kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۱۱۳۱
تاریخ انتشار : ۰۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۲۲:۲۷

اخبار ویژه

 

چرا کوری خود را به مردم نسبت می‌دهید؟!
روز سه‌شنبه 9 اسفند در ستون یادداشت روز کیهان، با استناد به یک نکته شناخته شده روانشناسی تحت عنوان «گوریل نامرئی» به یکی از خطاهای انسانی پرداختیم و نوشتیم این خطا، حاصل تمرکز شدید روی یک نقطه یا یک موضوع است. آوردیم آن‌طور که پروفسور دانیل کانمن، روانشناس مشهور آمریکایی در کتاب «تفکر کند و تفکر سریع» آورده «تمرکز بیش از حد روی یک موضوع یا یک نقطه، باعث کوری و دیده نشدن موضوعات و نقاط دیگر می‌شود. این نکته روانشناسی، در مبحث رسانه نیز به‌شدت مطرح است. وقتی رویدادی رخ می‌دهد که برای افراد یک جامعه مهم است، و رسانه‌ها روی آن متمرکز می‌شوند، رویدادهای دیگر که چه‌بسا اهمیت بیشتری هم داشته‌اند دیده نمی‌شوند چرا که، رسانه‌ها روی آنها تمرکز لازم را نداشته‌اند. تحولات و رویدادهای مهمی طی هفته‌ها و ماه‌های گذشته در کشور رخ داده که فقط یکی از بد‌ترین آنها، به‌دلیل تمرکز شدید برخی رسانه‌ها، بیش از سایر موضوعات دیده شده و بسیاری نیز که آرام‌بخش، غرورانگیز و امیدآفرین بوده، به‌دلیل عدم توجه و در موارد بسیاری به علت گرایش‌های ضدمردمی و ارتباطات بیرونی برخی از رسانه‌ها دیده نشده‌اند. به عبارتی اتفاقات مهمی طی ماه‌های گذشته در کشور رخ داده که اهمیت آنها، کم از خبر «نوسانات ارزی» نبوده ولی چون برخی رسانه‌های داخلی و دوستان خارجی‌شان یا از اساس سانسورش کرده‌اند یا روی آن مانور کمتری داده‌اند، یا حتی به تحریف آن پرداخته و وارونه روایتشان کرده‌اند، آن‌طور که باید دیده یا شنیده نشده‌اند.»
دیروز زنجیره‌ای‌ها و دوستان خارج‌نشینشان طبق معمول به‌صورت گله‌ای وارد میدان شدند و در واکنش به جملات بالا تیتر زدند: توهین کیهان به مردم. کیهان نوشت مردم کورند و پیشرفت‌های دولت رئیسی را نمی‌بینند!
در این یادداشت، از «کور» شدن هم نوشتیم منتهی، کور شدن همین زنجیره‌ای‌ها. گفتیم آن‌قدر روی اخبار بد تمرکز کردند که خود کور شدند! و اخبار مهمی مثل احیاء دریاچه ارومیه را ندیدند: « یکی از این اتفاقات مهم، اجرای فاز نخست احیای دریاچه ارومیه است. موضوع خشک شدن این دریاچه، در ایامی نه‌چندان دور مهم‌ترین سوژه برخی رسانه‌های داخلی و بعضا حتی رسانه‌های خارج‌نشین بود. آن‌قدر مهم که عده‌ای آن را تبدیل به مسئله اول کشور می‌کردند. برخی از گردانندگان این رسانه‌ها با همین سوژه، چندین انتخابات برگزار کردند! آن‌قدر روی این موضوع در رسانه‌هایشان مانور داده شد که، اهمیت احیای این دریاچه، نقل محافل عمومی و مردم کوچه و بازار شد و در میهمانی‌های خانوادگی نیز از اهمیت آن گفته می‌شد. این دریاچه الان احیا شده است. برای راه‌اندازی فاز اول احیای این دریاچه، حدود 38 کیلومتر تونل و 11 کیلومتر کانال زده شده است. یعنی بزرگ‌ترین طرح زیست‌محیطی خاورمیانه! سؤال این است: اگر خشک شدن دریاچه ارومیه آن‌قدر اهمیت داشت، احیای آن طی روزهای گذشته چرا دیده نشد؟ همین حالا سری به آرشیو این روزنامه‌ها بزنید و صفحه نخست روز شنبه، ششم اسفندماه را ببینید. ببینید جریاناتی که خشک شدن این دریاچه را مسئله اول کشور کرده بودند، رساندن آب به این دریاچه را چقدر پوشش داده‌اند!»
در این یادداشت به بازگشت 2500 نخبه به کشور، راه‌اندازی تلسکوپ رصدخانه ملی ایران با قابلیت رصد اجسام پرنور با فاصله 7 میلیارد سال اشاره کرده و از تحسین این پیشرفت حیرت‌انگیز کشورمان از سوی مجله علمی «ساینس» نوشتیم و گفتیم، زنجیره‌ای‌ها این خبر را هم سانسور کرده و به‌جای آن روی اخبار دلار متمرکز شدند!
یک اصل ابتدایی در رسانه وجود دارد که دانستن آن، انسان را از فریب خوردن چنین رسانه نماهایی نجات می‌دهد: «مطالب هیچ رسانه‌ای را از تریبون دشمنان آن رسانه دنبال نکنید.»

بلومبرگ: دوران تک‌قطبی و تسلط آمریکا به پایان رسیده است
خبرگزاری آمریکایی بلومبرگ می‌گوید: جنگ روسیه در اوکراین و ظهور چین قدرتمند، نظم جهانی مستقر را با چالش جدی مواجه و آن را متوقف کرده است.
آندریاس کلوت که در رسانه‌های گوناگون مانند اکونومیست و هندلز بلت هم تحلیل منتشر می‌کند، در بلومبرگ نوشت: اگر اطلاعات آمریکا درست باشد و چین واقعا بخواهد روسیه را در جنگ اوکراین برای نسل زدایی علیه اوکراینی مسلح کند، ممکن است وارد دوران جدیدی در روابط بین‌الملل، دورانی حتی خطرناک از گذشته شویم حمایت نظامی چین از روسیه در نهایت درگیری اوکراین را به جنگ نیابتی بین دو بلوک متخاصم تبدیل می‌کند و سومین بلوک تلاش خواهد کرد از این منازعه دور بماند. ایالات متحده، اتحادیه اروپا و «غرب» تامین‌کننده تجهیزات مورد نیاز کی‌یف خواهند بود. چین، ایران، کره شمالی، بلاروس و چند دولت دیگر که از دید غرب یاغی قلمداد می‌شوند (اجازه دهید آنان را «شرق» بنامیم)، به مسکو کمک خواهند کرد.
در همین حال، اکثر کشور‌های دیگر از هند گرفته تا برزیل و بخش عمده آفریقا بین این اردوگاه‌ها حرکت خواهند کرد. امروز ما آنان را با عنوان «جنوب جهانی» می‌شناسیم. در گذشته ما از آنان تحت عنوان کشور‌های عضو «جنبش عدم تعهد» به رهبری هند و یوگسلاوی سابق یاد می‌کردیم و یا به‌سادگی به آنان می‌گفتیم «جهان سوم» اصطلاحی که بعدا به معنای «کشور‌های فقیر» بود.
آیا آشنا به نظر نمی‌رسد؟ نظم جهانی‌ای که به نظر می‌رسد از زیر آوار‌های اوکراین در حال بیرون آمدن است، بسیار شبیه دوران جنگ سرد است. یک جهان اول دموکراتیک و سرمایه‌داری بار دیگر با یک جهان استبدادی (و به‌طور مبهم سرمایه‌داری‌ای دزدسالار یا پساکمونیستی) رو‌به‌رو خواهد شد. در مرحله دوم با جهان سومی که باز هم نادیده گرفته شده و خشمگین و ناآرام است مواجه می‌شویم.
به نظر می‌رسید که انحلال اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی به دوقطبی بودن جهان پایان داد و یک دوره تک‌قطبی تازه بلکه یک «لحظه» به وجود آمده بود که در آن ایالات متحده به‌عنوان تنها ابرقدرت باقی مانده در واقع به‌عنوان پلیس جهانی عمل می‌کرد. اصطلاح فانتزی دیگری که برای آن نقش وجود دارد «هژمون» است. بسته به اینکه در کجای دنیا نشسته‌اید این عالی‌‌ترین یا بد‌ترین خبر بود.
پژوهشگران روابط بین‌الملل برای همیشه به این فکر کرده‌اند که کدام‌یک از این سه‌گونه سیستمی برای ثبات بهتر است. تک‌قطبی‌های دوران ماضی امپراتوری روم یا سلسله‌های چینی ‌تانگ یا مینگ را شامل می‌شدند. یک مشکل این است که ابرقدرت در طول زمان هژمونی خود را کمتر به‌عنوان یک امتیاز و بیشتر به‌عنوان یک بار سنگین احساس می‌کند، زیرا اغلب مجبور است منافع سیستم را فراتر از منافع خود قرار دهد. مشکل دیگر آن است که تمام قدرت‌های دیگر وسوسه می‌شوند یا آزادانه بر روی آن قدرت بزرگ سوار شوند و یا به‌صورت دسته‌جمعی در برابر آن قرار گیرند.
یک جنگ سرد دیگر (به شرطی که سرد باقی بماند) لزوما پایان جهان را تنها به‌دلیل دوقطبی بودن نشان نمی‌دهد. با این وجود، نیازمند رویکرد‌های تازه‌ای برای درک آن هستیم. یک تفاوت آن است که علی‌رغم آن که در طول جنگ سرد تضاد اصلی بین مسکو و پکن به‌عنوان بازیگر بدخلق بود این نقش اکنون معکوس شده است.
مهم نیست که دوران خود را چندقطبی یا دوقطبی بدانیم. بعید است که دورانی خوشایند پیش‌روی‌مان باشد.

اروپا وسط باتلاق اوکراین می‌داند که نباید سر به سر ایران بگذارد
اتحادیه اروپا با وجود هیاهوی فراوان، به‌دلایل مختلف از ادعای تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عقب‌نشینی کرد.
روزنامه اصلاح‌طلب دنیای اقتصاد در بررسی علت بی‌میلی و عقب‌نشینی اروپا نوشت: نشست اخیر شورای وزیران خارجه اتحادیه اروپا در حالی برگزار شد که برخلاف اعمال برخی فشارها در بسته تحریمی پنجم این اتحادیه علیه ایران، خبری از قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست تروریستی نیست.
در تاریخ پنج‌شنبه 29 دی‌ماه برای اولین‌بار پارلمان اروپا یک قطعنامه ضدایرانی را به تصویب رساند و خواستار قرار گرفتن نام سپاه پاسداران ایران در فهرست تروریستی اتحادیه اروپا شد. قطعنامه‌ای که حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران آن را احساسی، تند و غیرحرفه‌ای و در تعارض با عقلانیت سیاسی و مدنیت توصیف کرد. البته قطعنامه‌های پارلمان اروپا الزام‌آور نیست و برای عملی شدن آن شورای اروپا باید تصمیم‌گیری کند. شورای اروپا درخواست کرد که با چنین تصمیمی موافقت کند.
جوزپ بورل‌، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ازجمله چهره‌هایی است که معتقد است باید برای قرار دادن سپاه در فهرست تروریستی ادله و مدارک کافی وجود داشــته باشـد. بورل در این رابطه گفته بـود: «نظرات جالب‌توجهی در این‌باره وجود دارد و موضوعی است که نمی‌توان بدون تصمیمی حقوقی‌، کاری درباره آن کرد. نمی‌توانیم بگوییم ما شما را تروریست می‌دانیم‌، چون از شما خوش‌مان نمی‌آید. درباره موضوع تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران باز هم می‌گویم که این کار زمانی انجام‌پذیر است که دادگاهی در یکی از کشورهای عضو‌، حکمی حقوقی در این زمینه صادر کننـد.»
وزیر امور خارجه آلمان هم پس از نشست وزرای خارجه اتحادیه اروپا گفت که مبنایی قانونی برای قرار دادن نام سپاه پاسداران در فهرست تروریستی اروپا وجود ندارد.
چرا اتحادیه اروپا از تروریستی اعلام کردن سپاه امتناع می‌کند؟ شاید یک دلیل آن به واکنش احتمالی ایران بازمی‌گردد و دلیل دیگر آن نیز بسته شدن فضای احتمالی مذاکرات است.
همچنان که از همان ابتدا که بحث تروریستی اعلام شدن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توسط اتحادیه اروپا مطرح شـد‌، بارهـا مقامات ایرانی در مورد عواقب آن به بروکسـل هشدار دادند. لذا برخی کشورهای اروپایی نسبت به این موضوع آگاه شده‌اند که تحریم سپاه، تصاعد بحران را در روابط تهران و بروکسل به‌دنبال خواهد داشت. همچنین نگرانی بعدی کشورهای اروپایی این است که اگر بخواهند سپاه را در فهرست تروریستی قرار دهند این احتمال به‌صورت قوی وجود دارد که روزنه مذاکرات در آینده بسته شود. زیرا سپاه بخشی از ارگان‌های رسمی و نظامی کشور است و قرار گرفتن آن در لیست تروریستی با واکنش ایران مواجه خواهد شد. همچنین با این کار چشم‌انداز هرگونه مذاکره احتمالی حتی به‌گونه‌ای کـه طرف‌های غربی بتوانند پیش‌نویس مردادماه بورل را به‌روزرسانی کنند‌، از بین خواهد رفت. در نهایت اتحادیه اروپا نمی‌خواهد تمامی کانال‌هـای تعاملی با ایران را مسدود کند.
در این میان، علت دیگری که روزنامه دنیای اقتصاد بدان نپرداخته، خویشتنداری فعلی ایران در قبال جنگ اوکراین است اما بدیهی و قطعی است که در صورت اقدام احمقانه اتحادیه اروپا، ایران ناچار است این موضع بی‌طرفانه را کنار بگذارد و اروپایی‌ها بهتر از هرکسی می‌دانند که نقش‌آفرینی موثرتر ایران چقدر می‌تواند برای آنها در ماجرای جنگ اوکراین، دردناک و پرخسارت باشد.

همین پلن B نداشتن کشور را گرفتار خسارت‌های برجام کرد
نماینده بزک‌کننده توافق برجام در مجلس نهم گفت: پلن B داشتن از سوی وزارت خارجه، به معنای شکست و ناکامی است.
حشمت‌الله فلاحت‌پیشه درباره اظهارات وزیر خارجه مبنی بر داشتن پلن B در ارتباط با برجام، به روزنامه آرمان گفت: زمانی که مسئولان سیاست خارجه یک کشور از پلن بی سخن به میان می‌آورند ، به این معناست که در اجرای برنامه محوله به آنها موفق نبوده‌اند مشخصا در موضوع هسته‌ای پلن بی توسط برخی از مسئولان سیاست خارجه مطرح می‌شود که در معنای شکست دیپلماسی هسته‌ای است.
وی می‌افزاید: من معتقدم دولت از یک ضعف در سیاست‌های خود برخوردار است. این ضعف در سایر بخش‌ها از جمله سیاست خارجه خود را نشان می‌دهد. این ضعف؛ ضعف دوگانگی است. دوگانه‌هایی که در کشور ما شکل گرفته نه‌تنها باعث ایجاد پیشرفت نشده بلکه در برخی موارد باعث ضعف هم شده است مانند دوگانه تعهد و تخصص یا در سیاست خارجه دوگانه میدان و دیپلماسی. مدیریت سیاسی موفق باید بتواند این دوگانگی‌ها را در قالب یک برنامه مشخص، قابل‌پیش‌بینی و توأم با پاسخگویی از میان بردارد. در حوزه سیاست خارجی وقتی میدان و دیپلماسی تبدیل به دوگانه شود، نقش کاهنده ایفا خواهند کرد اما وقتی هر دو در دل یک برنامه عمل کنند طبیعتا نتیجه‌هایی حاصل خواهد شد.
این دوگانه باعث تحمیل دو نگاه جهانی و منطقه‌ای شده است. دولت گذشته مورد انتقاد قرار می‌گرفت که در مورد منطقه بی‌تفاوت عمل می‌کند و به دولت کنونی هم این نقد وجود دارد که نگاه میدان محور دارد و به رفع چالش هسته‌ای کشور و تحریم توجهی ندارد. عملا مسئولان وزارت خارجه خود را تنها در چند کشور منطقه می‌بینند در حالی در سطح بین‌المللی بالاترین سطح تصمیمات و رفتارها علیه زندگی ایرانی در حال اتخاذ است.
وی همچنین گفته است: من قبل از روی کار آمدن دولت روحانی اعلام کردم که باید پرونده هسته‌ای از شورای عالی امنیت ملی به وزارت خارجه منتقل شود. شاهد بودیم که این کار هم صورت گرفت و نتیجه آن شکل‌گیری برجام بود. در حال حاضر من عکس این نظر را دارم و باید پروند هسته‌ای از وزارت خارجه به شورای عالی امنیت ملی منتقل شود و در آنجا یک تیم فراجناحی و فرادولتی مسئولیت دیپلماسی هسته‌ای را در دستور کار قرار دهد.
اظهار فضل(!) این نماینده سابق در حالی است که وی و هم‌طیفانش به خاطر سرهم‌بندی توافق برجام و تضییع مطلق حقوق ایران، متهم ماجرا هستند اما با این وجود از موضع نابغه و حکیم بودن سخن می‌گویند! در ارزیابی فهم بالای این نماینده سابق همین بس که نمی‌داند داشتن پلن بی (نقشه و برنامه جایگزین) جزو لوازم بدیهی دیپلماسی در دنیا و در همه کشورها است. و اتفاقا چون دولت قبل، نقشه جایگزین نداشت، فرصت‌های 8 ساله کشور را سوزاند و میراث اقتصادی و دیپلماتیک خسارت‌بار را برجای گذاشت. همچنین همان طیف بود که به جای استفاده از ظرفیت‌های بزرگ پیروزی در میدان، دنبال واگذاری منابع قدرت میدانی کشورمان در منطقه در برجام‌های نسیه بعدی(2 و 3) بود.
در موضوع دوگانه‌سازی وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی کارنامه تیم روحانی چه در فاصله سال‌های 1382-1384 و چه در فاصله سال‌های 1392-1400 روشن است که مسئله دیپلماسی و بهانه‌جویی دشمن را تبدیل به مسئله غالب کشور کرده و همه مسئولیت‌ها را به آن گره زده و به مدت 8 سال، فعالیت‌های اقتصادی درون‌زا و دیپلماسی گسترده با جهان فراغرب را تعطیل کردند و عقبگرد عمیق کشور را رقم زدند.