندارى پس چرا این‌جا نشسته‏اى نان و لبو مىخورى؟ 
گفت: براى اينكه به تو محتاج نباشم و دستم پيش تو دراز نباشد.
اين براى انسان ارزش دارد. براى انسان ارزش دارد دستش پيش ديگرى دراز نباشد نان و لبو بخورد، ولى ارزش ندارد چلو مرغ بخورد دستش پيش ديگران دراز باشد.
* مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى 
(آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج‏24، صص: 202-201