حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۱۹
اصلاحاتی که مسکوت ماند
بعد از ارجاع نامه به برخی بزرگان قم، عملاً پیشنهادات آیتالله مصباح به جایی نرسید و این ماجرا مسکوت ماند.
ایشان در تحلیل بینتیجه ماندن نامه تحولخواهانه خود به زعیم حوزه چنین میگوید: «اولاً این آقایان اشتراکی در فعالیت نداشتند و اجتماعشان در خدمت آقای بروجردی، اجتماعی به خاطر آقا بود؛ اینطور نبود که در خارج جلسه هم رفت و آمدی یا جلسهای یا ارتباطی
داشته باشند.
در نتیجه به جز از طرف یکی از آنها پیگیری جدی صورت نگرفت.
اجمالاً دستور آقا به جایی نرسید.
شاید هم از این جهت که یکی از این آقایان که مشخصات ویژهای داشتند به این کار اقدام کرده بودند که از طرف بیت مرحوم آقای بروجردی هم خیلی استقبال نشد.
خلاصه این اقدام و پیشنهاد مهم و سازنده با این مقدمات و تمهیداتی که انجام گرفته بود، به این راحتی منتفی
شد.
فکر نمیکردیم هیچ محدودیتی برای اجرایش وجود داشته باشد؛ ولی به هر حال به جایی نرسید و کأن لم يکن شد. پس از آن ما از اینکه از این طریق بتوانیم کاری انجام بدهیم یعنی مثلاً درخواستی از بیت مرحوم آقای بروجردی بکنیم و از آن راه کاری انجام بگیرد، تقریباً ناامید شدیم.
ما درصدد این بودیم که چنانچه این اقدام به ثمر رسید یا لااقل یک پاسخ مثبتی داده شد و به صورتی تأیید شد و نتیجه عملی داد، آن وقت کارهای دیگری را هم مطرح کنیم و پیشنهادهای دیگری را ارائه بدهیم تا به آن اهداف بالاتر و عمیقتر برسیم؛ ولی وقتی دیدیم
در این مرحله که هیچ محذوری نداشت کار به جایی نرسید، دیگر از این طریق مأیوس شدیم؛ ولی خودمان با دوستان جلساتی داشتیم.
فکر کردیم که اگر زمانی شرایطی پیش بیاید و امکان این باشد که تحولاتی انجام بگیرد، چه کارهایی می بایست در این زمینهها صورت بپذیرد.
صحبت میکردیم و خودمان یک کارهای جزئی را در حد مقدوراتمان شروع
کردیم.»1
گفتنی است مجموعهای از نظرات تحول خواهانه آیتالله مصباح درباره حوزه علمیه و مسائل آن در کتابی به نام «مباحثی درباره حوزه» منتشر شده است.2
در خاطرات برخی دیگر از حوزویان، اشاراتی به ماجرای اصلاحات در حوزه وجود دارد که اگرچه حاوی نکات مفید و مهمی است اما بعضاً دقیق و درست نیست و نیازمند بازخوانی و بررسیِ مجدد است.3
پس از کشف اساسنامه گروه سرّی 11نفره، آیتالله مصباح متواری و پس از چندی توسط ساواک دستگیر میشود. ایشان درباره شروع مجدد فعالیتهای گروه مزبور، چنین میگوید: «حساسیت زیادی پیدا کرده بودند لازم بود که کارها تا مدتی مسکوت گذاشته شود تا شرایط بهتری
پیش بیاید.
معمولاً از این جمعیت به «هیئت مدرسین» یاد میشد و بعد از لو رفتن اساسنامه با تجدید سازمان، «جامعه مدرسین»
نامیده شد.»4
پانوشتها:
1- ذوالشهادتین امام، ص 36.
2- ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، مباحثی درباره حوزه، قم: مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، 1392.
3- به عنوان نمونه جناب آقای مسعودی خمینی در این خصوص چنین میگوید: «درخصوص لزوم انجام اصلاحات در ساختار حوزه علمیه، از زمان حضرت آیت الله العظمی بروجردی مباحثی مطرح بود. یکی از موارد انتقادی که به حوزه میشد، این بود که آمار دقیقی از طلبهها و فضلا در اختیار
ندارد.
از سوی دیگر جای این اعتراض وارد بود که چرا از نظر مقامات عرفانی و معنوی، مسیر گذشتگان دنبال نمیشود و گویا رکود و سکونی در این خصوص به وجود آمده است....
این بحث در زمان حضرت امام هم ادامه یافت و برخی افراد همچون ایشان و آقا مرتضی حائری مصمّم بودند که اصلاحیهای تدوین کنند.
افرادی همچون آقایان: شیخ عبدالمجید رشیدپور، سید ابراهیم خسروشاهی، امینی، مکارم، مصباح، ربانی شیرازی و مؤمن دنبال تحقق این امر بودند خیال میکنم در سال ۳۸ و ۳۹ بود که بحث اصلاح حوزه داغ شده بود و برخی از جلسات آقایان هم در حجره یا منزل ما برگزار شد.
یک بار قرار شد افراد به گروههای دو نفری تقسیم شوند و هر گروه نزد یکی از آقایان برود و مسائل را مطرح کند.
آقا سید ابراهیم خسروشاهی و شیخ عبدالمجيد رشیدپور، بنا شد خدمت امام برسند؛ چرا که آقای خسروشاهی، مرد افتادهای بود و از شاگردان عرفانی علامه محسوب میشد.
هفته بعد از ملاقات این دو بزرگوار با حضرت امام، جلسهای تشکیل شد تا گزارش ملاقاتها به جمع داده شود.
این دو نفر، ابراز کردند که ما خدمت حاجآقا روحالله رسیدیم و ایشان فرمودند: «بنده هم چند وقت است که در این فکر هستم که چرا حوزه رو به افول میرود و مأيوس بودم از اینکه بتوان کاری کرد.
چون از زمان آقای بروجردی قرار بود کارهایی بشود و هیچ یک متحقق نشد.»
ظاهراً دلیل عدم توفیق در اصلاح حوزه در زمان آقای بروجردی این بود که ایشان چندان از این امر استقبال نکردند.
دیگر آقایان نیز به ایشان به لحاظ اینکه مرجع تام و شخصيت ممتاز بودند، تأسّی کردند.
البته جسته وگریخته جلساتی داشتند که نام «اصلاح حوزه» را یدک میکشید.
جلسات مزبور ادامه داشت تا اینکه ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی به وجود آمد و این تحولات جدید باعث شد که مسئله اصلاح حوزه به صورت قبل دنبال نشود.....
همان هسته اصلی در نهایت به جامعه مدرسین حوزه علميه منتهی شد که ترکیب آن بارها دستخوش تغییر گردید.
به یاد دارم که این اواخر، جلسه با شرکت حدود 80 عضو در منزل ما برگزار شد.
البته در ابتدا نام جامعه مدرسین روی آن نهاده نشد و به تدریج که نهضت سير و شتاب بیشتری به خود گرفت، آقایان در صدد برآمدند که نامی روی تشکیلات بگذارند.»
ر.ک: خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، صص 286-287.
گفتنی آنکه آیت الله بروجردی 10 فرودین 1340 به رحمت حق پیوستند.
این قرینه نشان میدهد که دیدار مذکور احتمالاً مربوط به موج سوم از تحولخواهی حوزوی است که بعد از ارتحال زعیم حوزه قم و قبل از آغاز نهضت امام، شروع شده بود.
حال آنکه آقای مسعودی این حوادث را مربوط به سالهای 38 و 39 دانسته است.
نکته دیگر آنکه جناب آقای مسعودی در خاطرات خود بین هیئت مدرسین حوزه که با هدف تحول در حوزه تشکیل شده بود و گروه سری 11نفره که با انگیزه انسجام بخشی به مبارزات سیاسی از دل حوزه، شکل گرفته بود، خلط نموده است.
البته این خلط به دلیل حضور فعال اعضای گروه 11 نفره در «هیئت مدرسین»، از سوی افراد و منابع مختلف رخ داده است.
در ادامه مستنداتی در تایید این خلط تاریخی ارائه میشود.
4- جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج2، ص44.