گفتاری درباره اهمیت امانـت و امانتـداری در آموزههای دینـی
رابطه ایمان و امانت
نرگس دوستمحمدی
امانت یکی از مهمترین اصول اخلاق فطری انسان است که روابط انسانی را از سطح تمایلات حیوانی و خواهشهای نفسانی به سطح عالی کرامتهای الهی افزایش میدهد. در حقیقت امین تجلی همه اصول اخلاق فطری چون عدالت، صداقت و وفا است؛ زیرا بدون عادل، صادق و باوفا بودن، نمیتوان شخصی امین بود؛ چرا که امین برآن است تا حق را در جای خودش ادا کند و ظلم و ستمی نکند، چنانکه صادقانه به ارزشهای اخلاقی تعهد داشته و خیانت نمیکند، بلکه وفاداری خود را در صیانت از امانت به نمایش میگذارد.
از نظر آموزههای قرآن، یکی از صفات برجسته پیامبران، امانتداری آنان است که آنان را شایسته این معنا کرده تا از سوی خدا به عنوان امنای الهی، امانتهای عظیم موجود در ساختار محتوای وحی را بپذیرند و به مخاطبان پیام وحی برسانند، بیآنکه کمترین و کوچکترین خیانتی در آن به عمل آورند.
یکی از برجستهترین فضایل الهی – انسانی، یعنی امانتداری باید به گونهای باشد که آن صفت در شخص ملکه و مقوم ذات و شاکله شخصیتی او شده باشد و در میان مردم و پیشگاه خدا به «امین» مشهور و شناخته شود؛ زیرا روابط سالم انسانی در سایه امانت شکل میگیرد و مردمانی که به خود و دیگران خیانت میکنند، شایسته نام انسان نیستند و این تمایلات حیوانی و خواهشهای نفسانی است که انسان را به سوی زشتترین و پستترین صفت یعنی خیانت سوق میدهد و انسان را از انسانیت الهی خود ساقط میکند.
امانت، جلوه ایمان حقیقی
واژه امانت از «أمن» با واژه «ایمان» هم ریشه است؛ زیرا هر دو واژه امانت و ایمان از مشتقات واژه «أمن» است. پس امین کسی است که «امن» و «امنیت» را برای چیزی یا کسی صیانت میکند و اجازه نمیدهد تا در خطر درونی یا بیرونی قرارگیرد. مومن را از آن جهت مومن گفتهاند که با پذیرش توحید و عبودیت مبتنی بر هدایتهای فطری و وحیانی، در سایه امن و امنیت الهی رفته است؛ زیرا انسانی که «لا اله الا الله» میگوید و بدان ایمان دارد به دژ امن الهی وارد میشود؛ از همین رو، امام رضا(ع) در حدیث قدسی سلسله الذهب از خدای سبحان نقل میکند که فرمود: کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها؛ کلام لا إلهَ إلّا اللّهُ؛ یعنی هیچ معبودی بجز الله نیست، دژ و حصار من (خدا) است پس هر کس به دژ من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت، و این شروطی دارد و من (علی بن موسی الرّضا) یکی از آن شرطها هستم.(عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135؛ بحارالانوار، جلد ۴۹، ص ۱۲۶، ح ۳)
بنابراین، کسی اهل امانت است که اهل ایمان حقیقی باشد؛ چنانکه اهل ایمان حقیقی، انسانی عادل، صادق و باوفا است تا جایی که خدا اهل ایمان حقیقی را به عنوان«قوامین بالقسط شهداء لله »(نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8) میستاید؛ زیرا بعثت پیامبران و انزال کتب آسمانی برای آن است که همگان از توده مردم «قیام بالقسط» داشته باشند(حدید، 25) و مومنان در این امر به جایی برسند که عدالت برای آنان به عنوان شاهدان الهی، ملکه و مقوم ذات آنان شده باشد.(نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8)
همچنین اهل ایمان حقیقی به عنوان مومن، صداقت در آنان ملکه شده و به اسم صادقین و صدیقین شناخته میشوند(نساء، آیه 69؛ احزاب، آیه 24)؛ چنانکه اهل وفا نیز هستند و هر چه را در اختیار داشته باشند، به تمام کمال ادا میکنند و کم نمیگذارند و جفا نمیورزند.(مائده، آیه 2؛ انعام، آیه 152؛ انسان، آیه 7؛ رعد، آیه 20)
علت و چرایی اینکه اهل ایمان و مومنان اهل اصول بنیادین اخلاقی چون عدالت، صداقت، امانت و وفا هستند، بقای آنان بر فطرت الهی است(طه، آیه 50)؛ زیرا فطرت الهی انسان بر پایههایی اخلاقی ساماندهی شده که وحی الهی به عنوان هدایت بیرونی و تشریعی آن را تحکیم و تثبیت میکند.(روم، آیه 30)
به سخن دیگر، هدایت تشریعی وحیانی ادیان آسمانی در طول تاریخ بشریت، چیزی جز اکمال و اتمام همان اصول بنیادین اخلاقی نیست که در فطرت انسان به ودیعت گذاشته شده و انسانها به الهام الهی آن را میشناسند و بدان گرایش دارند، مگر آنکه آن را نادیده بگیرند و نفس و فطرت خویش را دفن کنند که در آن صورت برخلاف اصول اخلاقی بنیادین حرکت میکنند(شمس، آیات 7 تا 10) و به سبب فقدان تقوای فطری، نمیتوانند تفقه و تعقل نسبت به هدایت وحیانی داشته و بدان گرایش یابند و آن را بپذیرند؛ از همین رو خدا در قرآن، بهره مندی از هدایت تشریعی وحیانی را منوط به تقوای فطری میداند؛ یعنی کسی که متقی به اصول اخلاقی فطرت باشد، میتواند به وحی و هدایت تشریعی آن ایمان بیاورد.(بقره، آیات 2 و3) بر همین اساس میتوان گفت که مومنان تنها کسانی هستند که پایبند به اصول اخلاقی فطری بوده و متقی به آن هستند؛ زیرا کسی که تقوای فطری نداشته باشد، نمیتواند به تقوای تشریعی برسد و از آن بهرهمند شود.
پس اگر گفته میشود که امانت به عنوان یکی از اصول اخلاق فطری، در مومنان تجلی مییابد، به این سبب است که مومنان همان متقی به تقوای اخلاق فطری هستند؛ و کسی که مومن است، در امن قرار میگیرد و امانتداری در او خودنمایی میکند و به عنوان ایمن شناخته میشود. از همین رو خدا در قرآن، مراعات امانت را از ویژگیهای حقیقی مومنان شمرده(مومنون، آیات 1 و 8) و در این باره میفرماید: وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ؛ و كسانى كه امانتها و پيمان خود را مراعات مىكنند.
(مومنون، آیه 8؛ معارج، آیه ۳۲)
بر اساس تعالیم قرآن، پیامبران الهی(ع) به این نام خوانده و توصیف شدهاند(اعراف، آیه 68؛ شعراء، آیات 107، 125، 143، 162، 178)
خدا در قرآن بیان میکند حضرت موسی(ع) پیش از پیامبری به سبب همان تقوای فطری، به عنوان امین شناخته شده بود تا جایی که بیگانهای به سبب سلوک و رفتارش او را به عنوان «الْقَوِيُّ الْأَمِينُ» به دیگران معرفی میکند؛ زیرا این دو ویژگی در او چنان ظاهر بود که به عنوان دو اسم خاص مطرح و حضرت موسی(ع) به این اسماء معرفی میشود.(قصص، آیه 26)
جالب اینکه عفریت جنی در دربار حضرت سلیمان نبی(ع) نیز خود را به این دو اسم معرفی میکند و میگوید: وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ.(نمل، آیه 39)
جالبتر آنکه «محمد امین» از لقبهای پیامبر اسلام(ص) است که سالها پیش از بعثت با آن نام خوانده میشد. ابن سعد میگوید: «از بس که ویژگیهای نیکو در پیامبر(ص) به کمال رسیده بود، در مکه نامی جز «امین» نداشت».) ابن سعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۱، ص۱۵ (بنابر گزارشی که محمد بن جریر طبری نقل کرده قریش پیش از آنکه بر پیامبر(ص) وحی شود، وی را امین مینامید.(طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۹۰)
از ابوطالب عموی پیامبر نیز شعری گزارش شده که در آن رسول خدا(ص) را امین الله خطاب کرده است: ٲنْتَ الأَمِينُ ٲَمِينُ اللهِ لَاكَذِبُ وَالصَّادِقُ الْقَوْلِ لَالَهْوٌ و َلا لَعِبُ (ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۵۶)
آن حضرت(ص) به سبب همین تقوای فطری و شهرت به «امین» شایستگی آن را یافت تا در جایگاه امین الله
قرار گیرد و وحی را به گوش جهانیان برساند. از امام علی(ع) در نهجالبلاغه روایت شده که فرمود: «خدا حضرت محمد(ص) را فرستاد تا هشداردهنده جهانیان و امین وحی باشد».(نهجالبلاغه، ص۶۸) در کتاب تفسیر قمی، در ذیل آیه «مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ؛ هم مُطاع و هم امين است»(تکویر، آیه ۲۱) واژه امین به امانت پیامبر تفسیر شده و از امام صادق(ع) در مورد این آیه روایت شده که یعنی: «فرمانش نزد پروردگار، نافذ و در روز رستاخیز امین است».(تفسیر قمی، ج۲، ص۴۰۹) همچنین در برخی از زیارتنامهها که از ائمه(ع) روایت شده از رسول خدا(ص) نه تنها امین الله بر مردم بلکه بر پیامبرانش است؛ از همین روست که با تعبیر «أَمِينِ اللَّهِ عَلَى رُسُلِه» از ایشان در ادعیه ماثور یاد شده است.(ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۲۰۱)
در بسیاری از روایات ملاک تمایز ایمان راستین از ایمان ادّعایی، ادای امانت معرّفی شده است؛ زیرا حقیقت ایمان جز در همان اصول اخلاقی نیست که پیامبر(ص) برای اتمام آنها به عنوان مکارم اخلاقی مبعوث شده است. (بحارالأنوار جلد ۶۷ و ۶۸، ترجمه موسوی همدانی، ج ۲، ص ۳۶۵)
امام صادق(ع) میفرماید: اَلمَكارِمُ عَشرٌ، فَإنِ استَطَعتَ أن تَكونَ فيكَ فَلتَكُن...: صِدقُ الباسِ، وَصِدقُ اللِّسانِ، وَأداءُ الأمانَةِ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ، وَإقراءُ الضَّيفِ، وَ إطعامُ السّائِلِ، وَالمُكافاةُ عَلىَ الصَّنائعِ، وَالتَّذَمُّمُ لِلجارِ، وَالتَّذَمُّمُ لِلصّاحِبِ، وَرَأسُهُنَّ الحَياءُ؛ مكارم ده تاست: اگر مى توانى آنها را داشته باش...: استقامت در سختىها، راستگويى، امانتدارى، صله رحم، ميهمان نوازى، اطعام نيازمند، جبران كردن نيكىها، رعايت حق و حرمت همسايه، مراعات حق و حرمت رفيق و در رأس همه، حيا.(غررالحكم، ج6، ص441، ح10926)
از آنجا که ایمان با امانت عجین شده است، پیامبر (ص) فرموده است: «لا ایمان لمن لا امانۀ له؛ کسی که امانتدار نیست، ایمان ندارد.» (بحار الانوار، ج 72، ص 116)
همچنین پیامبر(ص) میفرماید: «به کثرت نماز، روزه، حج، زکات، کارهای نیک و طنین نالههای شبانه افراد نگاه نکنید، به راستگویی و ادای امانت آنان بنگرید.»
(بحار الانوار، ج 10، ح 115)
امام صادق(ع) در پیامی که برای «عبدالله بن ابی یغفور» فرستاد فرمود: «نگاه کن و ببین که علی(ع) چگونه و با چه وسیلهای نزد رسول خدا(ص) منزلت پیدا کرد، پس تو نیز بدان ملتزم باش. علی(ع) با دو خصلتِ «صداقت در گفتار» و «ادای امانت»، آن منزلت رفیع را نزد پیامبر (ص) پیدا کرده است. (نورالثقلین ج 1 ص 496)
از نظر امیرمومنان علی(ع) حفظ امانت و ادای آن از حقوق بینالمللی اسلام است که نه ایمان و عدالت شرط آن است و نه کفر و فسق مانع آن.(نهجالبلاغه خطبه 25 بند 2)
امام صادق(ع) فرمود: «اگر ابن ملجم مرادی که قاتل امیرالمومنین(ع) بود مرا بر امانتی امین گرداند به وی باز میگردانم.»(بحارالانوار، ج 72، ص 115)
سید ساجدان و زینت عابدان نیز فرمودند: «اگر قاتل پدرم حسین بن علی(ع) شمشیری که پدرم را با آن کشته، پیش من به امانت بگذارد به او بر میگردانم.» بحارالانوار، ج 72، ص 144)
از نظر امیرمومنان علی(ع) ولایت مومنان و مردم در مقام حکومت و قضاوت امانتی الهی است که باید به درستی ادا شود و مراعات گردد. ایشان به یکی از کارگزاران خود نوشت: «کاری که بر عهده توست لقمه چرب و شیرین برای تو نیست بلکه امانتی بر گردن توست»(نهچ البلاغه، نامه 5)
ضرورت اهتمام به امانتهای اخلاقی و اجتماعی
انسانها همان طوری که لازم است تا امانتهای الهی را صیانت کرده و به سلامت به دست صاحب آن یعنی خدا بدهند؛ یعنی به وحی الهی به عنوان یک امانت اهتمام ورزند و آن را انجام داده وبه کار گیرند؛ چنانکه امانت نفس خویش را نیز باید صیانت کرده و فطرت آن را تغییر ندهند و به خدا بدون ظلم و ستم تحویل دهند؛ همچنین لازم است تا هر گونه امانتی که در اختیار آنهاست، صیانت کرده و با مراعات امانتداری آن را به صاحبان آن عودت دهند. خدا میفرماید: خدا به شما فرمان مى دهد كه سپردهها را به صاحبان آنها رد كنيد؛ و چون ميان مردم داورى مىكنيد به عدالت داورى كنيد؛ در حقيقت نيكو چيزى است كه خدا شما را به آن پند مىدهد. خدا شنواى بيناست.(نساء، آیه ۵۸)
هر چند که خدا در این آیه سخن از امانات میکند که مجموعهای را شامل میشود، ولی یکی از امانتهای مهم، قدرت قضاوت و حکومت است که به عنوان امانت الهی در اختیار بشر است و باید به درستی براساس نیت و قصد صاحب امانت به کار گرفته شود و ظلم وستمی در حق دیگری نشود. در حقیقت حکومت براساس عدالت و داوری عدلمحور، یکی از مهمترین امانتهای الهی در اختیار صاحبان قدرت است که باید به دورازخیانت آن را به کار گیرند و با عدالت ورزی نشان دهند که مراعات امانت الهی را کردهاند. ولایت الهی که دراختیار پیامبر(ص) و اولیای الهی قرار گرفته نیز یکی دیگر از مهمترین جلوههای امانت الهی است که باید مراعات شود. کسی که مدعی ایمان واطاعت است، نمیتواند معصیت کند؛ زیرا معصیت بر خلافت ادعای صداقت و امانت است. از همین رو خدا میفرماید: اى كسانى كه ايمان آوردهايد به خدا و پيامبر او خيانت مكنيد و نيز در امانتهاى خود خيانت نورزيد و خود میدانید كه نبايد خيانت كرد.(انفال، آیه ۲۷)
از نظر قرآن، پیامبران و اولیای الهی کسانی هستند که شایستگی امانت عظیم ولایت و امامت الهی را میتوانند به دست بگیرند وبه عنوان امنای الهی آن را تادیه کرده و حق امانت را به درستی ادا کنند؛ زیرا آنان خود «قوامین بالقسط و شهداء لله» هستند و با عدالت تمام، قضاوت و حکومت میکنند.(نساء، آیه 58)
خدا در قرآن به همسران هشدار میدهد که براساس فطرت و اصول اخلاق فطری روابط میان همسری را ساماندهی کنند و هرگز به یکدیگر خیانت ننمایند.(نساء، آیه 34)
یکی از مشکلاتی که دامنگیر اهل کتاب است، توجیه خیانت در اموال غیر اهل کتاب، به خاطر کفر و شرک و مانند آنها است(آل عمران، آیه 75)؛ در حالی که اصل اخلاق فطری بر این است که انسان اموری چون عدالت، صداقت، امانت و وفا را نسبت به هر کسی حتی دشمنان مراعات کند؛ چنانکه اصول اخلاق اسلامی نیز آن را تایید و امضا کرده است.(نساء، آیه 135؛ نحل، آیه 61؛ توبه، آیات 12 و13)
چنانکه گفته شد خدا در سوره انفال آیه 27 نه تنها ادای امانت و ردّ آن را واجب دانسته، بلکه تلاش برای حفظ امانت و نگهداری آن را ضروری شمرده است، از این رو یکی از خصال مومنان و نمازگزاران واقعی را امانتداری معرفی کرده است.
انسان مومن هر چند که میتواند براساس عدالت مثلی و تقابلی در برابر بدی، بدی کند(یونس، آیه 27) و در برابر نیکی، نیکی کند(الرحمن، آیه 60) و مقابله به مثل کند(بقره، آیه 194)، ولی اقرب به تقوا این است که عفو و گذشت نماید(بقره، آیه 237) و بالاتر از آن این است که بر اساس اکرام با جاهلین بیخرد عمل کرده و با ایثار از حق قطعی خویش حتی به آنان احسان کند.(فرقان، آیه 72)