طلبکاری متهمان خسارت 100 میلیارد دلاری ایران از نقض برجام(خبر ویژه)
این روزنامه در سرمقاله خود نوشته: «رئیس اتاق بازرگانی تهران اعلام کرد که تحریم و کاهش فروش نفت در چهار سال اخیر، حداقل
۱۰۰ میلیارد دلار به اقتصاد ایران ضرر مستقیم وارد کرده است. البته مجموع ضرر مستقیم و غیرمستقیم ایران از عدم فروش نفت در دوران تحریم بسیار بیش از این ارقام اسـت. این در حالی است که کل بودجه مورد نیاز برای همسانسازی حقوق کارمندان و بازنشستگان که مدتهاست معطل بودجه مانده، فقط حدود یکونیم میلیارد دلار است! همچنین کل بودجه عمرانی امسال کشور فقط هفت میلیارد دلار بود که بخش اعظم آن بهدلیل کمبودهای مالی تحقق نیافته است! اینها در شرایطی است که بیشترین ارقام تورم چهارساله تاریخ ایران را تجربه می کنیم و قیمت ارز تعیینکننده نبض زندگی و اقتصاد کشور شده است. با این ملاحظات واقعا چه کسی پاسخگوی این وضعیت است؟ تا آنجا که شنیده شده است در دولت روحانی، او صریحا اعلام کرد اگر هماهنگی لازم بشود فوری انجام خواهد شد. متاسفانه آن اقدام را مانع شدند و با تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران که مثل عنوان طرح صیانـت هـدفـی مغایر با عنوان را محقق میکرد مانع نهایی شـــدن توافق شدند. دولت جدید هـم که آمد ظاهرا میخواست توافق انجام شود ولی مدتی این دست و آن دست کرد و بالاخره هم دستیار بزرگترین مخالف برجام را راهی مذاکرات کرد. در نهایت هم طبق شنیدهها دوبار تا امضای توافق پیش رفتند ولی در آخرین لحظات آن را با توجیهات بیپایه به تاخیر انداختند و به امید واهی زمستان سخت نشستند و حالا دم از تداوم مذاکراتی میزنند که وجود خارجی ندارد. در نتیجه در یک بنبست آشکار قرار دارند. ولی آنچه بیش از هرچیز تأسفآور است مسئولانی است که قدرت نداشتند و امروز هم نمیتوانند مسئولیتی را بپذیرند و در کنار آنان صاحبان قدرت و تصمیمگیرانی بودهاند که هیچ مسئولیت مستقیمی ندارند. بنابراین در این میان سر مردمی بیکلاه مانده است که باید قربانی توهمات و جاهطلبی کسانی شوند که نه غم نان دارند و نه غم شغل و حقوق ماهیانه و نه غم بیمه و درمان، و در خانههای شخصی خود لمیدهاند و «هل من مبارز» میطلبند. آیا کسی هست به این پرسش پاسخ دهد که حداقل در دو سال اخیر و پس از آمدن بایدن چه نفعی از عدم توافق بردهایم؟ فرض کنیم که در بدترین سناریو توافق بهگونهای میشد که چهار سال دیگر دوباره به نقطه کنونی میرسیدید. خب چه چیزی را در این عدم توافق کنونی به دست آوردهاید که در صورت توافق از دست داده بودید؟
یک بار دیگر، متن بالا را مرور کنید! آیا حتی یک مجله در سرزنش دولت آمریکا یا چرایی ضرورت احیای برجام میبینید؟ علت چیست؟ چون در این صورت باید پاسخ دهند چرا برخلاف تذکرات دلسوزانه صاحبنظران، به آمریکای بدسابقه اعتماد کردند و توافقی را پذیرفتند که تعهدات ایران را نقد و مشخص و غیرقابل گریز تدوین کرده بود؛ اما تعهدات آمریکا را پس از اجرای همه تعهدات ایران و به شکل مبهم و فاقد تضمین معتبر، سرهمبندی کرده بود. خب در اینجا طبیعی است که اگر مثلا خسارت ایران از 4 سال عدم لغو تحریمها- با وجود انجام تعهداتش- 100 میلیارد دلار محاسبه میشود. عناصر غربگرا به عنوان متهم تحمیل خسارت به کشورمان تحت پیگرد قرار بگیرند؛ اما آنها با ژست آدم زرنگهای مسئولیتشناس، قصور و تقصیر خود را فرافکنی میکنند و میگویند چرا کسی پاسخگوی این وضعیت نیست(!)
ثانیا قانون اقدام متقابل مجلس، در واکنش به دو سال و نیم عهدشکنی آمریکا بود که با نظارت و تایید دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در دولت روحانی تصویب شد و پشتوانه طرف ایرانی در مذاکرات قرار گرفت. آن قانون، نقطه پایان به اجرای یکطرفه برجام میگذاشت. در عین حال باید از گردانندگان روزنامه زنجیرهای پرسید انبوه تحریمهای جدید در دولتهای اوباما و بایدن را چگونه توجیه میکنند؟ اگر دولت بایدن واقعا ارادهای برای احیای برجام داشت، باید میپذیرفت که تحریمهای پسابرجامی را لغو کند و تضمین معتبر ارائه بدهد که بار دیگر، تعهدات خود را زیر پا نمیگذارد. اما حاضر به ارائه چنین تعهدی نشد. در این شرایط چرا باید یک روزنامه ایرانی، مذاکرهکنندگان را سرزنش کند که حاضر نشدهاند کلاهبرداری آمریکا احیا شود؟!
هدف آمریکا از دور جدید مذاکرات و توافق نیمبند (بدون شفافسازی و ارائه تضمین و تعهد معتبر) این بود که مجددا به مکانیسم ماشه برجام (یادگاری توافق بد) دسترسی داشته باشد و بتواند بدون جلب نظر دیگر اعضای شورای امنیت، تحریمهای تجمیع شده در قطعنامه 2231 را یکجا و رأسا فعال کند! آمریکا در این عملیات فریب موفق نشد، و روزنامه زنجیرهای حالا شاکی است که چرا با آمریکا توافق نکردیم! معنای دیگر سرمقاله مذکور آن است که ایران افزایش تحریمها در روند برجام از 800
به 1700 فقره را به رسمیت بشناسد، به آمریکا امکان دسترسی به مکانیسم ماشه و احیای تحریمهای شورای امنیت را هم بدهد، و ضمنا اندوخته هستهای را به نقطه صفر برگرداند(دست خود را خالی کند). خب اگر مسیر مذکور در زمینه نزدیک کردن برنامه هستهای ایران به نقطه صفر عملی میشد و آمریکا پس از گرفتن نیاز و فعال کردن مکانیسم ماشه دبّه میکرد، ما به همین نقطه فعلی برمیگشتیم؟!