حسین علی سرافراز
نفس انسانی احوال گوناگونی به خود میگیرد. این تعدد و تنوع احوالات نفس به سبب ظرفیت وجودی آن است که در دو سوی متقابل هم میتواند حرکت کند و در اوج کمالی و یا سقوطی قرار گیرد. همین ظرفیت بیپایان و متقابل نفس است که مدیریت آن را سخت کرده است؛ هر چند که خداوند در فطرت پاک و سالم نفس، خداجویی و کمالخواهی را قرار داده و حالتی از تعادل را برای بهرهگیری از دو سویه متقابل ایجاد نموده است؛ اما به سبب قرار گرفتن در محیط مادی دنیا، الهامات فجوری بیش از الهامات تقوایی مورد توجه قرار میگیرد و به جای حرکت در مسیر فطرت کمالخواهی و خداجویی، به سمت پاسخگویی به نیازهای غریزی، گام برمیدارد و در برآوردن اشباعی غرایز کوتاهی نمیکند. اینگونه است که نفس سرکش میشود. یکی از ماموریتهای اصلی پیامبران، تزکیه نفس و پاکسازی آن از اموری است که او را به سوی سرکشی سوق میدهد؛ از اینرو به آموزش مردمان همت گماردهاند تا اینگونه بستری برای پاکسازی فراهم آید. در حقیقت تعلیم آموزههای عقلانی و وحیانی از سوی پیامبران مقدمهای برای فراهمآوری خودسازی مردم است تا در نهایت تزکیه از سوی پیامبران و خداوند انجام گیرد و نفس از زشتیها و پلیدیها پاکسازی شود.
نویسنده در این مطلب تبیین قرآن را از چگونگی مدیریت نفس سرکش را بیان کرده و راه بازگشت به مسیر طبیعی فطرت خداجو و کمالخواه را نشان میدهد.
***
ظرفیت نفس و احوالات آن
نفس یا روان، همان روح و امر خداوندی است که در کالبد انسان دمیده شده است تا در مدت حضورش در دنیا، خود را به کمال برساند که در ذات وی به صورت قوه قرار دارد و هر انسانی باید با بهرهگیری از عقل و دین، آن قوای وجودی خود را فعلیت بخشد و به کمال رساند. این کمالیابی همان خدایی شدن است.
خداوند در آیاتی از جمله ۵۳ سوره فصلت و ۲۰ و ۲۱ سوره ذاریات از ظرفیت بیپایان نفس انسانی سخن میگوید و در آیات ۵۰ سوره نحل و ۶۶ سوره نساء به تاثر و انعطاف شگفت نفس اشاره میکند. براساس همین آیات، نفس انسانی، مظهر تجلی خداوند و آیات اوست و انسان هر چه دارد به همین نفس نسبت داده میشود و در قیامت همین نفس است که پاسخگوی دستاوردهای خود خواهد بود. (بقره، آیه ۲۸۴)
نفس انسان در دو سوی متضاد و متقابل میتواند حرکت کند و به همین سبب احوالات گوناگونی پیدا میکند. این احوالات شامل خدایی شدن و مظهر ربوبیت قرار گرفتن تا سقوط و دوری از خداوند میباشد. در این میان احوالات متعدد و متنوعی به خود میگیرد. گاه سرکش میشود و به کارهای زشت فرمان میدهد که در این حالت از آن به نفس اماره بالسوء یاد میشود (یوسف، آیه ۵۳ )؛ و گاه دیگر به فطرت باز میگردد و نسبت به زشتیهای بازدارنده از کمال هوشیار میشود که از آن به نفس لوامه یا سرزنشگر نام میبرند (قیامت، آیه ۲ )؛ و گاه دیگر به عنوان وجدان بیدار نامگذاری میشود؛ گاه نیز در حالت اطمینانی قرار میگیرد که دیگر به سادگی در دام الهامات فجوری و وسوسههای شیطانی قرار نمیگیرد که از آن به نفس مطمئن تعبیر میکنند. (فجر، آیه ۲۷)البته گاه دیگر این نفس به مقام مرضیه میرسد. (فجر، آیات ۲۷ و ۲۸ )
نفس هنگامی که سرکش میشود به تزیین زشتیها و آراستن آن به نام خوبیها اقدام میکند و گاه در مقام تسویل، زشتی را عین زیباییها جا میدهد (یوسف، آیات ۱۸ و ۸۳؛ طه، آیه ۹۶)؛ و گاه در مقام وسوسه، خود را فریب میدهد (ق، آیه ۱۶) و به توجیه وحیلهگری میپردازد و حتی به خودش هم رحم نمیکند و حق قوای خویش را ادا نکرده و با تجاوزگری نسبت به قوهای از قوای وجودیاش، ظلم و ستم به خود روا میدارد (طلاق، آیه ۱؛ اعراف، آیات ۱۹ و ۲۳) و آن را از حق طبیعیاش محروم میکند (نساء، آیه ۱۱۱ و آیات دیگر) آنگاه است که اهل تطويع میشود و بدکاریها نسبت به دیگران را با رغبت و میل تمام انجام میدهد و توجیهگر بدکاریهای خود میشود. (مائده، آیه ۳۰)
به هر حال، نفس انسانی ظرفیت شگفتی دارد که احوالات گوناگون و متعددی را نیز برای آن رقم میزند. این احوالات نفس عبارت از نفس مستویه، نفس ملهمه، نفس اماره، نفس لوامه، نفس مطمئنه، نفس راضیه و نفس مرضیه است که در آیات قرآنی از آن یاد شده است. همچنین نفس در حالتی دیگر نیز قرار میگیرد که میتوان به نفس معذره و نفس مسوله اشاره کرد که در مقام توجیه و تزیین بر میآید و زشتیها را خوب نشان میدهد و آدمی را بهاشتباه میاندازد. از اینرو خداوند، نفس آدمی را دارای ظرفیتهای بسیار دانسته و آن را جایگاهی برای خوبیها و بدیها (شمس، آیات ۷ و ۸ )، پنهان داشتن امور (بقره، آیات ۲۳۵ و ۲۸۴ )، بروز مشکلات و مصائب (نساء، آیه ۷۹ )، کسب و عمل (رعد، آیه ۴۲ )، مرکز انگیزهها و نیات واندوختهها (اسراء، آیه ۲۵) ظرف تجليات الهی (فصلت، آیه ۵۳ )، محل پذیرش دستورها و داوریها (نساء، آیه ۶۵)، محل اسرار از جمله اسرار علمی نهفته (فصلت، آیه ۵۳) محل موعظههای مناسب و مهم و پذیرش آن (نساء، آیه ۶۳) و در حقیقت همه ماهیت و حقیقت انسان میداند که به سوی قیامت از کالبد تن بیرون میرود (آل عمران، آیه 185؛ انبیاء، ایه 35؛ عنکبوت، آیه 57) و در قیامت پاسخگوی اعمال و رفتار دنیوی خود خواهد بود. (انعام، آیه 93؛ زمر، آیه 42؛ توبه، آیات 55 و 85)
راههای مهار نفس
از آنجا که نفس به طور طبیعی و فطری به خیر و کمالات گرایش دارد، کمالخواه است و کمال را در خداجویی و حقخواهی مییابد؛ چرا که خداوند سرچشمه و منشا همه کمالات است. با این همه عوامل درونی چون غرایز و یا بیرونی چون وسوسههای شیطانی و نیز حضور در طبیعت مادی دنیا، آدمی را به سمت دیگر میکشاند. اینجاست که نفس گرفتار احوالات متضاد و متقابلی میشود که میبایست مدیریت شود.
خداوند در آیه ۴۰ سوره نازعات از قابلیت مهار و مدیریت نفس سخن میگوید؛ به این معنا که نفس انسانی را میتوان مدیریت و مهار کرد و اجازه نداد تا به هر سمت و سویی برود، بلکه درمسیر کمالی و خدایی حرکت کند که فطرت بر آن نهاده شده است. (انفال، آیه ۵۳)
بنابراین، نفس انسانی، پدیدهای سود و زیانپذیر است (انعام، آیه ۱۰۴) و مستعد برای الهامات خوب و بد میباشد (شمس، آیات ۷ و ۸) و از این قابلیت برخوردار است که در دو سمت متضاد و متقابل تثبیت شود یعنی میتواند انسانی شود که تجلیگاه اسمای الهی و خلیفه خداوندی باشد و رضایت الهی را برآورد (بقره، آیه ۲۶۵ و فصلت، آیه ۵۳) یا اینکه در پی انگیزههای منفی و مرموز باطل خود برود و سقوط کند. (ق، آیه ۱۶)
چنانکه گفته شد، طبیعت دنیا و همسانی آن با غرایز طبیعی در بشر موجب میشود تا نفس متمایل به طبیعت شده و به غرایز خود بیش از اندازه بها دهد و بخواهد از حق دیگر قوا بردارد و به اشباع نیازهای غرایز بپردازد. این گرایش به پاسخگویی به نیازهای غریزی از سوی نفس است که انسان را در هلاکت میافکند. از اینرو خداوند از انسان میخواهد تا به گونهای عمل کند تا از افتادن در این مهلکهها خود را حفظ کند. این مهلکهها به اشکال گوناگون در کمین انسان است. کسانی که در مهلکههای زشتی و پلیدی میافتند و تنها میخواهند به غرایز خود پاسخگو باشند، نفس و روان خویش را کشتهاند. (نساء، آیه 29؛ انعام، آیه 51؛ اسراء، آیه 33)برای رسیدن انسان به مقام مرضیه، نفس انسان باید با بهرهگیری از فطرت سالم و خداجو و کمال گرای خود، نفس ملهمه (شمس، آیات 7 و 8) را زیرنظر بگیرد و تنها الهامات تقوایی را بپذیرد و از الهامات فجوری جلوگیری کرده و وسوسههای نفس اماره (یوسف، آیه 53) را مهار نموده و مدیریت آن را به دست گیرد، سپس با تقویت نفس لوامه (قیامت، آیه 2) به سوی نفس مطمئنه گام بردارد (فجر، آیه 27) و به جایی برسد که راضی به رضایت خداوندی گردد.(فجر، آیه 28) تا از این مرحله نفس راضیه به مقام نهایی نفس مرضیه برسد که مورد رضایت خداوندی است و خداوند از او راضی و خشنود باشد. (فجر، آیه 28)
مراقبت نفس از مسائلی است که در آموزههای قرآنی برای رسیدن به این مقامات و مدیریت نفس سرکش مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. (مائده، آیه 105) از این رو خداوند در همین آیه و نیز آیات 18 و 19 سوره حشر از شیوههای تربیتی برای تسلط بر نفس و مواظبت از ناپاکیها و پلشتیها سخن میگوید.
برای رسیدن به تسلط و مدیریت نفس باید از تقوای الهی به عنوان عامل محاسبه نفس بهره برد. (حشر، آیه 18) به این معنا که هر آنچه را که عقل و عقلاء و شریعت پلشت میدانند از آن اجتناب ورزد و اعمال ظاهری خود را با توجه به اعمال نفس سنجش کند؛ چرا که رابطه تنگاتنگ میان اعمال ظاهری یا خواستههای نفس وجود دارد. (بقره، آیه 284) پس هرگاه دید که اعمال ظاهری او خلاف تقواست در گرایش نفس به خوبیها تشکیک کند و نیت نفس را خیر نداند.به سخن دیگر، همانگونه که خداوند براساس معیار تقوا به سنجش و ارزیابی انسان میپردازد (حجرات، آیه 13) انسان هم باید معیار سنجش اعمال خویش را تقوا قرار دهد. خداوند اعمال ظاهری را با منویات و ملکات نفس میسنجد و محاسبه میکند، (بقره، آیه 284) انسان نیز میبایست اینگونه باشد و در هنگام محاسبه نفس حسن و قبح فعل خود را با حسن و قبح نیت خود بسنجد.
خداوند مهار نفس و مدیریت آن را باعث استحقاق بهشت میداند (نازعات، آیات 40 و 41) و این گونه از انسان میخواهد تا مهار نفس را به دست گیرد و با خدایی شدن، سازهای الهی از خود ارائه دهد تا استحقاق و لیاقت ورود به بهشت رضوان الهی را بیابد.
البته برای انسان سخت است که لجام نفس سرکش را با شرایط مادی و دنیوی، به دست گیرد؛ زیرا محیط مادی دنیا و غرایز درونی و لذتهای نفسانی (یوسف، آیه 32 و بقره، آیه 187) از سویی و وسوسههای شیطانی از سوی دیگر اجازه نمیدهد تا به سادگی بتواند مهار نفس را به دست گیرد؛ از این رو لازم است تا انسان خود را به خداوند واگذار کند تا رحمت الهی شامل او شود و او را در تسلط بر نفس و مهارش یاری کند، این همان چیزی است که به عنوان شمول مغفرت و رحمت الهی در آیه 53 سوره یوسف و استعاذه در آیه 23 همین سوره از آن یاد شده است.
به هر حال اگر انسان بتواند با تلاش و مجاهدت در سایه مغفرت و رحمت الهی به مهار نفس اقدام کند (همان و نیز عنکبوت، آیه 6) و از آلودگی و افتادن در آن (تحریم، آیه 6) و انواع بخل نسبت به حقوق دیگر اعضای بدن و دیگران برهد (حشر، آیه 9 و تغابن، آیه 16) و تقوای کامل الهی را در خود تحقق بخشد، در آن زمان است که تزکیه در پاکسازی الهی انجام میشود و انسان تزکیه میشود. (فاطر، آیه18)
اگر انسان بتواند نفس سرکش را مدیریت و مهار کند این کارش آدمی را به بهشت عدن و خلود جاویدان میرساند. (طه، آیه 76) و از هرگونه بخل و حرص نسبت به مادیات و اصالت بخشی به آن در امان نگه میدارد (حشر، آیه 9 و تغابن، آیه 16)
در این میان کارهای نیک و احسان و گذشت به ویژه از مادیات و ثروت در مهار نفس بسیار نقش دارد؛ زیرا کسانی که گرفتار نفس هستند به دنیا و مادیات آن دلبسته شده و حب دنیا تمام وجودشان را در بر میگیرد و هرگز حاضر نیستند تا چیزی از ثروت و نعمتهای مادی را از دست بدهند. اینگونه است که اهل حرص به دنیا و بخل نسبت به بخشش هستند. اما کسانی که مهار نفس خویش را در دست گرفتهاند نسبت به مادیات دلبستگی ندارند و به سادگی اهل بخشش و انفاق و صدقه هستند. از این رو صدقه دادن از سوی خداوند تشویق میشود تا به کسانی که هنوز مهار نفس را در دست نگرفتهاند آموزش دهد که چگونه با صدقه دادن و گذشتن و احسان و انفاق و ایثار از مادیات خود، نفس را ضربه فنی کنند و به زمین بزنند. (لیل، آیات 15 تا 18 و نیز مجادله، آیه 12) دل انسان به هر چیزی که ببیند گرایش مییابد. این دلبستگی نسبت به زیباییها و جلوههای زیبای مادی بیشتر است.
خداوند در آیاتی از جمله آیه 30 سوره نور با بیان یکی از دلدادگیهای انسان از طریق چشم یعنی چشمچرانی جنسی، یادآور میشود که چگونه این هرزگی چشم موجب میشود تا دل اسیر شهوت شود و زمینه ناپاکی نفس را فراهم آورد. بنابراین، اگر کسی بخواهد از سرکشی نفس رهایی یابد و مهار و مدیریت آن را به دست گیرد باید از هر گونه هرزگی چشمی در امان ماند و اجازه ندهد تا نفس با چشمچرانی نسبت به زیباییهای مادی به سوی هرزگی رود و آدمی را بدبخت کند.
از دیگر کارهایی که موجب میشود تا مدیریت و مهار نفس تحقق یابد، ایمان و عمل صالح است که خداوند در آیاتی از جمله 75 و 76 سوره طه به آن توجه میدهد.
همچنین با تلاوت قرآن (بقره، آیات 129 و 151) و یاد و ذکر خداوند از طریق نماز و قرآن میتوان امید داشت که مهار نفس و مدیریت آن به دست خود شخص بیفتد و اجازه ندهد تا نفس سرکشی کند و راه طغیان بپیماید.
باید توجه داشت تزکیه به معنای پاکسازی همواره بر مدار مشیت و خواست الهی انجام میگیرد (نساء آیه 49 و نور، آیه 21) ولی انسان میتواند با آنچه گفته شد یعنی ایمان و عمل صالح و تقوا و مانند آن، زمینه را برای تزکیه الهی فراهم آورد که از این گامهای مقدماتی در اصطلاح اخلاق و عرفان به خودسازی یاد میشود.