غدیر؛ روز انتصاب رسمی ولی الله
یکی از مهمترین اعیاد مسلمانان پس از بعثت، قربان و فطر، عید مبارک غدیر است که روز اعلان رسمی نصب ولی الله از سوی خدا و پیامبر(ص) در روز هیجدهم ذی الحجه الحرام سال دهم هجری است. نویسنده در این مطلب بر اساس آموزههای قرآنی و روایی در باره اهمیت این روز سخن گفته است.
پوریا رمضانی
ضرورت نیاز جامعه به رهبر
یکی از ویژگیهای اسلام، تاکید بر جنبه اجتماعی برای رسیدن به تزکیه نفس است. این بدان معناست که انسان تنها با ایمان قلبی و عمل شخصی نمیتواند از خسران و زیان ابدی و خشم الهی رهایی یابد و به کمال شایسته و بایسته اش برسد، بلکه باید افزون بر جنبههای فردی، به جنبههای اجتماعی نیز توجه یابد و برای نجات از خسرانی که همه انسانها در دنیا بدان گرفتارند(تین، آیه 5؛ عصر، آیه 1) گام در ایمان و عمل صالح نهد که در عمل صالح توجه به دیگران و توصیه آنان به حق و صبر از وظایف و تکالیف اصلی خواهد بود.(تین، آیه 6؛ عصر، آیات 4 تا 6)
جالب اینکه خداوند در همین آغازین سوره بقره افزون بر نماز به انفاق فرمان میدهد که ارتباط تنگاتنگ با عمل اجتماعی و توجه به مهمترین بعد اجتماعی آن یعنی اقتصاد جامعه دارد. پس توهمی بیش نیست که اسلام انسان را تنها در فرد و اعمال فردی منحصر کند، بلکه چنان ارتباط مستحکمی میان فرد و جامعه قائل است که کمال فرد و جامعه را به هم وابسته دانسته است.
خداوند در آیه 6 سوره تحریم میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خودتان و خانواده تان را از آتشى كه سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ كنيد، بر آن آتش فرشتگانى خشن و سختگير گمارده شده اند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمىكنند و آنچه را كه مأمورند انجام مىدهند.
اسلام بر همین اساس فرمان میدهد تا جامعه اسلامی با ولایت و رهبری پیامبر(ص) شکل گیرد و مردم باید بی چون و چرا در همه مسایل قضایی و نظامی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و غیر آنها از پیامبر(ص) اطاعت کنند و ولایت طاغوت و دیگران را نپذیرند.(آل عمران، آیات 31 و 32؛ نساء، آیه 59؛ احزاب، آیه 36)
این ولایت و حاکمیت ولی اللهی تا جایی برای پیامبر(ص) اثبات میشود که خداوند در آیه 6 سوره احزاب میفرماید: النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ؛ پیامبر از خود مومنان به خودشان اولی و مقدم است. پس اگر پیامبر(ص) حکمی کرد نه تنها حق انتخاب ندارند(احزاب، آیه 36) بلکه باید احکام آن حضرت (ص) را در احوالات شخصی نیز بپذیرند. پس اگر حکم داد که جان فدا کنند و همسر طلاق دهند یا بگیرند باید به مفاد حکم پیامبر(ص) تن دهند و چون و چرا نیاورند؛ زیرا پیامبر(ص) هرگز بر اساس هواهای نفسانی سخن و فرمان نمیدهد و عملی انجام نمیدهد، بلکه همان آنها به حکم الهی و فرمان اوست که بر اساس حکمت و مصلحت است.(نجم، آیات 3 و 4) و از همین روست که امر و نهی پیامبر(ص) عین امر و نهی خداوندی است و باید اطاعت و پیروی شود.(حشر، آیه 7؛ آل عمران، آیات 31 و32 و 132)
از آنجایی که نظام اسلامی بر اساس ولایت شکل یافته و این ولایت اشخاص الهی از ولایت الهی سرچشمه گرفته است، باید در تمام ادوار تاریخی از ولایت الهی برخوردار باشد که به نصب و انتخاب الهی است؛ زیرا اسلام دینی برای همه بشریت تا قیامت است و هر کسی که به گوشش خورده باید از آن پیروی کند.(آل عمران، آیات 19 و 85 ؛ انعام، آیه 19)
افزون بر اینکه انسان یا تحت ولایت الهی است یا تحت ولایت شیطانی و طاغوتی است و نوع سومی وجود ندارد؛ به این معنا که یا تحت حکومت حق و الهی قرار گرفته یا تحت حکومت باطل و طاغوت رفته است. پس اگر ولایت الهی نباشد، حکومت طاغوتی در آنجا حاکمیت دارد.
ولایت الهی، به نصب مستقیم انجام میگیرد و پیامبران دلایل و براهین برای ولایت خود دارند. همان طوری که معجزه پیامبر(ص) برهان قاطع برای ولایت الهی اوست، سخن پیامبر(ص ) حجت الهی بر دیگران خواهد بود و همگان باید آن را بپذیرند.(حشر، آیه 7)
خداوند و پیامبر(ص) جانشین و رهبری را به عنوان ولی الله برای نظام اسلامی معرفی و نصب میکنند. البته در دوران غیبت این نصب به شکل عمومی و خصوصی با انتخاب خود ولی الله انجام میگیرد که شرایط و داستانی مستقل برای خود دارد.
به هر حال، علاوه بر اینکه هر جامعهای نیاز به رهبر و حکومت و حاکمیت دارد، جامعه اسلامی به سبب ذاتی نیازمند رهبر است؛ زیرا رهایی انسان بر اساس آموزههای اسلامی تنها در سایه رفتار اجتماعی و حاکمیت اصول و قوانین و سبک زندگی اسلامی تحقق خواهد یافت و این رهبری و ولی الله است که مسئولیت اجرای احکام و قوانین را برعهده دارد تا بر اساس حکم الله فرمان دهد و قسط را به کمک تودههای مردم اجرایی نماید.(حدید، آیه 25 ؛ قدر، آیه 4؛ آیات دیگر)
ولایت؛ اطاعت ولی الله
ولایتی که در آیات قرآنی مطرح است تنها ولایت محبت نیست که بر اساس آیه مودت اثبات شده است،(شوری، آیه 23) بلکه مراد همان ولایت به معنای اطاعت است که در قالب آیه 59 سوره نساء و مانند آن بیان شده است. خداوند در این آیه میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را نيز اطاعت كنيد، پس هر گاه در امرى (دینی و اجتماعی و...) اختلاف نظر پیدا کردید، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به كتاب خدا و سنت پیامبرش عرضه بداريد، اين بهتر و نيكفرجامتر است.
در این آیه سخن از محبت و مودت صرف نیست، بلکه سخن از اطاعت در امور زندگی از جمله سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی و احکام و قوانین و مانند آنهاست.
راغب اصفهاني صاحب كتاب شريف «مفردات الفاظ القرآن» مي نويسد: «الولي: المطيع و المحب؛ ولي يعني پيرو و دوستدار.( مفردات الفاظ القرآن» ص ۱۶۱۷)
خداوند بارها این واژه رادر قرآن در معنای ولی دارای اطاعت به کار برده است. البته از آنجایی که دین و ایمان جز محبت نیست(بحارالانوار، ج 78، ص 175 ) ولایت الهی برمحور محبت است. انسانهایی که نسبت به چیزی محبت دارند نه تنها نسبت به آن کر و کور میشوند، بلکه مطیع محض آن چیز و یا آن کس نیز میشوند. از همین روست که حتی اگر ولایت را در آیه نخست سوره ممحتنه به معنای دوستی و محبت بگیریم باید گفت که این محبت و ولایت کافران سرانجامی جز اطاعت از آنان نخواهد داشت. لذا خداوند مومنان را از اینکه دشمنان را اولیاء خود بگیرند نهی کرده است.
خداوند درآیه 55 سوره مائده این ولی الله را که میبایست از او اطاعت کرد و به عنوان اولوا الامر پس از پیامبر(ص) پذیرفت و محبت و اطاعتش را گردن نهاد، معرفی میکند و میفرماید: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛ ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آوردهاند: همان كسانى كه نماز برپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند.
در تمام تفاسیر و روایات تفسیری این فردی که در هنگام رکوع زکات داده، امیرمومنان علی(ع) معرفی شده که انگشتری خویش را به فقیری میبخشد. «ابوبكر رازى» در كتاب «احكام القرآن» به نقل از «مغربى»، «رُمّانى» و «طبرى» آورده است كه: اين آيه مباركه هنگامى بر قلب پاك پيامبر فرود آمد كه على عليه السلام در حال نماز و ركوع، انگشتر خويش را در راه خدا انفاق كرد. و دانشمندان ديگرى از جمله «مجاهد» همين گونه روايت كردهاند.(مجمع البیان، ذیل آیه)
نصب رسمی و علنی امیرمومنان(ع)
در روز غدیر
در آیات بسیاری جایگاه علی(ع) بیان شده است.خداوند در سوره انسان ایشان و خانواده اش را از اهل بهشت معرفی میکند؛ چنانکه در آیه 33 سوره احزاب ایشان را از هر گونه پلیدی به تطهیر الهی پاک و منزه میداند. در آیات الهی و روایات نبوی از جایگاه امیرمومنان علی(ع) و شخصیت والای ایشان سخن گفته شده که حتی خلفای صدر نخست نتوانستند مقام و قرب و منزلت آن حضرت را کتمان کنند به طوری که ایشان را به عبارت«کرم الله وجهه» ستایش میکردند؛ زیرا از جمله کسانی بود که هرگز ظلمی چون شرک و بت پرستی که ظلمی بزرگ و عظیم است نداشته است.(لقمان، ایه 13) از همین رو اگر ولایت و امامتی از سوی خداوند برای کسی اثبات شود، تنها آن حضرت(ع) در میان اصحاب چنین لیاقتی داشته است؛ زیرا خداوند در آیه 124 سوره بقره میفرماید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد، خدا به او فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم.» ابراهيم پرسيد: «از دودمانم چطور؟» فرمود: «پيمان من به ستمگران نمىرسد.»
پیامبر(ص) از سوی خداوند مامور میشود که در آخرین ماههای زندگی اش، تکلیف ولی الله و نصب امام و جانشین خود را روشن کند و از توطئههای منافقان و دشمنان نهراسد؛ این مسئولیت یعنی نصب جانشین، آنچنان مهم و اساسی بود که اگر انجام نمیگرفت گویی اسلام ابتر و دم بریده است و هرگز نعمت اسلام به تمامیت و اکمال خود نرسیده است. لذا فرمان میدهد و میفرماید: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى. و خدا تو را از گزندِ مردم نگاه مىدارد. آرى، خدا گروه كافران را هدايت نمىكند.(مائده، 67)
أبوالفضل آلوسي در تفسير «روح المعاني» که از كتب معتبر تفسيري نزد اهل سنت است، مي نويسد: «ابن عباس گفت: اين آيه پيرامون علي بن ابي طالب كرم الله وجهه نازل شده و خداوند سبحان خواست مردم را از ولايت او خبر دهد» (روح المعاني، ج ۶، ص ۱۹۳ )
البته همو در توجیه عدم نقل آن در دو کتب معتبرحدیثی اهل سنت مي نويسد: «الشيخان لم يرويا خبرالغدير في صحيحهما لعدم وجدانهما؛ بخاری و مسلم، به دليل دست نيافتن به منابع و معرفت درست اين خبر را در صحيح خود روايت نكردند.( همان، ج ۶، ص ۱۹۵ ) با این همه نمیتواند حقیقت را انکار کند و در صفحه ۱۹۷ همين مجلد مي افزايد: و أهل السنه قائلون بذلك حين امامته و وجهه تخصيص الامير كرم الله وجهه؛ اهل سنت به امامت و اختصاص ولايت به آقا اميرالمؤمنين كرم الله وجهه اعتقاد دارند.
بر اساس حکم الهی دراعلان رسمی نصب امیرمومنان علی(ع) به عنوان جانشین خدا و پیامبر بر امت، پیامبر(ص) نیز در روز دهم ذی حجه سال دهم هجری در هنگام بازگشت از حجه الوداع در کنار برکه غدیر، علی(ع) رابه حکم الهی برای امامت و ولایت نصب میکند و میفرماید: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه؛ هر کسی من مولای ایم پس این علی مولای اوست.»
رسول خدا(ص) (در روز غدير) فرمودند: اى مسلمانان! حاضران به غايبان برسانند: كسى را كه به من ايمان آورده و مرا تصديق كرده است، به ولايت على سفارش مىكنم، آگاه باشيد ولايت على، ولايت من است و ولايت من، ولايتخداى من است. اين عهد و پيمانى بود از طرف پروردگارم كه فرمانم داد تا به شما برسانم. (بحارالانوار 37: 141، ح 35)
پس از این نصب آیه 3 سوره مائده نازل میشود و خداوند اعلان میکند که دین اسلام به تمامیت و اکمال خود رسید: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا؛ امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما به عنوان آيينى برگزيدم.
پس رضایت خداوند نسبت به اسلام و مسلمانی افراد، زمانی است که ولایت امیرمومنان علی(ع) نیز همانند ولایت پیامبر(ص) پذیرفته شود و اگر کسی ولایت علی(ع) را نپذیرد در حقیقت اسلام مورد رضایت خداوند را نپذیرفته است.
امام باقر (ع) فرمود: اسلام بر پنج پایه استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج، ولایت؛ و به چیزی همانند ولایت در روز غدیر ندا داده نشده است. (الکافی، ج 2، ص 21)
اهمیت غدیر
پیامبر اکرم(ص) درباره اهمیت روز عید غدیر میفرماید: روز غدير خم برترين عيدهاى امت من است و آن روزى است كه خداوند بزرگ دستور داد; آن روز برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب كنم، تا بعد از من مردم توسط او هدايتشوند، و آن روزى است كه خداوند در آن روز دين را تكميل و نعمت را بر امت من تمام كرد و اسلام را به عنوان دين براى آنان پسنديد. (امالى صدوق:ص 125، ح 8)
امام صادق(ع) فرمودند: در روز عيد غدير، خدا را با روزه و عبادت و ياد پيامبر و خاندان او يادآورى كنيد، زيرا رسول خدا به اميرالمؤمنين سفارش كرد كه آن روز را عيد بگيرد، همينطور پيامبران هم به جانشينان خود سفارش مىكردند كه آن روز را عيد بگيرند، آنان هم، چنين مىكردند.(وسائل الشيعه ج 7، ص 327، ح 1)
همچنین آن حضرت میفرماید: روز غدير خم عيد بزرگ خداست، خدا پيامبرى مبعوث نكرده، مگر اينكه اين روز را عيد گرفته و عظمت آن را شناخته و نام اين روز در آسمان، روز عهد و پيمان و در زمين، روز پيمان محكم و حضور همگانى است. (وسائل الشيعه، ج 5: ص 224، ح 1)
سالم ابی محمد گوید: به امام باقر (ع) گفتم: مرا از ولایت امیرالمؤمنین (ع) که جبرئیل از جانب پروردگار جهانیان در روز غدیر فرود آورده است آگاه ساز. امام باقر (ع) این آیات را تلاوت فرمود: «روح الامین آن را فرود آورد، بر قلب تو، تا از بیمدهندگان باشی، به زبان عربی آشکار، و به تحقیق توصیف آن در کتابهای پیشینیان نیز آمده است (سوره شعراء، آیات 193 - 196.» آنگاه فرمود: آن، ولایت امیرالمؤمنین (ع) است. (بحارالانوار، ج 36، ص 95)
عمار بن حريز گويد: روز هجدهم ماه ذيحجه خدمت امام صادق(ع) رسيدم و آن حضرت را روزه يافتم. امام به من فرمودند: امروز، روز بزرگى است، خداوند به آن عظمت داده و در آن روز دين مؤمنان را كامل ساخت و نعمت را بر آنان تمام نمود و عهد و پيمان قبلى را تجديد كرد.(مصباح المتهجد، ص 737)
امام صادق(ع) هم چنین فرمودند:به خدا قسم اگر مردم فضيلت واقعى «روز غدير» را مىشناختند، فرشتگان روزى دهبار با آنان مصافحه مىكردند و بخششهاى خدابهكسىكهآن روز را شناخته، قابلشمارش نيست.(مصباح المتهجد، ص 738)
یعلی بن مره گوید: از پیامبر (ص) شنیدم که به علی بن ابیطالب (ع) فرمود:ای علی، تو ولی [و سرپرست] مردم بعد از من هستی. کسی که تو را پیروی کند براستی که مرا پیروی کرده است و کسی که تو را نافرمانی کند براستی که مرا نافرمانی و معصیت کرده است.( اثبات الهداة، ج 2، ص 147)
ضرورت نیاز جامعه به رهبر
یکی از ویژگیهای اسلام، تاکید بر جنبه اجتماعی برای رسیدن به تزکیه نفس است. این بدان معناست که انسان تنها با ایمان قلبی و عمل شخصی نمیتواند از خسران و زیان ابدی و خشم الهی رهایی یابد و به کمال شایسته و بایسته اش برسد، بلکه باید افزون بر جنبههای فردی، به جنبههای اجتماعی نیز توجه یابد و برای نجات از خسرانی که همه انسانها در دنیا بدان گرفتارند(تین، آیه 5؛ عصر، آیه 1) گام در ایمان و عمل صالح نهد که در عمل صالح توجه به دیگران و توصیه آنان به حق و صبر از وظایف و تکالیف اصلی خواهد بود.(تین، آیه 6؛ عصر، آیات 4 تا 6)
جالب اینکه خداوند در همین آغازین سوره بقره افزون بر نماز به انفاق فرمان میدهد که ارتباط تنگاتنگ با عمل اجتماعی و توجه به مهمترین بعد اجتماعی آن یعنی اقتصاد جامعه دارد. پس توهمی بیش نیست که اسلام انسان را تنها در فرد و اعمال فردی منحصر کند، بلکه چنان ارتباط مستحکمی میان فرد و جامعه قائل است که کمال فرد و جامعه را به هم وابسته دانسته است.
خداوند در آیه 6 سوره تحریم میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خودتان و خانواده تان را از آتشى كه سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ كنيد، بر آن آتش فرشتگانى خشن و سختگير گمارده شده اند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمىكنند و آنچه را كه مأمورند انجام مىدهند.
اسلام بر همین اساس فرمان میدهد تا جامعه اسلامی با ولایت و رهبری پیامبر(ص) شکل گیرد و مردم باید بی چون و چرا در همه مسایل قضایی و نظامی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و غیر آنها از پیامبر(ص) اطاعت کنند و ولایت طاغوت و دیگران را نپذیرند.(آل عمران، آیات 31 و 32؛ نساء، آیه 59؛ احزاب، آیه 36)
این ولایت و حاکمیت ولی اللهی تا جایی برای پیامبر(ص) اثبات میشود که خداوند در آیه 6 سوره احزاب میفرماید: النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ؛ پیامبر از خود مومنان به خودشان اولی و مقدم است. پس اگر پیامبر(ص) حکمی کرد نه تنها حق انتخاب ندارند(احزاب، آیه 36) بلکه باید احکام آن حضرت (ص) را در احوالات شخصی نیز بپذیرند. پس اگر حکم داد که جان فدا کنند و همسر طلاق دهند یا بگیرند باید به مفاد حکم پیامبر(ص) تن دهند و چون و چرا نیاورند؛ زیرا پیامبر(ص) هرگز بر اساس هواهای نفسانی سخن و فرمان نمیدهد و عملی انجام نمیدهد، بلکه همان آنها به حکم الهی و فرمان اوست که بر اساس حکمت و مصلحت است.(نجم، آیات 3 و 4) و از همین روست که امر و نهی پیامبر(ص) عین امر و نهی خداوندی است و باید اطاعت و پیروی شود.(حشر، آیه 7؛ آل عمران، آیات 31 و32 و 132)
از آنجایی که نظام اسلامی بر اساس ولایت شکل یافته و این ولایت اشخاص الهی از ولایت الهی سرچشمه گرفته است، باید در تمام ادوار تاریخی از ولایت الهی برخوردار باشد که به نصب و انتخاب الهی است؛ زیرا اسلام دینی برای همه بشریت تا قیامت است و هر کسی که به گوشش خورده باید از آن پیروی کند.(آل عمران، آیات 19 و 85 ؛ انعام، آیه 19)
افزون بر اینکه انسان یا تحت ولایت الهی است یا تحت ولایت شیطانی و طاغوتی است و نوع سومی وجود ندارد؛ به این معنا که یا تحت حکومت حق و الهی قرار گرفته یا تحت حکومت باطل و طاغوت رفته است. پس اگر ولایت الهی نباشد، حکومت طاغوتی در آنجا حاکمیت دارد.
ولایت الهی، به نصب مستقیم انجام میگیرد و پیامبران دلایل و براهین برای ولایت خود دارند. همان طوری که معجزه پیامبر(ص) برهان قاطع برای ولایت الهی اوست، سخن پیامبر(ص ) حجت الهی بر دیگران خواهد بود و همگان باید آن را بپذیرند.(حشر، آیه 7)
خداوند و پیامبر(ص) جانشین و رهبری را به عنوان ولی الله برای نظام اسلامی معرفی و نصب میکنند. البته در دوران غیبت این نصب به شکل عمومی و خصوصی با انتخاب خود ولی الله انجام میگیرد که شرایط و داستانی مستقل برای خود دارد.
به هر حال، علاوه بر اینکه هر جامعهای نیاز به رهبر و حکومت و حاکمیت دارد، جامعه اسلامی به سبب ذاتی نیازمند رهبر است؛ زیرا رهایی انسان بر اساس آموزههای اسلامی تنها در سایه رفتار اجتماعی و حاکمیت اصول و قوانین و سبک زندگی اسلامی تحقق خواهد یافت و این رهبری و ولی الله است که مسئولیت اجرای احکام و قوانین را برعهده دارد تا بر اساس حکم الله فرمان دهد و قسط را به کمک تودههای مردم اجرایی نماید.(حدید، آیه 25 ؛ قدر، آیه 4؛ آیات دیگر)
ولایت؛ اطاعت ولی الله
ولایتی که در آیات قرآنی مطرح است تنها ولایت محبت نیست که بر اساس آیه مودت اثبات شده است،(شوری، آیه 23) بلکه مراد همان ولایت به معنای اطاعت است که در قالب آیه 59 سوره نساء و مانند آن بیان شده است. خداوند در این آیه میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را نيز اطاعت كنيد، پس هر گاه در امرى (دینی و اجتماعی و...) اختلاف نظر پیدا کردید، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به كتاب خدا و سنت پیامبرش عرضه بداريد، اين بهتر و نيكفرجامتر است.
در این آیه سخن از محبت و مودت صرف نیست، بلکه سخن از اطاعت در امور زندگی از جمله سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی و احکام و قوانین و مانند آنهاست.
راغب اصفهاني صاحب كتاب شريف «مفردات الفاظ القرآن» مي نويسد: «الولي: المطيع و المحب؛ ولي يعني پيرو و دوستدار.( مفردات الفاظ القرآن» ص ۱۶۱۷)
خداوند بارها این واژه رادر قرآن در معنای ولی دارای اطاعت به کار برده است. البته از آنجایی که دین و ایمان جز محبت نیست(بحارالانوار، ج 78، ص 175 ) ولایت الهی برمحور محبت است. انسانهایی که نسبت به چیزی محبت دارند نه تنها نسبت به آن کر و کور میشوند، بلکه مطیع محض آن چیز و یا آن کس نیز میشوند. از همین روست که حتی اگر ولایت را در آیه نخست سوره ممحتنه به معنای دوستی و محبت بگیریم باید گفت که این محبت و ولایت کافران سرانجامی جز اطاعت از آنان نخواهد داشت. لذا خداوند مومنان را از اینکه دشمنان را اولیاء خود بگیرند نهی کرده است.
خداوند درآیه 55 سوره مائده این ولی الله را که میبایست از او اطاعت کرد و به عنوان اولوا الامر پس از پیامبر(ص) پذیرفت و محبت و اطاعتش را گردن نهاد، معرفی میکند و میفرماید: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛ ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آوردهاند: همان كسانى كه نماز برپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند.
در تمام تفاسیر و روایات تفسیری این فردی که در هنگام رکوع زکات داده، امیرمومنان علی(ع) معرفی شده که انگشتری خویش را به فقیری میبخشد. «ابوبكر رازى» در كتاب «احكام القرآن» به نقل از «مغربى»، «رُمّانى» و «طبرى» آورده است كه: اين آيه مباركه هنگامى بر قلب پاك پيامبر فرود آمد كه على عليه السلام در حال نماز و ركوع، انگشتر خويش را در راه خدا انفاق كرد. و دانشمندان ديگرى از جمله «مجاهد» همين گونه روايت كردهاند.(مجمع البیان، ذیل آیه)
نصب رسمی و علنی امیرمومنان(ع)
در روز غدیر
در آیات بسیاری جایگاه علی(ع) بیان شده است.خداوند در سوره انسان ایشان و خانواده اش را از اهل بهشت معرفی میکند؛ چنانکه در آیه 33 سوره احزاب ایشان را از هر گونه پلیدی به تطهیر الهی پاک و منزه میداند. در آیات الهی و روایات نبوی از جایگاه امیرمومنان علی(ع) و شخصیت والای ایشان سخن گفته شده که حتی خلفای صدر نخست نتوانستند مقام و قرب و منزلت آن حضرت را کتمان کنند به طوری که ایشان را به عبارت«کرم الله وجهه» ستایش میکردند؛ زیرا از جمله کسانی بود که هرگز ظلمی چون شرک و بت پرستی که ظلمی بزرگ و عظیم است نداشته است.(لقمان، ایه 13) از همین رو اگر ولایت و امامتی از سوی خداوند برای کسی اثبات شود، تنها آن حضرت(ع) در میان اصحاب چنین لیاقتی داشته است؛ زیرا خداوند در آیه 124 سوره بقره میفرماید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد، خدا به او فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم.» ابراهيم پرسيد: «از دودمانم چطور؟» فرمود: «پيمان من به ستمگران نمىرسد.»
پیامبر(ص) از سوی خداوند مامور میشود که در آخرین ماههای زندگی اش، تکلیف ولی الله و نصب امام و جانشین خود را روشن کند و از توطئههای منافقان و دشمنان نهراسد؛ این مسئولیت یعنی نصب جانشین، آنچنان مهم و اساسی بود که اگر انجام نمیگرفت گویی اسلام ابتر و دم بریده است و هرگز نعمت اسلام به تمامیت و اکمال خود نرسیده است. لذا فرمان میدهد و میفرماید: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى. و خدا تو را از گزندِ مردم نگاه مىدارد. آرى، خدا گروه كافران را هدايت نمىكند.(مائده، 67)
أبوالفضل آلوسي در تفسير «روح المعاني» که از كتب معتبر تفسيري نزد اهل سنت است، مي نويسد: «ابن عباس گفت: اين آيه پيرامون علي بن ابي طالب كرم الله وجهه نازل شده و خداوند سبحان خواست مردم را از ولايت او خبر دهد» (روح المعاني، ج ۶، ص ۱۹۳ )
البته همو در توجیه عدم نقل آن در دو کتب معتبرحدیثی اهل سنت مي نويسد: «الشيخان لم يرويا خبرالغدير في صحيحهما لعدم وجدانهما؛ بخاری و مسلم، به دليل دست نيافتن به منابع و معرفت درست اين خبر را در صحيح خود روايت نكردند.( همان، ج ۶، ص ۱۹۵ ) با این همه نمیتواند حقیقت را انکار کند و در صفحه ۱۹۷ همين مجلد مي افزايد: و أهل السنه قائلون بذلك حين امامته و وجهه تخصيص الامير كرم الله وجهه؛ اهل سنت به امامت و اختصاص ولايت به آقا اميرالمؤمنين كرم الله وجهه اعتقاد دارند.
بر اساس حکم الهی دراعلان رسمی نصب امیرمومنان علی(ع) به عنوان جانشین خدا و پیامبر بر امت، پیامبر(ص) نیز در روز دهم ذی حجه سال دهم هجری در هنگام بازگشت از حجه الوداع در کنار برکه غدیر، علی(ع) رابه حکم الهی برای امامت و ولایت نصب میکند و میفرماید: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه؛ هر کسی من مولای ایم پس این علی مولای اوست.»
رسول خدا(ص) (در روز غدير) فرمودند: اى مسلمانان! حاضران به غايبان برسانند: كسى را كه به من ايمان آورده و مرا تصديق كرده است، به ولايت على سفارش مىكنم، آگاه باشيد ولايت على، ولايت من است و ولايت من، ولايتخداى من است. اين عهد و پيمانى بود از طرف پروردگارم كه فرمانم داد تا به شما برسانم. (بحارالانوار 37: 141، ح 35)
پس از این نصب آیه 3 سوره مائده نازل میشود و خداوند اعلان میکند که دین اسلام به تمامیت و اکمال خود رسید: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا؛ امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما به عنوان آيينى برگزيدم.
پس رضایت خداوند نسبت به اسلام و مسلمانی افراد، زمانی است که ولایت امیرمومنان علی(ع) نیز همانند ولایت پیامبر(ص) پذیرفته شود و اگر کسی ولایت علی(ع) را نپذیرد در حقیقت اسلام مورد رضایت خداوند را نپذیرفته است.
امام باقر (ع) فرمود: اسلام بر پنج پایه استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج، ولایت؛ و به چیزی همانند ولایت در روز غدیر ندا داده نشده است. (الکافی، ج 2، ص 21)
اهمیت غدیر
پیامبر اکرم(ص) درباره اهمیت روز عید غدیر میفرماید: روز غدير خم برترين عيدهاى امت من است و آن روزى است كه خداوند بزرگ دستور داد; آن روز برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب كنم، تا بعد از من مردم توسط او هدايتشوند، و آن روزى است كه خداوند در آن روز دين را تكميل و نعمت را بر امت من تمام كرد و اسلام را به عنوان دين براى آنان پسنديد. (امالى صدوق:ص 125، ح 8)
امام صادق(ع) فرمودند: در روز عيد غدير، خدا را با روزه و عبادت و ياد پيامبر و خاندان او يادآورى كنيد، زيرا رسول خدا به اميرالمؤمنين سفارش كرد كه آن روز را عيد بگيرد، همينطور پيامبران هم به جانشينان خود سفارش مىكردند كه آن روز را عيد بگيرند، آنان هم، چنين مىكردند.(وسائل الشيعه ج 7، ص 327، ح 1)
همچنین آن حضرت میفرماید: روز غدير خم عيد بزرگ خداست، خدا پيامبرى مبعوث نكرده، مگر اينكه اين روز را عيد گرفته و عظمت آن را شناخته و نام اين روز در آسمان، روز عهد و پيمان و در زمين، روز پيمان محكم و حضور همگانى است. (وسائل الشيعه، ج 5: ص 224، ح 1)
سالم ابی محمد گوید: به امام باقر (ع) گفتم: مرا از ولایت امیرالمؤمنین (ع) که جبرئیل از جانب پروردگار جهانیان در روز غدیر فرود آورده است آگاه ساز. امام باقر (ع) این آیات را تلاوت فرمود: «روح الامین آن را فرود آورد، بر قلب تو، تا از بیمدهندگان باشی، به زبان عربی آشکار، و به تحقیق توصیف آن در کتابهای پیشینیان نیز آمده است (سوره شعراء، آیات 193 - 196.» آنگاه فرمود: آن، ولایت امیرالمؤمنین (ع) است. (بحارالانوار، ج 36، ص 95)
عمار بن حريز گويد: روز هجدهم ماه ذيحجه خدمت امام صادق(ع) رسيدم و آن حضرت را روزه يافتم. امام به من فرمودند: امروز، روز بزرگى است، خداوند به آن عظمت داده و در آن روز دين مؤمنان را كامل ساخت و نعمت را بر آنان تمام نمود و عهد و پيمان قبلى را تجديد كرد.(مصباح المتهجد، ص 737)
امام صادق(ع) هم چنین فرمودند:به خدا قسم اگر مردم فضيلت واقعى «روز غدير» را مىشناختند، فرشتگان روزى دهبار با آنان مصافحه مىكردند و بخششهاى خدابهكسىكهآن روز را شناخته، قابلشمارش نيست.(مصباح المتهجد، ص 738)
یعلی بن مره گوید: از پیامبر (ص) شنیدم که به علی بن ابیطالب (ع) فرمود:ای علی، تو ولی [و سرپرست] مردم بعد از من هستی. کسی که تو را پیروی کند براستی که مرا پیروی کرده است و کسی که تو را نافرمانی کند براستی که مرا نافرمانی و معصیت کرده است.( اثبات الهداة، ج 2، ص 147)