کن خوب یک کن مرده اسـت
سعید مستغاثی
امسال گویی از همان ابتدا هفتاد و ششمین دوره جشنواره فیلم کن، به آن جشنواره همیشگی نمیماند. آن فستیوال هنری سواحل جنوبی فرانسه که همواره در صدد کشف استعدادهای هنری نوگرا بود، سینمای به اصطلاح مستقل کشورها و فرهنگهای متفاوت را در کادر خود قرار میداد و به این کشفیات هم میبالید، انگار پس از سالها بدجوری دچار استحاله گردیده و به یک سری مراسم پرزرق و برق در رقابت با اسکار و مانند آن تبدیل شده و دیگر خبری از آن کشفها و نوظهورها و آوانگاردهای سینمایی نیست.
از همان ابتدا که فهرست فیلمهای بخش مسابقه اعلام شد و انبوهی از آثار سینماگران شناخته شده و معروف که بعضا سالها بود خبری از آنها نمیرسید، به چشم آمد، این حکایت در اذهان شکل گرفت که هفتاد و ششمین دوره این جشنواره پس از سالها سرازیری و سقوط از اهداف اولیه و ثانویه، دیگر نشانی از سینمای هنری ندارد.
طرفه آنکه فیلم افتتاحیه جشنواره با نام «ژان دوباری» از همان روز نخست، آن گمانهزنی را به واقعیت نزدیک کرد. فیلمی درباره معشوقه لویی پانزدهم که با سر و صدای فراوان، حکایت از بازگشت «جانی دپ» پس از چند سال غیبت اجباری داشت، ولی آنچنان ملالآور و کسالت بار بود که برخی منتقدین به طعنه، آن را به جای فیلم افتتاحیه، فیلم افتضاحیه خواندند!
نوار اعتبار «کن» را «دارت ویدر» قیچی کرد؟!
اگرچه این موضوع سقوط جشنواره کن، به یکباره و ناگهانی اتفاق نیفتاده، شاید از همان دورهای که دارت ویدر به همراه سربازان امپراتوری برای قسمت سوم یا در واقع بخش ششم مجموعه فیلمهای «جنگهای ستاره ای» یعنی «انتقام سیث» به روی فرش قرمز رفتند یا وقتی شرک و فیونا و گربه چکمه پوش و خر حراف انیمیشن پر غوغای دریم ورکس، پلکان سالن دو بوسی کن را طی کردند یا زمانی که همین روبرتو رودریگز (که پس از سالها دوباره سر و کلهاش در همان شکل و شمایل در کن پیدا شده) با کلاه کابوی در کنار عوامل فیلم «شهر گناه» روی فرش قرمز مانور دادند، فیلمی که یک ماه بود در سینماهای جهاننمایش داشت! در حالی که براساس قوانین و قواعد جشنواره کن، حتی نمیبایست در جشنوارهای دیگر به نمایش در میآمد!!
شاید از همان زمان که این جشنواره برای فیلمهای آمریکایی حق وتو قائل شد تا بتوانند با دور زدن قواعد آن، در جشنواره به نمایش درآیند و هنرپیشههایشان را به سواحل کن بکشانند تا فرش قرمز 11 روزه این جشنواره پر رونقتر شده و بازارهای جنبی و در واقع اصلی آن در کنار سواحل «کوت آزور» دریای مدیترانه، علاقه بیشتری برای ارائه محصولاتشان داشته باشند.
این سیر لوس کردن فیلمهای آمریکایی به آنجا رسید که چند سال بعد، گروهی از اراذل و اوباش هالیوود مانند سیلوستر استالون و آرنولد شوارتزنگر و بروس ویلیس و هریسون فورد و میکی رورک و.... برای تبلیغ فیلم «بی مصرفها» با نفربر زرهی در کوچه و خیابانها کن رژه رفته و این جشنواره و فیلمها و مخاطبانش را به مضحکه گرفتند.
اگرچه در یک آمار رسمی هم متوجه میشویم در طول هفتاد و پنج دوره قبلی جشنواره کن، تعداد فیلمهای آمریکایی که نخل طلای این جشنواره را دریافت کردهاند، با فاصله قابل توجه از کشورهای دیگر و از جمله خود فرانسه که این جشنواره را برگزار میکند، با 19 بار، بیشترین سهم را در کسب نخل طلای جشنواره کن داشتهاند و پس از آن ایتالیا و فرانسه هر کدام با 12 بار در رتبههای بعدی قرار دارند.
نخل طلای ویژه برای گاوچرانها و بیمصرفها
اما مهمترین چرخش این جشنواره از دوره گذشته و در پشتک و وارو زدن برای تبلیغاتیترین تولیدات هالیوود آغاز شد، وقتی که ناگهان در یک اقدام حیرت انگیز، به نمایش فیلم «تاپ گان: ماوریک» اقدام کرد (فیلمی که گاوچرانهای آمریکایی یا همان کابویها را سوار بر هواپیماهای جنگی در حال حمله تروریستی به کشوری دیگر نشان میداد) و جایزه نخل طلای ویژه خود را بهوسیله تیری فرمو (دبیر جشنواره) به تام کروز اهداء نمود، در حالی که جنگندههای فرانسوی از بالای سرش رژه میرفتند و ویلیام و کیت میدلتون (شاه و ملکه آینده بریتانیا) میهمان ویژه مراسم بودند!!
امسال نیز در میان حیرت حاضرین، با نمایش قسمت پنجم از مجموعه فیلمهای ایدئولوژیک «ایندیانا جونز» (که تقریبا از سوی اغلب منتقدان ضعیفترین قسمت این سری فیلمها قلمداد گردیده)، جایزه نخل طلای ویژه را به هریسون فورد اعطا نمودند، در حالی که خودش بیش از سایرین در مقابل دوربین حاضرین تعجب کرده و حیرتزده شده بود! این در حالی است که جشنواره امسال کن مملو از فیلمسازان و بازیگران مهم سینما بود؛ از مارتین اسکورسیزی و رابرت دونیرو و لئوناردو دی کاپریو گرفته تا نانی مورتی و نوری بیلگه جیلان و کاستا گاوراس و کاترین دونوو (که تصویرش هم به عنوان نماد جشنواره امسال بر روی پوستر آن نقش بسته بود) و لیو اولمن (بازیگر بسیاری از آثار اینگمار برگمان) و ویم وندرس و کن لوچ و ایزابلا روسلینی و وساندرسن و تام هنکس و راجر کورمن و جین فاندا و کویینتین تارانتینو و آکی کوریسماکی و پیتر داکتر و ژولیت بینوش و... که هر یک برای دریافت نخل طلای ویژه کن بر کسی مانند هریسون فورد و بازیهایش در مجموعه «ایندیانا جونز» یا «جنگهای ستارهای» و یا
«بیمصرفها» ارجحیت داشت و در واقع اعطای نخل طلای ویژه جشنواره کن به هریسون فورد، یک دهن کجی آشکار به این جماعت بود.
شرمندگیهای تاریخی جشنواره کن
این همان نخل طلایی است که یکی از هنریترین فیلمسازان تاریخ سینما یعنی اینگمار برگمان هم هرگز آن را دریافت نکرد و هنگامی که مدیران جشنواره کن خواستند به مناسبت پنجاهمین سالگرد برگزاری جشنواره، آن شرمندگی تاریخی را به نوعی جبران کرده و جایزه ویژهای تحت عنوان «نخل طلای نخل طلاها» به برگمان بدهند، او نپذیرفت و عطایشان را به لقایشان بخشید و البته آن شرمندگی تاریخی تنها به برگمان محدود نیست و از فیلمسازان برجستهای مانند روبر برسون، ژان رنوار، یاساجیرو ازو، کارل تئودور درایر، ساتیا جیت رای، کنجی میزوگوچی، چارلز چاپلین، رنه کلر، ژان پی یر ملویل، فرانسوا تروفو، ژان کوکتو، آندری تارکوفسکی، کریستف کیسلوفسکی و... خیلیهای دیگر نیز در بین نخل طلاییها و حتی دیگر جوایز جشنواره کن اثری دیده نمیشود!
تخس کردن کودکانه جوایز اصلی جشنواره
اما امسال هم براساس قوانین من در آوردی که برخلاف همه قواعد و ویژگیها و حتی عقلانیت سینمایی، چند سالی است بر جشنواره کن حکمفرما شده، 7 جایزه اصلی در میان 7 فیلم جشنواره به اصطلاح تخس شد! این همان داوری فلهای و کیلویی و یا از گونه بچه بازی است که بخواهند به گونهای همه را راضی نگه دارند!
در حالی که زمانی این ایراد ساختاری و فنی به جشنواره فیلم فجر گرفته میشد که مثلا چگونه امکان دارد فیلمی در رشتههای فیلمنامه و کارگردانی حتی نامزد دریافت جایزه نشده ولی جایزه بهترین فیلم را ببرد! مگر دارا بودن بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی از معیارهای اصلی انتخاب بهترین فیلم نیست؟!! حالا هم چند دورهای است که این نحوه داوری کودکانه، برای جشنواره کن به صورت یک قانون درآمده! و فیلمی که مثلا جایزه بهترین فیلمنامه یا بهترین کارگردانی را گرفته دیگر نباید انتظار دریافت نخل طلای بهترین فیلم را داشته باشد!
اما نخل طلای کن این بار پس از چند سال فترت به فرانسویها و فیلم تکراری آنها (کپی از فیلم «شاهدی برای محاکمه» ساخته بیلی وایلدر در 1957) به نام «آناتومی یک سقوط» به کارگردانی «ژوستین تریه» توسط جین فاندا اهدا شد. یک فیلم دادگاهی که به نظر منتقدین حاضر در جشنواره، «محاکمه نهاد خانواده» بود.
این هم یکی دیگر از عناصر اسکاری شدن جشنواره کن بود که برخلاف روال عادی این جشنواره که جوایز برندهها، اغلب توسط خود هیئت داوران اهداء میگردید، این بار برای اهدای جوایز اصلی، یک بازیگر یا کارگردان معروفهالیوودی به روی صحنه رفت.
بازیگران هالیوودی برای «کن» ضدهالیوودی
نخل طلای بهترین فیلم را جین فاندا اعطا نمود و برای اهدای جایزه بزرگ هیئت داوران، کویینتین تارانتینو در حالی که راجر کورمن 97 ساله (از اساتید سینمای هراس و تعلیق و سازنده آثاری همچون «پاندول و سردابه») را همراهی میکرد، روی سن رفتند و جایزه را به فیلم هلوکاستی «منطقه مورد علاقه» از جاناتان گلیزر دادند. فیلمی درباره رودلف هس (رئیسزندان مخوف آشویتس) که کنار محل کورههای آدم سوزی، خانه و زندگیش را بنا میکند!
جایزه ویژه داوران را اولاندو بلوم (بازیگر مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها») به فیلم آکی کوریسماکی یعنی «برگهای افتاده» اهدا کرد که درباره یک آشنایی نامعمول دو نفر انسان تنها بود. جایزه بهترین کارگردانی را پیتر داکتر (از انیمیشنسازان برجسته) به فیلم «مصائب دودین فان» داد و جایزه فیلمنامه را بدون هیچ تناسب یا منطقی، جان سی رایلی (بازیگر دست چندم هالیوودی) به فیلم ژاپنی «هیولا» از هیروکازو کورهئیدافیلمساز قبلا نخل طلا گرفته (برای فیلم «دله دزدان فروشگاه») اعطا نمود! فیلمی که در یک فضای سادیستی، یک پسربچه را تا مرز هیولا بودن پیش میبرد!
برای جوایز بهترین بازیگر مرد و زن هم به تقلید از مراسم اسکار، برندگان سال گذشته روی صحنه رفتند!! تا به بازیگران فیلم «درباره علفهای خشک»(نوری بلگه جیلان) و «روزهای کامل»(ویم وندرس) جایزه بدهند.
اما در این میان سر بسیاری از فیلمهای مطرح بیکلاه ماند؛ مانند فیلم «استرویید سیتی» وساندرسن با یک دوجین بازیگر مشهور یا «بلوط پیر» کن لوچ یا «فردای روشن» نانی مورتی یا «ربوده شده» مارکو بلوکیو و یا «می دسامبر» تاد هینز و....
اما در مقابل 4 جایزه به نام «نخل سگی» هم به سگهایی که در فیلمها بازی کرده بودند، اهدا کردند که سگ فیلم «آناتومی یک سقوط» جایزه اصلی را گرفت و سگ فیلم» برگهای افتاده» کوریسماکی، جایزه ویژه هیئت داوران را دریافت نمود!!