kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۵۹۰۶
تاریخ انتشار : ۰۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۵۹

«هم‌میهن» آمریکا برای تحریف واقعیات تاریخی (خبر ویژه)

روزنامه هم‌میهن ادعا کرد تندروهای ایرانی بودند که مانع از احیای روابط با آمریکا شدند.
 
 
 
این روزنامه نوشت: در انقلاب 57، خشم از آمریکا نقشی مهم بازی کرد. گروه‌های مخالف رژیم شاهنشاهی اعم از مارکسیست و مذهبی و لیبرال و ملی‌گرا، هر کدام به دلایلی، آمریکا را مشوق دولت پهلوی برای اجرای برنامه‌های مورد نفرت و انزجار خود معرفی می‌کردند و اغلب آنها، نه‌فقط خواهان قطع رابطه با آن کشور، بلکه ورود به مرحله‌ای از جنگ و ‌ستیز و مبارزه با آن بودند.
گروه‌های مارکسیستی و چپ‌های مذهبی اساساً فلسفۀ انقلاب را در مبارزه با «امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا» خلاصه می‌کردند و مدافع نزدیکی به اتحاد جماهیر شوروی برای نیل به این هدف بودند.
مذهبی‌های لیبرال و ملی‌گرایان اما برخوردی چنین شدید و غلیظ با آمریکا را نمی‌پسندیدند. آنها ضمن آنکه آمریکا را عامل سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق و حامی شیوۀ حکمرانی مستبدانۀ محمدرضاشاه می‌دانستند و به همین جهت نیز از کاهش و تعدیل رابطه با ایالات متحده حمایت می‌کردند، اما از برافروختن آتش خصومت بین دو کشور نگران بودند و به سمت و سوی آن حرکت نمی‌کردند. در این میان، بنیانگذار جمهوری اسلامی ضمن بازآفرینی مفاهیم مربوط به نظریۀ امپریالیسم در چارچوبی از واژگان دینی، از یک طرف، ابتکار عمل گروه‌های چپ را برای معرفی خود به عنوان «پیشگامان مبارزه با آمریکا» خنثی کرد و از طرف دیگر، با طرح شعار نه شرقی نه غربی، راه نزدیکی به کمونیسم بین‌الملل و اتحاد شوروی را بست و بدین‌وسیله توازنی نسبی در روابط ایران با دو بلوک اصلی حاکم بر جهان آن روز پدید آورد.
نویسنده ادامه می‌دهد: با این همه، هنگامی که ایران در جنگ هشت‌ساله با کمبود تسلیحات روبه‌رو شد، نیروهای قدرتمندی در داخل نظام به فکر کاهش تشنج با آمریکا افتادند و سرانجام ماجرای سفر مک فارلین، مشاور امنیت ملی رونالد ریگان به ایران را رقم زدند.
سفر مک فارلین به تهران که به‌صورتی کاملاً محرمانه برنامه‌ریزی شده بود، تاب مستوری نیاورد و بر اثر شکافی که در بلوک قدرت حاکم بر ایران بروز کرده بود، افشا شد و شرح آن از روزنامۀ لبنانی الشراع سر درآورد. پیامدهای این افشاگری، برای هر دوطرف ماجرا سنگین بود. در ایران تشنج بین نهادها و گرایش‌های سیاسی شریک در قدرت بالا گرفت و کار به استعفای نخست‌وزیر و طرح پرسش از وزیر خارجه از سوی نمایندگان مجلس کشید. هدفِ همۀ این تحرکات، ظاهراً نوعی چالش با قدرتِ تقریباً بلامنازع اما غیررسمی رئیس‌مجلس وقت بود که عامل اصلی تدارک ماجرا به شمار می‌رفت. این تشنج و چالش اما با دخالت قاطع بنیانگذار جمهوری اسلامی، درجا متوقف شد و مجال هیچ‌گونه عرض‌اندام جدی پیدا نکرد.
=هم‌میهن می‌افزاید: «پیروزی خاتمی رابطۀ ایران و اروپا را که بر اثر دادگاه میکونوس به بحران کشیده شده بود، به خودی خود ترمیم کرد و لحن آمریکا را نیز در برابر تهران تغییر داد. با این حال، خاتمی مجوز تشنج‌زدایی در روابط با واشنگتن را دریافت نکرد و فقط به او اجازه داده شد در حد کاهش و کنترل تنش‌ها با شبکۀ سی‌ان‌ان مصاحبه کند و خواهان ایجاد شکافی در دیوار بی‌اعتمادی بین دو کشور شود و بس! کار خاتمی در این زمینه روزبه‌روز سخت‌تر هم شد. مخالفان محافظه‌کار او در عرصۀ قدرت نه‌فقط سد راه هرگونه دیدار و مذاکره با آمریکا شدند، بلکه هرگونه تماس با ایالات متحده را نیز خلاف عزت و اقدامی ضددینی و ضدانقلابی به حامیان نظام معرفی کردند».
درباره تحلیل روزنامه هم‌میهن، چند نکته شایسته یادآوری است. نخست این‌که قطع روابط از سوی دولت آمریکا انجام شد و نه از طرف ایران. سفارت آمریکا پس از انقلاب هم دایر بود اما این سفارت تبدیل به مرکز مدیریت آشوب و حمایت از گروهک‌های مختلف برای کودتا و براندازی بود. تسخیر لانه جاسوسی و انتشار متن اسناد کشف شده از جاسوسی و همدستی برخی سران گروهک‌ها و از همه بدتر نهضت آزادی می‌کرد که شماری از سران آن، دولت موقت را برعهده گرفته بودند.
ثانیا بسیاری از گروهک‌های چپ و مثلا ضدآمریکایی به مرور زمان زیر چتر آمریکا و غرب درآمدند بلکه برخی از آنها از ابتدا هم در خدمت آمریکا بودند اما برای فریب افکار عمومی و انحراف نهضت، خود را چپ جا می‌زدند. امروز آنها در همان جبهه‌ای ایستاده‌اند که برخی مدعیان اعتدال و اصلاحات از جمله گردانندگان هم‌میهن ایستاده‌اند. در ماجرای مک فارلین و مسئله‌‌سازی به بهانه آن علیه انقلاب هم دست بر قضا هر دو گروه مثلا راست و چپی که بعد‌ها به آمریکا اعتماد کردند کارگزار آشوب افکنی آمریکا از اواخر دهه 70 به بعد شدند و نقش‌آفرین بودند. بعد‌ها مایکل لدین مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا فاش کرد که برای تدارک جنبش (فتنه) سبز به مدت بیست سال تدارک شده و آمریکایی‌ها از اواسط دهه 1980 میلادی (سال‌های 1365-66 شمسی) با افرادی در دفتر نخست‌وزیری میرحسین موسوی در ارتباط و تماس بوده‌اند.
ثالثا دولت‌هاشمی چند بار به آمریکایی‌ها اعتماد کرد و حتی واسطه آزادی گروگان‌های آمریکایی شد اما به اعتراف‌ هاشمی و ظریف و موسویان، طرف آمریکایی زیر وعده خود برای لغو برخی تحریم‌ها و نمایش حسن نیت زد.
رابعا دولت خاتمی بیشترین همراهی را با آمریکا در موضوع‌اشغال افغانستان داشت، اما خوش خیال‌اش، چیزی جز این که دولت بوش، ایران را محور شرارت معرفی نماید و به حمله اتمی و ‌اشغال نظامی تهدید کند، به ارمغان نیاورد.