ترسیم مدل حکومت اسلامی در حلقه ولایـت
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
آیتالله مصباح، دبیر علمی گروه ولایت به اختلاف نظرها در مورد آینده مبارزات سیاسی و تشکیل حکومت دینی اشاره میکند و از دغدغه اولیه تشکیل هسته مطالعاتی با محوریت «حکومت دینی» این چنین سخن به میان میآورد: «در بین اعضای «جامعه مدرسین» و حتی 11 نفر مؤسس آن، طبعاً اختلافنظرها و اختلاف سلیقههایی وجود داشت که به زمینههای فکری قبلی، مطالعات و تجربههای آنها بر میگشت. من از همان اوایل که در جلسات جامعه شرکت میکردم، به خصوص با دوستان مؤسس جامعه، همیشه این بحث را داشتم که فرض کنیم که ما پیشرفت کردیم و پیـروز شـدیم و حکومت شاه ساقط شد و قرار شد ما حکومت را اداره کنیم. چه کار میخواهیم بکنیم؟ به این سؤال بنده، جوابهای مختلفی داده میشد. بعضیها میگفتند هنوز زود است که ما از این فکرها بکنیم و هنوز معلوم نیست این حرکت به جایی برسد.
بعضیها که مؤثر هم بودند میگفتند قانون اساسی ما قرآن است. ما میخواهیم این حکومت، ساقط شود و حکومتی براساس قرآن پایهریزی کنیم. من عرض مـیکردم این فکر تفاسیر زیادی را به همراه مـیآورد. این که باید قرآن را مبنای قانون اساسی قرار دهیم، حرف درستی است، اما چگونگی قانونگذاری و عمل به احکام را نمیتوان به این شکل کلی لحاظ کرد.
ما باید طرح دقـیقی از حـکومت اسلامی و اجرای قوانین آن داشته بـاشیم و اگـر از حالا فکر نکنیم، ممکن است دیر شود و اگر چنین شرایطی پیش بیاید، دچار خلأ ایدئولوژیک میشویم، ولی متأسفانه در بین دوستان، کسی با این فکر بنده موافق نبود؛ به همین دلیل در آن تقسیم کاری که انجام شـد، بنده داوطلب شدم که کارهای تحقیقاتی و پژوهشی را انجام بدهم. آنهایی هم که اصل فکر را قبول داشتند، میگفتند حالا کارهای لازمتری داریم و هنوز وقتش نرسیده که به این چیزها فکر کنیم، ولی من عقیدهام این بـود که حتی در همان مرحله نخست هم باید ایده روشنی دربارۀ حکومت اسلامی داشته باشیم و بدانیم که میخواهیم چه کار کنیم.
سایر دوستان عملاً روی خوشی به این رویکرد نشان نمیدادند، ولی مـن همچنان درصـدد بودم که همراه و رفیقی پیدا و این کارها را شخصاً دنبال کنم، تا اینکه مـرحوم آقای دکتر بهشتی «رضوان الله علیه» به فـکر افتادند که یک فعالیت علمی گروهی را درحوزه شکل بدهند. ایشان شاید در حدود40، 50 نفر از فـضلا که بـرخی از آنها مراجع فعلی هستند و چند نفرشان شهید شدهاند، از جمله آقای دکتر باهنر، آقای دکتر مـفتح، مـرحوم حیدری نهاوندی که در فاجعه 7 تیر شهید شد، را دعوت کردند تا با همفکری یکدیگر، یـک برنامه علمی را برای تـرسیم وضعیت حوزه و تامین اهداف اسلامی و همچنین نقش روحانیت را طراحی کنند.
از بین ما 11 نفر،1 هم افرادی در آن جلسه بودند که آقایان هاشمی و قدوسی یادم هستند. آقای خامنهای در قم نبودند.
آقای بهشتی در آن جلسه پیشنهاد کردند که اولین موضوع تـحقیق را حکومت اسلامی قرار بدهیم و برای اینکه دستگاه حساس نشود و پیگیر قضایا نباشد، نام تحقیق را میگذاریم «بحث ولایت»، چون ولایت به معنایی که امروز شناخته میشود، آن روز مطرح و آشکار نبود و منظور از ولایت، ولایت اهلبـیت علیهمالسلام بـود.
خود ایشان هم سرفصلهایی را برای این بحث، تهیه کردند تا نهایتاً بتوانیم شکل حکومت اسلامی را در این زمان ترسیم کنیم. این کار به صورت یک کار پژوهشی انجام گرفت و دبیر آن جلسه هم بنده شدم. کار ادامه پیـدا کـرد و شاید بیش از 10 هزار فیش در این زمینه تهیه شده بود که چندی بعد از قتل حسنعلی منصور، آقای بهشتی به پیشنهاد مـرحوم آقای میلانی به آلمان رفتند و جلسه از رونق افتاد، ولی مـا همچنان با چند تن از دوستان مان، در حد توان، کار را دنبال کردیم و چند عضو جدید هم به ما اضافه شدند. در اینجا باید به عنوان توضیح عرض کنم که ما چند نفر هممباحثه و همگی از شاگردان امام(ره) بـودیم. بـعد از رفتن امام(ره) از ایشان دربارۀ نـحوۀ ادامۀ فـعالیتهای عـلمی و درسی خودمان، کسب وظیفه کردیم و ایشان فرمودند مباحثه دستهجمعی بگذارید. از چهرههای آن جمع، آقای محمدی گیلانی بودند و آقای مظاهری که الان در اصفهان هستند و آقـای یـزدی و آقای آسید علی اکبر موسوی...، از این دوستان هم خواهش کردیم که در تحقیق و تفحص درباره «بحث ولایت» مشارکت کنند.»2 حجتالاسلام و المسلمین علی مصباح، در این زمینه چنین میگوید: «بعد از تبعید امام خمینی(ره) و تعطیلی درس آن بزرگوار، چون به شاگردان شان توصیه فرموده بودند که درس را به صورت مباحثههای مشترک (کمپانی) ادامه دهند، استاد مصباح و چند نفر دیگر از افاضل، که عبارت بودند از: حضرت آیت الله محمد محمدی گیلانی، حضرت آیت الله محمد یزدی، حضرت آیت الله حسین مظاهری و حضرت آیت الله سیدعلیاکبر موسوی یزدی- در عمل به توصیه حضرت امام(ره)- مباحثه مشترکی آغاز نمودند که این مباحثه تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. موضوعات مورد بحث در این جلسات مهم و پربار، عمدتاً مباحث اجتماعی اسلام، مانند بحث امر به معروف و نهی از منکر و بحث تقیه و امثال آن بود.»3
حجتالاسلام و المسلمین بهجتی، درباره مباحثه مزبور میگوید: «این جلسات، مباحثاتی جدی بود برای اثبات وجوب مبارزه در شرایط آن زمان. میخواستند از نظر فقهی ثابت کنند مبارزهای که امام خمینی(ره) پرچم آن را برافراشته، چون اساس اسلام در خطر قرار گرفته، مبارزهای است که از نظر شرعی واجب است. بنده نیز گاهی به ندرت در آن جلسات شرکت میکردم؛ ولی جناب آقای مصباح بسیار پیگیر بودند که این مباحثه ادامه داشته باشد و ادامه هم داشت، و در آن روزگار آثار بسیار مطلوبی نیز بر طبقه تحصیل کرده حوزه داشت.»4
آیت اللّه مصباح یزدی، دلیل قرار گرفتن در کسوت دبیری علمی این گروه پژوهشی را، به دغدغههای فکری و روحیات شخصی خود مرتبط میداند و در این مورد چنین توضیح میدهد: «بنده هم روی سلیقه شخصی خودم، مسئولیتهایی را به عهده گرفتم. بنده از همان بچگی در میان دوستانم به این ویژگی شناخته میشدم که اعتقاد داشتم باید در هر موردی، به صورت بنیادی اندیشید و به کارهای سطحی و روزمره خیلی اهمیّت نمیدادم. با توجه به اینکه قرار بود این حرکت برای دفاع از اسلام و به نام اسلام انجام بگیرد و اسلام در حقیقت مقولهای فرهنگی است و اساس آن باورها و ارزشها و افکار هستند، معتقد بودم که باید افکار اصیل اسلامی را شناسایی و ترویج کنیم و در عمل هم باید بُعد نظری مسائل را مقدم بداریم.
بنده از همان وقت فکر میکردم که باید در زمینه تئوری حکومت اسلامی کار کنیم و یک طرح مشخصی داشته باشیم. گاهی با دوستانمان که عدهای از آنها به شهادت رسیدهاند، صحبت میشد، میگفتیم فرض کنید که امروز حکومت را به دست ما بدهند؛ ما که میخواهیم حکومت اسلامی را پیاده کنیم، چه کار میکنیم؟ طرح ما برای پیاده کردن حکومت اسلامی چیست؟ خدا رحمت کند آن مرد بزرگ را، میگفت قرآن را جلوی رویمان میگذاریم و عمل میکنیم! من عرض میکردم قرآن تِز مشخص را به ما ارائه نمیدهد. قرآن از صدر اسلام تاکنون مورد استناد فرقهها و گرایشات مختلف بوده است. ما باید آنچه را که از قرآن میفهمیم و معتقدیم که باید ارائه کرد، طراحی و ابعاد آن را روشن کنیم تا هم بین خودمان و خدا حجّت داشته باشیم و بدانیم که اسلام همین را از ما خواسته و هم به دیگران بگوئیم که ما دنبال این هستیم، در حالی که ما چنین تِز آمادهای نداریم.... من کار علمی را یک کار متعیّن برای خودم میدانستم، چون دیگران به دلایلی به این کار نمیپرداختند، یا ذوقش را نداشتند یا اهمیّت آن به شکلی که در ذهن من بود برایشان مطرح نبود یا کارهای مهمتری داشتند که از من بر نمیآمد. همه اینها موجب شد که من همیشه روی مسائل فکری تکیه کنم. یک نوع حساسیت خاصی هم داشتم که فکر مثبتی را شناسایی کنم و ارائه بدهم. معتقد بودم که فقط نگوییم حکومت اسلامی، بلکه ببینیم حکومت اسلامی چیست؟ چه ارکانی دارد؟ چگونه باید اجرا شود؟ مسئولین آن چگونه باید انتخاب و تعیین شوند؟ همه اینها باید مبنای فقهی معینی داشته باشد.»5
پانوشتها:
1. در این بخش از تعابیر مسامحه و ابهام وجود دارد. احتمالاً مرادِ مرحوم علامه گفتوگو با برخی اعضای گروه سری 11نفره است وگرنه بستر و ماهیت گروه ولایت با گروه 11نفره کاملاً مجزاست.
2. «جامعه مدرسین و انقلاب» ماهنامه یادآور، شماره 4 و 5، زمستان 1387 و بهار 1388، ص31- 32.
3. زندگى نامه حضرت آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، ص92. بخشی از سلسله مباحثات این جلسه که مربوط به اثبات اصل ولایت بود به زبان عربى با نام الامامة و الولایة منتشر شد که بعدها ترجمه همین مباحث در سال 1362 در کتابی با عنوان «پرتوى از امامت و ولایت در قرآن کریم» به چاپ رسید. ر.ک: «آثار نوشتاری استاد»، پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی، [بی تا]، http://mesbahyazdi.ir. همچنین: زندگى نامه حضرت آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، صص195-196. همچنین: حقیقت شرق: نگاهی بر زندگی و خاطرات حکیم فرزانه حضرت آیت الله مصباح، ص 28.
4. زندگى نامه حضرت آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، ص92.
5. «از التقاط بریدیم نه از نهضت»، ماهنامه یادآور، شماره 1، خرداد 1387.ص27-28.