kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۰۲۷۸
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۴۰۱ - ۲۰:۲۷
یادی از روحاني شهيد محمدرضا‌ ترك‌زاده

شاگرد انقلاب

 
 
 
سعید رضایی
شب جمعه بود و مراسم دعاي كميل در مسجد و حضور هميشگي محمدرضا.
دعا كه تمام شد تا ساعاتي همراه با دوستانش در پايگاه بسيج جلسه داشتند و در رابطه با برنامه كلاس‌هاي عقيدتي و ايدئولوژيك صحبت مي‌كردند. تأكيد محمدرضا بر اين بود كه اين برنامه‌ها بايد گسترده‌تر شود و تنها مختص به بسيجيان نباشد. بايد همه مردم در اين برنامه‌ها شركت كنند و هم از آرمان‌ها و برنامه‌هاي انقلابيون مطلع شوند و هم از نقشه‌هاي پليد منافقين و دشمنان انقلاب. جلسه كه تمام شد به تنهايي به سمت منزل راه افتاد. در كوچه‌اي تاريك ناگهان چند نفر كه صورت‌هاي خودشان را پوشانده بودند يكباره بر سرش هجوم آوردند و به شدت او را مورد ضرب و شتم قرار دادند، فحش مي‌دادند، به امام‌خميني(ره) و انقلاب ناسزا مي‌گفتند و تهديد مي‌كردند كه اگر باز هم بخواهي براي مردم كلاس بگذاري و از منافقین انتقاد كني، تو را خواهيم كُشت.
* * * 
روحاني شهيد محمدرضا ‌ترك‌زاده در سال 1343 در خانواده‌اي مذهبي در جنوب شهر تهران به نام جواديه متولد شد و پس از طي دوران كودكي كه در اين دوران هيچ‌گاه از تعليمات قرآني و اخلاقي دور نبود، تحصيلات خود را تا اول دبيرستان ادامه داد. وي پس از اتمام تحصيل در اين مقطع در يكي از حوزه‌هاي علميه شهر تهران مشغول به تحصيل در علوم ديني و اسلامي مي شود و بعد از مدتي بنا به درخواست پدر و مادر خود دوباره تحصيلات خود را در كنار علوم ديني از سر بگيرد.
محمدرضا معتقد بود تنها درس خواندن براي او كافي نيست و مي خواست اسلام را به‌صورت عميق و اصيل بشناسد و از همين رو برای تحصيل دروس طلبگي در مدارس علوم ديني از جمله مدرسه آيت‌الله مجتهدي و حوزه علميه برهان در شهر ري نزد اساتيدي چون حجت‌الاسلام والمسلمين رفيعي، امام جمعه سابق شهر ري تحصيل نمود.در حقيقت بخش عمده زندگي محمدرضا صرف تحصيل علوم ديني و معارف اسلامي شد و همين عامل نيز باعث شد كه در نهايت عاقبت به خير و به واسطه شهادت، سعادتمند شود.
از همان ابتداي جواني كه مصادف بود با سال‌هاي اوليه پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، فعاليت‌هاي خود را در مساجد از جمله مسجد سيدالشهدا(ع) و مسجد‌الرضا(ع) آغاز كرد كه از جمله كارهاي ايشان برگزاري كلاس اخلاق و تعليم و‌ تربيت قرآني است.
محمدرضا از هر فرصتي كه پيش مي‌آمد كمال استفاده را مي‌كرد تا مسائل انقلاب اسلامي را از نزديك با گروه‌هاي مخالف انقلاب مطرح كند و عليه آنان بستيزد. كارها و فعاليت‌هاي اين روحاني شهيد بزرگوار مانند ديگر بسيجيان و پاسداران انقلاب اسلامي مانند خاري در چشم منافقان و دشمنان انقلاب اسلامي بود تا جايي كه همين منافقان كوردل قصد جان ايشان را مي‌كنند و شهيد بزرگوار محمدرضا ‌ترك‌زاده را مورد ضرب و شتم قرار مي‌دهند. اما شهيد محمدرضا‌ ترك‌زاده از دست ايشان جان سالم به در مي‌برد.
با توجه به فعاليت‌هاي گسترده و جنب و جوش‌هاي محمدرضا، هيچ‌گاه اين‌گونه رفتارها و برخوردهاي ناشايست دشمنان انقلاب نتوانست كوچك‌ترين نقص و خللي در فعاليت‌هاي اين شهيد بزرگوار ايجاد كند و هرگز در حركات و رفتارش سستي و بي‌تفاوتي نسبت به هدفش ديده نمي‌شد.
از جمله اخلاق و خصوصيات اين شهيد بزرگوار، پرهيز شديد از دروغ و غيبت كردن بود. به شدت از اين كار دوري مي‌كرد و حتي ديگران را نيز از دروغ گفتن و غيبت كردن نهي مي‌كرد. محمدرضا همچنين بسيار مقيد به نماز اول وقت و قرائت روزانه و دائم قرآن بود به گونه‌اي كه پدر شهيد در وصف اين اخلاق حسنه او چنين مي‌گويد: «محمدرضا آنچنان عاشقانه نماز مي‌خواند كه من احساس سربلندي و افتخار مي‌كردم».
حضور فعال در نماز جمعه و مراسم دعاي كميل و دعاي توسل از ديگر برنامه‌هاي دائمي محمدرضا بود به گونه‌اي كه روحش را با اين ادعيه و مراسم‌هاي معنوي صيقل مي‌داد و طريق سير و سلوك معنوي را در پيش گرفته بود.
هر وقت محمدرضا را مي‌ديدي، لبش خندان بود و بشاش. صورتش را كه دقيق نگاه مي‌كردي نور الهي و معنويت و صميميت را به خوبي مشاهده مي‌كردي. از ممتازترين رفتار نيكوي محمدرضا، برخورد مؤدبانه و بسيار جدي و با احترام نسبت به پدر و مادر بود كه هيچ‌گاه موجب آزار و اذيت آنان نشد و هميشه فرمانبردار و مطيع امر آنان بود و ايشان را بر خود مقدم مي‌داشت.
محمدرضا همه چيزش براي اسلام و انقلاب بود و سعي داشت تماس و ارتباطش با روحانيت متعهد و آگاه قطع نشود و معتقد بود تنها با حضور برادران روحاني مبارز و عالم است كه انقلاب و اسلام تداوم مي يابد. روحاني شهيد محمدرضا‌ ترك‌زاده همراه با دو برادر مجاهد خود 
بارها و بارها داوطلبانه به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل اعزام شده و در عمليات‌هاي مختلفي شركت كردند و براي حفظ انقلاب و ميهن خويش، جان ناقابل خود را در كف اخلاص گذاشته و خالصانه و متواضعانه براي انقلاب و اسلام فداكاري كردند.
شهيد محمدرضا ‌ترك‌زاده در يكي از حملات دشمن كه از بمب‌هاي شيميايي استفاده كرده بود، شيميايي شده و مدتي در بيمارستان بستري مي‌شود. اگرچه كه دكتر معالج او را از رفتن به جبهه نهي كرده بود اما هرگاه مي‌ديد كه برادران بسيجي هر كدام با چندين زخم جسمي و ناراحتي در عمليات شركت مي‌كنند و عاشقانه به سوي جبهه‌ها مي‌شتابند، او نيز برايش غير قابل تحمل بود كه در ميان آنان نباشد، لذا پس از بهبودي موقت مجدداًً به منطقه نبرد اعزام شده و در ادامه عمليات شركت مي‌كند.
روحاني شهيد محمدرضا ‌ترك‌زاده در تاريخ 20/12/1362 در عمليات خيبر و در جزاير مجنون در اثر اصابت ‌تركش به سر و سينه، خون خويش را فداي انقلاب و امام عزيز(ره) كرده و شهد شيرين شهادت را مي‌نوشد و بدين‌سان خود را در صف ميهمانان و ياران اباعبدالله‌الحسين (عليه‌السلام) قرار مي‌دهد.
پيكر پاك اين شهيد بزرگوار را فرشتگان و ملائكه الهي در جزيره مجنون به امانت به خاك مي‌سپارند تا شايد روزي به خاك شهيد‌پرور ايران بازگردد. او در پايان وصيت‌نامه‌اش اين‌گونه نوشته بود:
و اى خواهر و برادرانم! حضرت اباعبدالله عليه‌السلام به همه ياد دادند كه در ميدان عمل از قلت عدد نبايد‌ ترسيد و بايد شجاعانه و تا آخرين نفر با دشمنان خدا جنگيد و در خارج ميدان همچون زينب‌كبرى (سلام‌الله عليها) بايد تبليغ كرد و پيام شهدا را به گوش انسان‌هاى خفته رساند. بر در خانه پرچم سبزى نصب كنيد و پيروزى اسلام را جشن بگيريد و كوچه را چراغانى كنيد و بگوئيد برادرمان سعادتمند شد و رضايت پروردگار خويش را كسب نمود «و من الناس يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله»: و از ميان مردم كسانى هستند كه جان خويش را براى به‌دست آوردن رضايت خداوند مى‌فروشند. 
خدايا از تو مي‌خواهم كه مرگم را شهادت در راه خودت و كشته شدن كافران و دشمنان دين و ولايت را به‌دست ما قرار دهى.
خداوندا روزيمان كن شفاعت حسين (عليه‌السلام) را در روز ورود و ثابت قدم بدار ما را در راه خودت و بر كافران پيروز بگردان و محشور بگردان ما را با حسين (عليه‌السلام) و اصحاب حسين (عليه‌السلام) و ديگر شهدايى كه خود را فداى اسلام نمودند.