کاخ بلند اسلام بر ویرانههای جاهلیت
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی
آن روز رسول اکرم(ص) نماز صبح را با مردم در مسجد اقامه فرمود. پس از نماز، چشمش به جوانی افتاد که از فرط بیخوابی، چرت میزد و سرش به پایین میافتاد. رنگ سیمایش زرد و جسمش نحیف شده و چشمانش به گودی نشسته بود. آن حضرت به او فرمود جوان! روزگارت چگونه است؟ عرض کرد یا رسولالله! من به حال یقین رسیدهام! پیامبر(ص) از ادعای او در شگفت شد و فرمود هر یقینی حقیقت و نشانهای دارد. نشانه یقین تو چیست؟ گفتای رسول خدا! یقینِ من، شرار حزن و اندوهی را به جانم افکنده و (به شوق عبادت و شب زندهداری) خواب از چشمانم ربوده است. روزهای گرم را با روزه به تشنگی سپری میکنم و به دنیا و مافیها تعلق خاطری ندارم. گویا عرش خدا را میبینم که برپا گردیده و مردم برای حسابرسیِ اعمال خود محشور شدهاند و من هم در میانشان هستم. گویی اهل بهشت را میبینم که غرق در نعمتند و آشنا و صمیمی با یکدیگر، بر تختهای بهشتی تکیه میزنند. دوزخیان را مشاهده میکنم که در عذاب جهنم، صدا به ضجه بلند کردهاند و بانگ مهیبِ زبانههای آتش پیوسته در گوشم طنین افکن است.
پیامبر(ص) رو به اصحاب خود کرد و فرمود: این جوان، بندهای است که خداوند قلبش را به نور ایمان روشن کرده است. آنگاه به او فرمود: از این حال معنویات مراقبت کن. جوان گفت: ای رسول خدا! دعا کنید تا در رکاب شما شهادت روزیام شود. رسول خدا(ص) برایش دعا کرد و دیری نپایید که آن جوان در یکی از جنگها پس از نه نفر، در خون پاک خود فرو غلتید و به شهادت رسید. (کافی ۳/ ۱۳۶)
این تصویری ناب و زلال از مدینه نبوی(ص) است که با مساعی حیرت انگیز رسول مکرم اسلام(ص) به چنین مرتبه والایی از کمالات و درجات معنوی ارتقا یافت. روزگاری نه چندان دور مردمان این سرزمین، خون یکدیگر را میریختند و مرتکب پستترین رفتارها میشدند. آنان که زمانی جز وحشیگری و جنگ و غارت نمیدانستند و از فضایل انسانی بهرهای نداشتند، اینک به درجهای از تمدن رسیدند که آیین شکوهمندشان را بمثابه ارمغانی پاک و ملکوتی به جهانیان عرضه میکنند.
مبعث پیامبر اعظم(ص) که با نزول اولین آیات مقدس قرآن آغاز شد، رستاخیز نجات انسانیت از نشیب گمراهی و فساد و تباهی به والاترین مراتب قرب و بندگی بود. سخنان جعفربن ابیطالب در برابر نجاشی پادشاه حبشه، تصویری روشن از زندگی اعراب پیش از اسلام در سرزمین حجاز ارائه میکند.
در سالهای آغازین بعثت، گروهی از مسلمانان برای نجات از شکنجه و آزار مشرکان قریش به فرمان پیامبر(ص) به حبشه مهاجرت کردند. مشرکان هیئتى دو یا سه نفره را با هدایایی ارزشمند نزد نجاشی، پادشاه مسیحی حبشه فرستادند و خواستار تسلیم پناهندگان و بازگرداندنشان به مکه شدند. آنها مسلمانان مهاجر را افرادی نافرمان و تفرقهگر معرفی کردند که به دین آباء و اجداد خود پشت نموده و پیرو دینی بیاساس شدهاند. نجاشی که انسانی دادگر و دوراندیش بود، مدعای یکجانبه نمایندگان قریش را نپذیرفت و برای تحقیق از دین جدید، مسلمانان را به دربار خود احضار کرد. جعفر بن ابیطالب(ع) به نمایندگی و سخنگویی از سوی مسلمانان در آن مجلس باشکوه، چنین گفت: «ای پادشاه! ما قومی اهل جاهلیت بودیم که بت میپرستیدیم و از مردار حیوانات تغذیه میکردیم و از کارهای زشت و ننگین اجتناب نداشتیم. پیوند خویشان و بستگان را میگسستیم، با همسایگان بدی و شرارت می کردیم و زورگویان ما، ضعیفانمان را از بین میبردند.
تا آنکه خداوند از میان ما پیامبری را برانگیخت که دودمانش را میشناختیم و به صداقت و امانتداری و پاکدامنیاش اعتراف داشتیم. او ما را به توحید و بندگی خدای یگانه و دوری از پرستش سنگها و بتهایی که به دست خود ساخته بودیم دعوت کرد. از ما خواست راستگو و امانتدار باشیم و به خویشاوندان و همسایگان مهر بورزیم. از محرّمات پرهیز کنیم و خون بیگناهان را نریزیم. او ما را از اعمال قبیح، سخنان باطل، خوردن مال یتیمان و نسبت دادن زشتیها به زنان پاکدامن بازداشت و فرمود خداوند را به یگانگی بپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و به نماز و زکات و روزه امر کرد. ما نیز تصدیقش کرده به او ایمان آوردیم و پیرویش نمودیم.(سیره ابن هشام، ج ۱، ص۲۲۳)
امام علی(ع) در وصف پارهای از ویژگیهای دوران جاهلیت اینچنین میفرماید: «شماای گروه اعراب! صاحب فاسدترین آیینها بودید و در بدترین مکانها میزیستید و همواره در لابلای سنگلاخهای درشت و ناهموار و بین مارهای گزنده سُکنی داشتید. از آب تیره مینوشیدید و غذاهای خشن و ناگوار میخوردید. خون یکدیگر را میریختید و از خویشاوندان دوری میگزیدید. بت میپرستیدید و از ارتکاب گناهان ابایی نداشتید. (نهجالبلاغه، خطبه ۲۶)
مفهوم جاهلیّت در قرآن
جاهلیّت واژهای قرآنی است که به دوران پیش از ظهور اسلام و دوره فترت بین عیسی مسیح و پیامبر اسلام(ص) در سرزمین عربستان اطلاق میشود. برخی از مورخان، محدوده زمانی آن را صد و پنجاه تا دویست سال پیش از اسلام میدانند. جاهلیت از ریشه جهل مشتق شده ولی مقصود از جهل در اینجا نقطه مقابل علم یا عدم برخورداری از سواد خواندن و نوشتن نیست، بلکه به معنای ضدیت با عقل و منطق است و در فرهنگ قرآنی به آیینها، سنن و اخلاقیات منحط و غیر انسانی اعراب پیش از اسلام اطلاق میشود.
این واژه چهار بار و به صورت ترکیبات ظَنّ الجاهلیه(گمان جاهلی)، حُکم الجاهلیه(داوری جاهلی)، تَبَرُّج الجاهلیه(خودنمایی جاهلی) و حَمیّهًْ الجاهليه(تعصب جاهلی) در قرآن آمده است. علاوهبر آن قرآن کریم به پارهای از رفتارهای جاهلی اعراب نیز اشاره میفرماید مانند زنده به گور کردن دختران(تکویر۸)، شرک و بتپرستی(احقاف ۴۰، مائده ۷۲ و بسیاری از آیات دیگر)، کشتن فرزندان از بیم فقر(انعام۱۵۱)، واداشتن کنیزان خود به زنا(نور۳۳)، ربا خواری(بقره ۲۷۵و ۲۷۶)، قمار(مائده۹۰) و میخوارگی.(بقره۲۱۹ مائده ۹۰ و ۹۱)
شبه جزیره عربستان، سرزمینی خشن با آفتاب سوزان و ریگزارهای مخوف است که ساکنانش را اعرابی سازگار با چنین طبیعتی تشکیل داده بودند. آنان غالبا بیابانگرد، بادیهنشین و به دور از تمدن بودند و در صحراهای خشک سرزمین حجاز شترچرانی میکردند و با چپاولگری و کشتار و جنگهای طولانی روزگار میگذرانیدند. آنها ریگزارها و دشتهای بیآب و گیاه را میپیمودند و با تحمل گرسنگی و تشنگی، معیشت سخت و ناهنجاری را بر خود هموار میکردند. مردمان جزیرهًْالعرب فصاحت و بلاغت را میفهمیدند و زیبا شعر میسرودند. اما اشعارشان سراسر وصف شراب و اسب و معشوقه بود و نیز تفاخر به قبیله و جنگهای خونینی که از سر گذرانیده بودند.
پرستش
اعراب جاهلی خدایانی از سنگ و چوب داشتند. نمازشان عبارت بود از سوت و کف زدن در خانه کعبه(سوره انفال آیه ۳۵) و گاه برهنه و عریان طواف نمودن. کعبه در واقع بتخانه اعراب بود و ۳۶۰ بت در آنجا وجود داشت؛ از هر قبیله بتی. قبیلههای جاهلی علاوهبر بت، اشیای گوناگون از ماه و آفتاب و ستارگان تا سنگ و چوب را میپرستیدند و برای بتها مراسم و تشریفات خاصی قائل بودند. برایشان قربانی میکردند و سر و روی بتها را به خون قربانی میآغشتند.
نگاه اعراب جاهلی به زن و دختر
زن نزد اعراب از ارزش انسانی و حقوق اجتماعی محروم بود و هیچ جایگاهی نداشت. تعدد زوجات پیش از اسلام بدون حصر و محدودیت بود و یک مرد با هر تعداد زن که میخواست ازدواج میکرد. محرومیت از ارث و طلاق بدون قید و شرط، از ظلمهای رایجی بود که در حق زنان اعمال میشد. اعراب زن را همچون کالایی میدانستند که اگر پسری نداشت، در شمار اموال و ثروت شوهر، به پسران وی به ارث میرسید. قرآن این عمل زشت(تصاحب نامادری و ازدواج با وی) را تقبیح و ممنوع کرد.
از شنیعترین و وحشیانهترین رفتارهای اعراب جاهلی، زنده به گور کردن دختران است. آنان داشتن دختر را ننگ و مایه شرمساری میدانستند. قرآن در وصف چنین اعتقادی میفرماید: «چون یکی از آنها مطّلع میشد که صاحب دختری شده است، چهرهاش از خشم تیره میشد و از شنیدن این خبر ناگوار از مردم قبیلهاش پنهان میگردید و نمیدانست او را با سرافکندگی نگه دارد و بزرگ کند یا در دل خاک پنهان سازد!(نحل، آیات ۵۸ و ۵۹) برخی از اعراب هنگام وضع حمل همسرشان، وی را بر لبه گودالی مینشاندند و چون فرزندش دختر بود او را در همان چاله دفن میکردند و چنانچه پسر بود به خانه میبردند. قرآن در آیات متعددی این عمل ننگین را محکوم کرده است.
عصبیت
تعصب قبیلگی از ویژگیهای عرب بادیهنشین بود. آنها به حد افراط در دفاع و حمایت از قبیله خود میکوشیدند و حاضر بودند در این راه جان خود را فدا کنند و برایشان تفاوتی نداشت که در این صفبندی، افراد قبیلهشان مورد ستم واقع شده یا خود متجاوز و ظالم باشند. بدیهی است چنین روحیهای سرآغاز جنگهای طولانی و خونین میشد. رسول خدا (ص) در مبارزه با این تفکر تاکید میکرد هر کس به تعصب دعوت کند یا بر اساس تعصب سخن بگوید یا با روح و فکر تعصب بمیرد از ما نیست.
تفاخر
اعراب جاهلی اهل تفاخر بودند و نوعا به ارزشهای موهوم، بالیده و نسبت به دیگران فخر میفروختند. مال و ثروت، تعداد فرزندان و فزونی افراد قبیله از ارزشهای کاذبی بود که باعث مباهات آنها نسبت به دیگران میشد. تا جایی که برای تفاخر به یکدیگر، علاوهبر نفرات زنده قبیله به سرشماری قبور مردگان خود نیز روی میآوردند. سوره تکاثر در نکوهش چنین تفکری نازل شده است. قرآن در سرزنش این عقیده جاهلی میفرماید: «آنان گفتند ما اموال و اولاد بیشتری داریم و بدین جهت در آخرت عذاب نمیشویم! اموال و اولادتان چیزهایی نیست که به ما نزدیکتان کند مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.»(سبأ، آیات ٣٥ و ٣٧)
ناگفته نماند که اعراب جاهلی در کنار روحیه وحشیگری و چپاول، از خصلتهای خوبی همچون جوانمردی، بخشندگی و وفای به عهد نیز برخوردار بودند. یعنی همان عربی که از انجام بدترین جنایات پروا نداشت، در درون خیمه خود، مهمان نوازی کریم و انسانی گشاده دست بود. البته بدیهی است چنین صفاتی از روحیات معنوی و فضایل انسانی سرچشمه نمیگرفت، بلکه ریشه در فرهنگ جاهلیت مانند تعصب و تفاخر در میان قبایل داشت.
نژادپرستی
اعراب پیش از اسلام به مفهوم دقیق کلمه نژادپرست بودند. عرب را نژاد برتر میشمردند و غیر عرب را «عجم» مینامیدند که معنایی طعنآمیز داشت. آنها در بین خودشان نیز نسبت به یکدیگر چنین برتری جوییهایی داشتند. مثلا بین عرب عدنانی(عرب شمالی) و عرب قحطانی(عرب جنوبی) رقابت نژادی وجود داشت. اما اسلام هر گونه برتری نژادی را نفی کرد و میزان کرامت نزد خداوند را داشتن تقوا اعلام کرد.
جنگ و خونریزی
اعراب بر حسب طبیعت، وحشی و چپاولگر بودند و روزی آنان در پرتو شبیخون و قتل و غارت فراهم میآمد. آنان به دیگر قبایل هجوم میآوردند و ضمن تاراج اموال و کشتن مردان، زنان و کودکانشان را به اسیری میگرفتند و معتقد بودند خون را جز خون نمیشوید. شاعری در این زمینه میگوید کار ما غارتگری و هجوم به همسایه و دشمن است و چنانچه کسی را نیابیم، برادر خود را غارت میکنیم! در تاریخ عرب بیش از ۱۷۰۰ جنگ ثبت شده که برخی از آنها تا یکصد سال بلکه بیشتر هم به طول انجامیده است، مانند جنگهای خونین بین دو قبیله اوس و خزرج در یثرب. قرآن کریم وضعیت اسفبار آنان را یادآوری کرده و از نعمتی که به سبب اسلام از آن برخوردار شدهاند، چنین یاد میفرماید: «نعمت بزرگ خدا را بر خودتان به خاطرآورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دلهایتان الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید. شما بر لب حفرهای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد.»(آل عمران ۱۰۳)
خرافات
جامعه بَدَوی عربستان در توده بزرگی از عقاید خرافی و اوهام بیاساس دست و پا میزد. حجم انبوه خرافات که بر فکر واندیشه اعراب جاهلی حاکم بود، بزرگترین مانع در پذیرش دین و تسلیم شدن در برابر حقیقت از سوی آنان محسوب میشد. از این رو پیامبر(ص) میکوشید با تمام قدرت آثار جاهلیت را از بین ببرد. هنگامی که معاذ بن جبل را به یمن اعزام میکرد به او فرمود: أمِتْ أمرَ الجاهليهًْ إلّا ما سَنّهًُْ الإسلامُ وَ أظهِر أمرَ الإسلامِ كُلَهُ صَغيرَهًُْ وَ كَبيرَهًُْ؛ آثار جاهلیت و عقاید خرافی را از میان مردم نابود کن و سنتهای اسلام را از کوچک و بزرگ آشکار ساز.(تحف العقول: ص ۲۵ )
نمونههایی از خرافات
برای نزول باران، چوبهایی به دم گاو بسته و آن را آتش میزدند و آن حیوان شروع به دویدن و نعره زدن میکرد. آنها این عمل را مؤثر در بارش میدانستند. یا چنانچه شخص بزرگی میمرد، شتری را در کنار قبرش در گودالی حبس میکردند و آن حیوان بر اثر تشنگی و گرسنگی میمرد. آنان معتقد بودند شخص متوفی، روز رستاخیز بر این شتر سوار شده و پیاده محشور نمیشود. چنانچه کسی را مار یا عقرب میگزید برای بهبود گزیده شده، بر گردن آن حیوان گزنده زیور آلات طلایی میآویختند. برای درمان جنون، استخوان مردگان یا دندان حیواناتی چون روباه و گربه را بر شخص بیمار میآویختند. اگر در بیابانی گم میشدند لباس خود را پشت و رو کرده و آن را میپوشیدند...
علاوهبر اینها رذایل اخلاقی و رفتاری فراوان دیگری نیز در محیط جاهلیت عربستان حاکم بود. مانند قمار، بخت آزمایی که قرآن از آن به «ازلام» تعبیر کرده، ربا خواری، اعمال شنیع و میگساری. باده فروشی بقدری در آن دوران رواج داشت که کلمه تجارت در عرف اعراب جاهلی به معنای تجارت شراب بود.
آنچه تصویر شد قاب کوچکی از جامعه بدوی اعراب بود که در کتابهای تاریخ و سیره به صورت مشروح و مفصل موجود است. کسانی که وضعیت سرزمین حجاز را در دوره جاهلیت بررسی کنند، اعتراف خواهند کرد که از بزرگترین معجزات رسول خدا(ص) این بود که در مدت زمانی کوتاه، تحولی بنیادین در آداب، سنن و عادات اعراب سرزمین خشک و خشن حجاز پدید آورد و پیروان خود را از پستترین مراتب به والاترین جایگاهها رسانید. او کتاب و آیینی برای نسلهای بشر هدیه آورد که امروز با گذشت چهارده قرن نه تنها غباری از کهنگی بر آن ننشسته بلکه روز به روز بر طراوت و تازگی آن افزوده میشود تا زمانی که فرزند برومندش از پرده غیبت ظهور فرموده و طومار «جاهلیت آخر الزمان» را در هم پیچد و آن روز به خواست خداوند دیر نخواهد بود.
منابع:
- جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱
- عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ابن خلدون
- آیتالله جعفر سبحانی، فروغ ابدیت
- استاد مهدی پیشوایی، تاریخ اسلام