kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۶۱۹۷
تاریخ انتشار : ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۵۸

اخبار ویژه

 

وقتی عضو گروهک مطرود امام(ره) به جبهه اصلاحات خط می‌دهد
روزنامه سازندگی با اذعان به ناکارآمدی جبهه اصلاحات و بی‌اعتمادی مردم به این جریان، خواستار تشدید سیاسی‌کاری شد!
روزنامه سازندگی به قلم مهدی معتمدی‌مهر عضو گروهک نهضت آزادی، مدیریت محمدرضا عارف و بهزاد نبوی در جبهه اصلاحات و شورای سیاست‌گذاری آن را ناکارآمد معرفی کرد و نوشت: «در شرایطی که چشــم‌انداز روشنی پیرامون برگزاری یک انتخابات رقابتی در اسفند ۱۴۰۲ وجـود ندارد، جبهه اصلاحات وارد مرحله جدیدی از فعالیت‌های خود شـد. آقایان مرعشی، میردامادی، علوی‌تبار، موسوی و صادقی از اعضای حقیقی جبهه اصلاحات کناره‌گیری کردند و خانم منصوری و آقایان ‌هاشمی، آرمین، ظریفیان و مقدم جایگزین شدند. صرف این تغییرات مختصر در آرایش نیروهای عضو جبهه اصلاحات نمی‌تواند حـاوی پیام امیدبخشی برای ارتقای اثرگذاری و رفع ایرادات این جبهه در عرصه عمومی باشد؛ کمااینکه در گذشته هم، کاستی اساسی شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان(شعسا) که به ناکامی و بلکه تنزل شدید اعتبار اجتماعی آن انجامید، چندان مرتبط با اعضای آن نبود و این عارضه بیشتر متوجه مدیریت و بلکه ساختار مدیریتی منفعلانه شعسا و اثرات مخربی بود که بر عملکرد آن به‌جای می‌گذاشـت. شورای یادشـده که در دو انتخابات ۱۳۹۴ و ۱۳۹۶ به پیروزی منحصر به فردی دست یافت.
اما افسوس که این سرمایه عظیم اجتماعی به سبب ابتلای شعسا به عدم شفافیت، بوروکراسی و ناکارآمدی مدیریتی در ارزیابی و پایش اخلاقی و عملکردی نمایندگانی که به شوراهای شهر و مجلس وارد شده بودند، در افکار عمومی به «زد و بند» برای کسب قدرت، داوری شد. بروز بی‌تفاوتی و بلکه مسئولیت‌گریزی آقای عارف در مواجهه با مسئله «ژن خوب» به تداوم پدیده «آقازادگی» تعبیر شد و سبب‌ساز اشاعه افزون‌تر این برداشت در افکار عمومی را رقم زد که «فسـاد، اصلاح‌طلب و اصولگرا ندارد.» موج اخباری که هر روزه از فساد سیاسی و اقتصادی نمایندگان بر آمده از «لیست امید» منتشر می‌شد. نشان از ناتوانی و عدم تعهد شعسا در ارزیابی و پایش نیروهای تحت حمایت خود داشت، افکار عمومی را به‌شدت متأثر ساخت و تیر خلاصی بر سرمایه اجتماعی و اعتبار اخلاقی شعسـا وارد کرد. جبهه اصلاحات در دوران ریاست آقای بهزاد نبوی نیز تفاوت معناداری در کارایی این نهاد در عرصه عمومی نشـان نداد. آقای نبوی از تاریخ و نقد تجربه سیاسی خویش آموخته بود که فرآیندهای انقلابی و «تندروی» و «شتابزدگی» هیچ جامعه‌ای را به سرمنزل توسعه و دموکراسی نرسانده است و از این‌رو می‌خواست کاری کند که جبهه اصلاحات از روندهای التهاب‌آفرین و تشنج‌زا دور بمانـد و در فرآیندی تدریجی، مسالمت‌آمیز و در چارچوب ظرفیت‌های قانونی، نقش‌آفرین شود.
امـا باید می‌دانست که برای توفیق در مسیر این هدف شریف، نمی‌تواند اراده‌گرایانه و بـدون بهره‌گیری از ظرفیت جنبش اجتماعی و همکاری با پایگاه رای اصلاح‌طلبان پیشرو که دموکراسی را جزو تفکیک‌ناپذیر جنبش اصلاحات می‌دانند به نتیجه برسـد. نقطه اوج این ضعف مدیریتی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و زمانی بروز کرد که آقای نبوی، تصمیم فردی خود را بر خرد جمعی برآمده از رای صریح جبهه اصلاحات ترجیح داد.»
عضو گروهک نهضت آزادی در پایان خواستار در اولویت قرار دادن توسعه سیاسی از سوی جبهه اصلاحات شد. و این در حالی است که همین رویکرد، موجب دلزدگی مردم از مدعیان اصلاحات و اعتدال شده است.

احساس درماندگی صهیونیست‌ها در مقابل نقشه جنگ در چند جبهه
یک نشریه فرانسوی می‌گوید محافل صهیونیستی در مقابل نقشه پیچیده ایران برای حمله به اسرائیل از چند جبهه احساس ناتوانی می‌کنند.
تارنمای موند آفریک نوشت: به نظر می‌رسد جدایی ایالات متحده آمریکا از خاورمیانه، پایان حمایت بی‌قید و شرط آمریکا از اسرائیل باشد. ایران با توجه به موفقیت‌های اخیر دیپلماتیک خود، جذب متحدان جدید برای جنگ با اسرائیل را پنهان نمی‌کند.
یاکوف آمیدور، رئیس‌سابق شورای امنیت ملی اسرائیل در این باره گفت: «جنگ بسیار نزدیک‌تر از صلح است و ایران پس از دستیابی به توافقات تنش‌زدایی با کشورهای عربی، اعتماد به نفس بیشتری دارد. در این صورت من فکر می‌کنم ما باید برای جنگ آماده شویم.»
روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت با استناد به اطلاعات محرمانه ادعا می‌کند که بنیامین نتانیاهو در نشست کابینه امنیتی در اوایل ماه جاری هشدار داد که اسرائیل در مقیاس بزرگ‌تر و در چند جبهه وارد درگیری می‌شود.
یونی بن مناخیم، تحلیلگر مرکز امور عمومی بیت‌المقدس، تاکید می‌کند که اسرائیل باید با راهبرد «جبهه‌های متحد» که توسط قاسم سلیمانی طراحی شده است، مقابله کند.
مردخای کیدار، محقق در دانشگاه بار-ایلان، تأکید می‌کند ایران قصد دارد با ترکیبی از تمام نیروهایی که در چندین کشور عربی اختیار دارد، به اسرائیل حمله کند. این احتمال وجود دارد که ایران از خاک خود چیزی را پرتاب نخواهد کرد.
در سوریه 17 واحد مسلح و آماده جنگ از شبه نظامیان فاطمیون، زینبیون، نجباء، حزب‌الله، تیپ ابوالفضل، عصائب اهل الحق، تیپ خراسانی و غیره را در اختیار دارد. ایران تعداد زیادی موشک و پهپاد به سوریه منتقل کرده است که آماده پرتاب هستند. در عراق، ده‌ها شبه‌نظامی مسلح به موشک و پهپاد را در اختیار دارد و در یمن، حوثی‌ها موشک‌های دوربرد ایرانی و پهپادهایی دارند که می‌توانند به اسرائیل برسند. در غزه،  حماس و جهاد اسلامی فلسطین موشک‌هایی دارند که می‌توانند نیروهای دفاعی و پایگاه‌های نیروی هوایی اسرائیل را خنثی کنند.
ایران محاسبه کرده که ذخایر موشک‌های ضد موشکی اسرائیلی‌ها در دو سه ساعت اول تمام می‌شود و پس از آن آسمان اسرائیل باز می‌شود و نیروی هوایی آن تضعیف می‌شود.
پس از حملات سایبری و بارش موشک و پهپاد بر پایگاه‌های نظامی و زیرساخت‌های غیرنظامی، حملات زمینی هماهنگ از لبنان، سوریه و غزه انجام خواهد شد که به نیروهای زمینی اسرائیل حمله خواهند کرد تا هر چه سریع‌تر به شهرک‌های یهودی‌نشین برسند.
روسیه و چین از هر دو طرف خواهند خواست تا خشونت را متوقف کنند، اما این دو کشور آشکارا از ایران حمایت خواهند کرد و اطلاعاتی را در مورد آنچه در اسرائیل اتفاق می‌افتد در اختیار آن قرار خواهند داد. ترکیه خواستار پایان دادن به خشونت خواهد شد، اما به طور ضمنی از ایران حمایت خواهد کرد. در سرتاسر جهان عرب و اسلام، توده‌ها حمایت خود را از ایران نشان خواهند داد، همان‌طور که از سید حسن نصرالله در جنگ دوم لبنان در سال 2006 حمایت کردند. آمریکا و اروپا مداخله نظامی نخواهند کرد و برخی حمله ایران را فرصتی برای خلاص شدن از شر این «مخمصه‌ای» می‌دانند که اسرائیل سال‌ها نماینده آن بوده است.
اسحاق بارق، ژنرال بازنشسته اسرائیل، به تازگی زنگ خطر عدم آمادگی ارتش اسرائیل در مقابل ایران را به صدا درآورده است. او مدعی است که مقامات سیاسی نمی‌دانند که تهدید در اطراف اسرائیل چقدر تشدید شده است. به طور خلاصه، آنها با این تصور غلط زندگی می‌کنند که ارتش اسرائیل شکست‌ناپذیر است.
مؤسسات تحقیقاتی تأیید می‌کنند که ارتش اسرائیل «نادیده گرفته» شده و تمام تلاش‌های نو‌سازی بر نیروی هوایی متمرکز شده است، که متأسفانه به نظر می‌رسد قادر به توقف «سرعت پرتاب موشک، حتی از هدف کوچکی مانند غزه» نیست.
ژنرال بارق می‌گوید که «تقسیم ملت» اسرائیل بر سر اصلاحات قضایی و «نفرت غم‌انگیز» بین دو اردوگاه، «مسابقه‌ای سریع به سوی پرتگاه» را تسریع می‌کند.

روزنامه غربگرا غیرتی شد بایدباید در پنجشیر با طالبان می‌جنگیدیم(!)
روزنامه زنجیره‌ای اعتماد می‌گوید ما نباید در مقابل طالبان نرمش به خرج می‌دادیم و نباید می‌گذاشتیم آنها به راحتی دره پنجشیر را به تصرف درآورند.
این روزنامه در تحلیلی با عنوان «نرمش از ما، گستاخی از طالبان» نوشت: «اگر مسئولان ما نتوانند از پس اين گروه برآيند و بدون هزينه آنچناني حقابه اهالي سيستان ما را بگيرند و سياست‌شان كنند بايد به مردم پاسخ بدهند كه در اين 43 سال چه آموخته‌اند؟ واقعيت آن است كه طالبان با خيانت آمريكا به مردم افغانستان و توافق با او اغلب كشورهاي منطقه را غافلگيركرد و با اينكه جزئيات اين توافق هنوز هم مشخص نيست ايران را خوشحال كردند كه يك پاي آمريكا از منطقه برداشته شده است! گويا ما چنين حادثه‌اي را چنان مبارك و نافع خود يافتيم كه از خطرات حضور يك گروه غيرقابل پيش‌بيني و متعصب كه مشروعيت بين‌المللي ندارد غافل شديم. گروهي كه براي ماندن بر اريكه قدرت و كسب حداقلي از مقبوليت جهاني هر كاري از دستش بر مي‌آيد و ظرفيت عامل شدن براي قدرت‌هاي جهاني را دارد. مسلما درگيري با چنين گروهي كه فعلا چيزي براي از دست دادن ندارد و ضربه‌هاي ناتو و آمريكا هم نتوانست
سر عقل‌شان بياورد به صلاح مملكت‌مان نيست. اما راه مماشات هم هميشه باز نيست،
چه بسا مزاحمت فزاينده ايجاد كنند و از آنجا كه مي‌دانند ايران تمايل و منافعي در جنگ با آنها ندارد از حد بگذرند و خود را مصون از پاسخ شديد ايران تصور كنند.
چند عامل مهم در گستاخي طالبان وجود دارد كه نبايد آنها را دست‌كم گرفت؛ اگر اسرائيل توانسته باشد با انواع ترفندها و ارتباط‌هاي مستقيم و غيرمستقيم اين گروه را تحت تاثير خود قرار بدهد بهترين گزينه براي اشغال ايران هستند و اگر كار ايران با اين گروه بالا بگيرد در تل‌آويو جشن برپا مي‌شود».
اعتماد می‌افزاید: « عامل ديگر مشي و مرام چريكي اين گروه و غيرمسئول بودن‌شان نسبت به منافع افغانستان است. آنها به كشتن و كشته شدن عادت كرده‌اند و عمق استراتژيكي براي درهم كوبيدن ندارند. در خيال‌انگيزترين تصورات فرض كنيم كه ايران برود و كابل را بگيرد؛ نهايت اينكه آنها دوباره به كوه‌ها پناه مي‌برند و آنقدر در شهر‌ها بمب منفجر مي‌كنند و مردم را مي‌كشند تا دوباره همه را متقاعد كنند كه حضورشان در كابل براي مردم و منطقه امنيت بيشتري به ارمغان مي‌آورد. واقعيت آن است كه ايران در حساس‌ترين شرايط و كليدي‌ترين موقعيت فكر مبادا را نكرد و براي خود امتيازي نگه نداشت. ما به چه دليلي از احمد مسعود و جبهه مقاومت ملي افغانستان حتي به صورت سياسي حمايت نكرديم و گذاشتيم طالبان به آساني دره پنجشير را به تصرف خود درآورد و در مقابل اين عدم حمايت چه امتيازي از طالبان گرفتيم؟
چرا سفارت افغانستان را به يك گروه كه نماينده همه ملت افغانستان نيست، داديم و در اين كار كدام منفعت را تحصيل كرديم؟ خطر بزرگ اين است كه با ندانم‌كاري و ضعف تحليل و محاسبه تصميم‌گيران، طالبان به يك تهديد جدي و طولاني‌مدت در شرق كشور مبدل شود. اما سخن اصلي اينكه طالبان هم با همه حقارتي كه دارد متوجه مشكلات داخلي ايران شده است و براي مطرح شدن در دنيا و توجه احتمالي غرب و آمريكا بخت خود در اين زمينه را مي‌آزمايد. چنانچه سياست‌هاي ما در داخل و خارج از توازن لازم برخوردار بود و خصوصا مستحضر به تمايل و اراده ملي بود و اقتصادمان رنجور و بيمار نبود چه بسا طالبان همه افراد خود را بسيج مي‌كرد كه صف به صف شوند و دبه دبه آب به طرف ايران بريزند تا تهران به كابل اخمي نكند ولي افسوس كه سياستمداران ما ادعاي‌شان گوش فلك را كر مي‌كند ولي در عمل يك گروه منفور مي‌آيد بيخ گوش‌مان و بدون ترس شليك مي‌كند و جواني از عزيزان‌مان را به شهادت مي‌رساند».
دقت در اجزای تحلیل روزنامه زنجیره‌ای، از آشفتگی بند بند آن حکایت می‌کند،‌ گویا که نویسنده فقط مأمور بوده طرف ایرانی را- ولو با ضد و نقیض‌نویسی- سرزنش می‌کند.
اولاً نویسنده روزنامه غربگرا اعتراف می‌کند آمریکا در حق ملت افغانستان برای چندمین بار خیانت کرد و حال آنکه مدعیان اصلاح‌طلبی چه به هنگام اشغال افغانستان و چه به هنگام تشکیل دولت غربگرای اشرف غنی، برای تحرکات آمریکا غش و ضعف می‌رفتند، اشغالگری را آزادی افغانستان جا می‌زدند و دولت وابسته به آمریکا را نماینده جمهوریت و توسعه و پیشرفت وانمود می‌کردند. (بماند که بخشی از همین اصلاح‌طلبان مثل سازمان مجاهدین انقلاب، به هنگام اشغال افغانستان توسط آمریکا، خواستار جنگیدن دوشادوش طالبان شدند!) اما اکنون هرچه هست با عبور از دو دهه خیانت‌های آمریکا و تملق‌های خود نسبت به اشغالگران، طرف ایرانی را سرزنش می‌کنند که چرا حقابه خود را نگرفته است.
نویسنده مغرض یا بی‌سواد اعتماد به این واقعیت اشاره نمی‌کند که احداث یا گسترش سدهایی مانند کمال‌خان و کجکی برای تضییع حقابه ایران (معاهده 1951)، در دولت غربگرای اشرف غنی به عنوان پروژه‌ای آمریکایی و انگلیسی آغاز شد و طالبان همان خیانت را ادامه می‌دهد.
درباره خسارت‌های آمریکا در افغانستان، جو بایدن اعلام کرده که واشنگتن روزانه 300 میلیون دلار در این کشور هزینه می‌کند گفت و بعد از 20 سال حضور، تداوم چنان هزینه هنگفتی امکانپذیر نبود.
در عین حال، جمهوری اسلامی ایران، خبطی را که دو قدرت مستکبر (آمریکا و شوروی) در اشغال افغانستان مرتکب شدند، هرگز مرتکب نشد، هرچند که نقشه مطلوب آمریکا بود و به همین دلیل، از سوی محافل غربگرا در ایران تأکید می‌شد، مبنی بر اینکه هرچه سریع‌تر به جنگ طالبان برویم (بروید!). طبعاً این رونویسی از دیکته آمریکایی‌ها نیز به گروه خون غربگرایان نمی‌خورد و صرفاً نشان می‌داد درگیر کردن دو همسایه شرقی نسخه‌ای آمریکایی است.
نویسنده اعتماد از یک سو اذعان می‌کند که آمریکا و ناتو نتوانستند با ضربات نظامی، طالبان را سر عقل بیاورند و از طرف دیگر، غر می‌زند که چرا طرف ایرانی شدت عمل نشان نداد و مثلاً وارد جنگ با طالبان در پنجشیر در کنار احمد مسعود نشد! نکته قابل تأمل اینکه احمد مسعود (پسر شهید احمدشاه مسعود) با میانجی‌گری صهیونیست بدنام و فتنه‌انگیزی به نام برنارد هانری لوی به ملاقات ماکرون رئیس‌جمهور فرانسه رفته بود و اگر بنا بود از وی حمایتی صورت گیرد، باید توسط فرانسوی‌هایی انجام می‌شد که دور مسعود حلقه زده بودند.
درباره برنارد هانری لوی گفتنی است که در ارتباطات گسترده‌ای با صهیونیست‌هایی مانند شیمون پرز و ایهود باراک و دیگران دارد و از عناصر نقش‌آفرین در جنگ و تجزیه‌طلبی در کردستان عراق، لیبی، سودان، سوریه، افغانستان و اوکراین به شمار می‌آید. او همان کسی است که سال گذشته چند تن از عناصر دست چندم اپوزیسیون ایرانی را به ملاقات با ماکرون برد.
در موضوع طالبان، جمهوری اسلامی ایران این گروه را به رسمیت نشناخته است. اما به عنوان جریان مستقر در افغانستان، با آن تعامل دارد، همان‌گونه که بسیاری از دولت‌های دیگر دنیا تعامل دارند.
اما درباره روضه پایانی روزنامه غربگرا، به اختصار باید نوشت که محافل غربگرا چه در آسیب زدن به اقتصاد کشور و چه امنیت ملی، نقش اول را دارند و از این جهت، در تراز دیگر مهره‌های آمریکا و انگلیس و اسرائیل رفتار می‌کنند. با این وجود، جمهوری اسلامی ایران چنان مقتدر بوده که نقشه‌ها و دشمنی‌های پیاپی غرب را مهار کرده و در بسیاری از موارد در منطقه، بر ضد نقشه تبدیل کرده است. بنابراین در ماجرای افغانستان هم با قاطعیت و تدبیر، قادر به مدیریت ماجراست.