نام و یاد امام حسین(ع) در آخرین لحظههای عمر علامه جعفری (حکایت اهل راز)
برادرم دکتر غلامرضا جعفری که در آخرین ساعات عمر علامه جعفری(ره) نزد ایشان در بیمارستان بود، نقل میکند: «علامه که دچار سکته مغزی شده بود و قدرت تکلم نداشتند، در آخرین لحظههای عمرشان با ایما و اشاره از من میخواستند که چیزی را برایشان بیاورم ولی من هر چه تلاش میکردم نمیفهمیدم که ایشان چه خواستهای دارند. یک پارچه سبزی بود که یکی از دوستان علامه چند ماه قبل، از کربلا آورده بود که به ضریح مطهر امام حسین(ع) متبرک شده بود. من متوجه شدم که علامه آن پارچه را میخواهند. به سرعت از بیمارستان خارج شدم تا آن پارچه سبز را بیاورم، رفت و برگشتم حدود یک ساعت طول کشید و وقتی به بیمارستان رسیدم، ایشان تمام کرده بودند و دکترها پارچه سفیدی را بر رویشان کشیده بودند. از اینکه نتوانسته بودم این خواسته استاد را بموقع اجابت کنم خیلی متاثر شدم، پارچه سفید را کنار زدم و پارچه متبرک شده را روی صورت علامه گذاشتم؛ در کمال تعجب مشاهد کردم که ایشان چشمانشان را باز کرده و لبخندی زدند و بعد برای ابد چشمانشان را بستند.»
ارادت ایشان نسبت به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) مثالزدنی بود. مکرر میفرمودند: «اگر ما امام حسین(ع) را نداشتیم، چه چیزی داشتیم که برای مردم بگوییم.» من وقتی کتاب «امام حسین(ع)، فرهنگ پیشرو انسانیت» ایشان را میخواندم، این واقعیت را درک کردم و دیدم که ایشان چگونه جریان کربلا و رسالت امام حسین را واکاوی و بیان کرده و بالاترین مفاهیم انسانشناسی را در خلال این بحث ارائه دادهاند.
* علی جعفری، ناگفتههایی از زندگی شارح بزرگ نهجالبلاغه
و فیلسوف شرق، علامه محمدتقی جعفری، مجله افق حوزه،
3 آذرماه 1389 شماره 290