آدمکهای چوبی (مقاله وارده)
محمدهادی صحرایی
فَاسْتَخَفّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه...
این قسمت از آیه54 سوره زخرف، نتیجهگیری خداوند از گفت وگوی فرعون با مردم است که در آیات قبل آمده است. داستانی بسیار زیبا، خواندنی و عبرتآموز که در تفسیر محترم «نور» با بیانی کاربردی به آن پرداخته شده است.
یکی از تفاوتهای اصولی جمهوری اسلامی که بر مبنای تفکر اسلام ناب، بنا شده، با حکومتهای طاغوت در این است که جمهوری اسلامی رسالت خود را در رشد دادن و پروریدن استعدادهای انسانها میداند، بهگونهای که دنیا آباد شود و مقدمه بهشت ابدی باشد. یکی از این استعدادها که با تربیت صحیح، شکوفا میشود، «انتخاب آگاهانه و اقدام مسئولانه» است. اسلام، هرگز با زور و اجبار در تربیت موافق نیست و یکی از معانی «لاإکراه فی الدین» نیز همین است که دینِ اکراهی، کارآمد نیست و چون که در فرا رسیدن «روز پاسخگویی» شکی نیست، هرکسی باید پاسخگوی اعتقادات و اعمالی باشد که از روی اختیار پذیرفته و انجام داده است؛ خوب باشد یا بد.
این دید والا و اندیشه برتری که اسلام عزیز پرچمدار آن است، همیشه مورد سوءاستفاده دشمنان، نافهمان و کمفهمان بوده و آنها گمان کردهاند که سود خود بردهاند در حالی که سوءنیت و رفتار آنها، باعث صیقل بیشتر گوهر دین و نمایانتر شدن آن و استواری مؤمنین و علاقهمندی کسانی به دین شده که دنبال عزت و اعتبار میگردند. جوانمردان و انسانهای شریف، خواستار و دوستدار احترام و تکریماند همانگونه که انسانهای توسریخور و ضعیف، به ظلم و تحقیر عادت کردهاند. یکی از مأموریتهای موسای کلیم که سلام خدا و خوبان نثارش، این بود که مردم توسریخور بنیاسرائیل و کنعانی را که عزتشان لگدمال فرعون بود به فضایل انسانی خودشان متوجه کند و به آنها کرامت نفسی را که پس از یوسف پیامبر که سلام و درود خدا نثارش، به مرور از بین رفته بود، برگرداند. آنها که مردانشان کشته و زنانشان به کنیزی برده میشدند، یادشان رفته بود که پیغمبرزادگان و خویش پیامبراناند که اکنون چنین ذلیل شدهاند.
خدایش بیامرزاد مولوی که فرمود، «مرغ باغ ملکوتم نیام از عالم خاک / چندروزی قفسی ساختهاند از بدنم»، تا به ما تذکر دهد که برای بقاء خلق شدهایم نه فناء. بهشت خانه و بهای جان ماست نه این دنیای تنگ و پرنیرنگ. گرچه همیشه تاریخ، گروهی در اکثریت بوده و خود را به جیفه دنیا فروخته و با کوتهنظری، کمهمتی و غفلت، نتوانستند دست انبیاء و اولیاء و صلحاء و شهداء را بگیرند و برخیزند. در نظام تربیتی اسلامی، مهر و محبت و اغماض زیاد است چون که تربیت چنین ایجاب میکند ولی مجازات ظالم و قاتل هم هست. کسانی که خویشتنداری نظام در مجازات سران و فتنهگران کودتای 88 را با برخورد قهرآمیز آمریکا و ترکیه و آلمان و... با مخالفان و معترضان مقایسه میکنند، نمیدانند ماهیت مماشات با فتنهگران برای شناخت عمیقتر و بهتر فتنه توسط مردم و آیندگان و تربیت در میدان است نه بقای حکومت، به هر قیمت.
اینکه جمهوری اسلامی کریمانه با جمع فریبخورده برخورد کرده و مهلت و مجال توبه و تغییر و اصلاح داده است، از اعتماد به نفس بینظیر و اندیشه نورانی اوست نه از استیصال و درماندگی، چراکه در جای خود، اشرار را دست و گردن شکسته و دشمنان بیرونی را تنبیه کرده است. گرچه سوءاستفاده نمکنشناسان همیشه بوده ولی مهم، تربیت این نسلی است که از این خودباوری، سربرآورده و اکنون، کابوس ظالمان و ستمگران جهان شدهاند. اسلام ناب، بیش از آنکه با دلایل عقلی گسترش یابد، با برخورد حکیمانه و عطوفانه گسترده و ماندگار شده و تأکید مکرر رهبر معظم انقلاب بر جهاد تبیین در شرایط اتحاد مثل فرعون و قارون و سامری، به همین نکته زیبا و رمز پیروزی اشاره دارد و همه باید به این توانایی برسیم که در جنگ شناختی بینظیر رسانهها و افراد مرجف، مرتجع و کذاب استکباری، راه را از بیراهه تشخیص دهیم و به امور مهم تمدن نوین اسلامی و ظهور بیندیشیم.
تفاوت دیگر انقلاب اسلامی با طواغیت این است که در اندیشه ما انسانها با این منطقِ «شنیدن نظرات و انتخاب بهترینها» کرامت گرفتهاند ولی حکومتهای طاغی امور مردمشان را با زور و اجبار و سانسور و مخدرها، پیش میبرند. آیه ابتدایی به این معنی است که فرعون، قوم خود را احمق دید و با فریب، آنها را به اطاعت خود مجبور کرد. و این تحمیق، مثل اکنون با تزویر و تطمیع و تهدید و تحریم و تبلیغ مسموم بوده و در کنار همه اینها، افراد اثرگذار یا همان سلبریتیهایی که مثل آدمکهای چوبی و بیاختیار، کامل در خدمت مطامع شیطانی آنها بودهاند، مأموریتشان تشکیک در اهداف و تضعیف مردمِ خود با تحقیر، و تشجیع دشمنان بوده است. طبق آیاتی که عصبانیت فرعون در برخورد با ساحرانی که با دیدن معجزات موسی توبه کردند را توصیف میکند، فرعون به آنها میگوید «چگونه بدون اجازه من ایمان آوردید؟» این نشان میدهد که فرعون، غیر از جان و مالِ عوامل خود، عقل و مغز و ایمانِ قلب آنها را هم در اختیار خود داشته است.
فتنه پاییز امسال که نسبت به فتنههای پیشین، ویژه بود، خاستگاهش نه اقتصاد بود و نه حجاب. شاهد اینکه هیچ شعار اقتصادی نوشته و گفته نشد و هیچ مسئول دولت، مجلس و قضاء مخاطب شعارها نبودند. دوگانهسازی حجاب در شرایطی که مریم ملعون رجوی هنوز روسری به سر دارد و زنان یهودی و سعودی و... به روبنده و برقع، با جدیت پایبندند، یعنی اینکه دشمن ما خیلی دروغگو و نادرست است. تضعیف رهبری، فوران خودباختگی توسط سلبریتیهای خودکمبین و کمبهره از عقل و سواد، تحقیر مردمی که به سرعت در حال پیشرفت و سبقت از غرباند، تمرکززدایی از دولتی که مشغول انجام و به نتیجه رساندن کارهای بزرگ و زمینمانده کشور در امور اقتصادی، درمانی، نظامی، امنیتی و... است و دشمنان را متحیر و مضطرب کرده و... و فرار غرب از پاسخگویی به ضعف مفرط خود، هدف اصلی اغتشاشات بود.
در این تجربه تلخ، آنچه بیش از همه مایه تأسف و تحسر بود، وضعیت رقتبار سلبریتیهاست که پشت ظاهر آراسته و شیک خود، دنیایی از ویرانی و بیهویتی و بیخبری موج میزند. نگارنده ضمن احترام ویژه به هنرمندان متعهد و ورزشکاران جوانمرد، جامعه هنری و ورزشی شریف را از سلبریتیهای قشرینگر و بدحال، جدا میداند و معتقد است حال افسرده این جماعت، گویای دوری بسیار زیاد آنها از دنیای واقعی است. آنها بازیگری را هم به بازی گرفته و اوج اندیشه آنها در عقد قرارداد و تغییر دوست و نامزد متوقف شده و در دنیای لزجی میاندیشند که عقل، جای پای محکمی در آن نمییابد. در روزگاری که بیخانمانها، جزو بافت شهری آمریکا شده و هر سه روز یک زن آلمانی به دست شریک زندگیاش کشته میشود و «زنکُشی و کتکزدن زنان» درحد قالپاقدزدی شده و... به کسی که دروغ بیشرمانه «مسمومیت کار خودشان است» منتشر میشود، چه میتوان گفت؟
مدعی هنرمندی و جهاندیدگی که بیخبر از دنیا و سرگرم اطوار و مجیزگوی اجانب و تخطئهگر مردم خود است و از جنایات هولناک منافقین در همدستی با صدام و کشتار مردم عراق در انتفاضه شعبانیه و مجبور کردن صدها زن منافق در اردوگاههایشان برای درآوردن رحمهای خود، و نسلکشی حلبچه و روستای زرده و... توسط صدام با بمبهای شیمیایی اهدایی آلمان، و از آلوده کردن 700 گواتمالایی به سیفلیس و ابتلای هزار نوزاد آفریقایی به ایدز توسط مؤسسه تحقیقاتی و دانشگاه آمریکا، مرگ 856 نفر در بیمارستانها و سرای سالمندان انگلیس از گرسنگی و تشنگی، آلوده کردن کودکان فلسطینی به ایدز توسط اسرائیل، فروش خون آلوده به ایدز فرانسه به ایران، کشتار هیروشیما و ناکازاکی و... بیخبر است، از چه خبر دارد پس؟ آیا صاحبان این ضریب کمهوشی، میتوانند فتنه پاییز امسال را درست تحلیل کنند؟
به دروغ، شعار زندهباد ایران میدهند ولی به ساز انگلیسی که 9 میلیون ایرانی را به قتل رسانده میرقصند. از ملیگرایی دم میزنند ولی به آمریکایی که دولت مصدق را اسقاط کرد پناهنده میشوند. از پهلویها دم میزنند که در وطنفروشی و بیعرضگی و دستنشاندگی در تاریخ ایران، منحصربهفرداند. از مردم میگویند ولی قاتلان شنیع و خشنِ مردم را تطهیر میکنند. برای فرار از ابهامات افکار عمومی در مورد شکستهای مکرر خانوادگی و قراردادهای ناعادلانه و مالیاتگریزی و... برای «همدیگر را قضاوت نکنیم» برنامه میسازند ولی خودشان استاد قضاوتهای بدون علم و جاهلانهاند. این خودباختگان، میدان را نشناخته و دوست و دشمن را گم کردهاند. آدمکهایی که بازیچهاند و خود نمیدانند. بهترین چراغ راه این گمراهان، شهادت مظلومانه شهدای اغتشاشات اخیر است و سخنان پدر شهید عجمیان در پاسخ به درخواست عفو قاتلان بیرحم و خونخوار، گویای حقیقی فاصله زیاد دنیای سلبریتیها با زندگی واقعی مردم متن جامعه است. و امید است که به مردم برگردند و جبران کنند.