kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۹۹۶۱
تاریخ انتشار : ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ - ۲۱:۴۲

انگار نه انگار که ۸ سال از دهه ۹۰ را دولت روحانی سر کار بوده! (خبر ویژه)

در حالی که در ۸ سال از ۱۰ ساله دهه نود، دولت اشرافی غربگرا بر سر کار بود، روزنامه وابسته به این طیف، دولت قبل از آن را مسئول ناکامی‌های این دهه معرفی کرد!
 
 
 
روزنامه هم‌میهن وابسته به غلامحسین کرباسچی می‌نویسد: «شاید منطقی‌ترین پاسخ به این پرسش که «چگونه می‌توان از شکست‌های دهه ۹۰ عبور کرد؟»، این باشد که راه و رویه‌ای را که منجر به آن شکست شد، باید پایان داد. طبعا، این راه و رویه سال‌ها پیش از دهه ۹۰ اتخاذ شده بود و نتایج و پیامد‌های آن، در کارنامه این دهه ظهور و بروز یافت. در واقع، توفانی که در این دهه شکل گرفت و خرمن‌های محصول را بر باد داد، پیش از این در قالب باد‌هایی کاشته شده بود. نقطه آغاز کاشت آن باد‌ها را می‌توان در سال ۱۳۸۴ سراغ گرفت. سالی که روند توسعه‌ای شکل گرفته پس از جنگ، متوقف شد و فراتر از آن، توسعه به مثابه انحرافی از انقلاب معرفی شد. در نتیجه این رویکرد بود که طیف گسترده‌ای از نیرو‌های موثر در روند توسعه‌ای پساجنگ، مشمول حذف و پیاده شدن از قطار تلقی شدند و به اشکال مختلف، کنار رفتند. این روند پاکسازی و خالص‌سازی در حوزه سیاست داخلی، با تغییر سیاستی آشکار در حوزه سیاست خارجی نیز همراه بود. ناهمراهی آمریکا با توافق‌های هسته‌ای میان ایران و اروپا که در ابتدای دهه ۸۰ شکل گرفته بود، با اتخاذ سیاست خارجی تهاجمی از سوی ایران همراه شد. نپذیرفتن پروتکل الحاقی، ازسرگیری غنی‌سازی و فراتر از آن، شکل دادن کارناوالی تبلیغاتی حول مباحث سیاست خارجی (از هولوکاست تا نابود کردن اسرائیل و حتی نفی اهمیت قطعنامه‌های سازمان ملل)، بستری را فراهم کرد که می‌توان آن را مکمل فشار‌های نئوکان‌های آمریکایی دولت بوش و متحدان عبری و عربی آن دانست.
از این منظر، روند شکل‌گرفته در سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸، الگوی مدیریت کلان کشور طی سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۴ را دچار تغییر و تحول اساسی و مبنایی کرد. آنچه باعث شد چهره‌ای همچون میرحسین موسوی پس از سال‌ها سکوت و حاشیه‌نشینی، به میانه میدان سیاست بازگردد (چنان که خود می‌گفت)، احساس خطر از شکل گیری همین روند انحرافی در اداره کشور بود. روندی که در آن، «سیاست داخلی حذف محور» و «سیاست خارجی تنش‌آفرین» همچون دو لبه قیچی عمل می‌کردند و با ضربات پیاپی خود، روند توسعه کشور را بریدند و از میان بردند. از این منظر، رخداد‌های ۱۳۸۸ فراتر از محتوای کشاکش‌های آن، برآمده از تعارض و تضاد میان دو الگوی کلان اداره کشور بود.
سرنوشت رخداد ۱۳۸۸، اما چنان رقم خورد که نه تن‌ها امکان پایان دادن به انحراف فراهم نشد (آنچه ‌هاشمی رفسنجانی از آن به عنوان «بستن سرچشمه به بیل» یاد کرد)، بلکه رقابت سیاسی-تاریخی میان نیرو‌ها را به جدالی حیثیتی- امنیتی ارتقا داد و شکاف در جامعه سیاسی ایران را تا آستانه دوپارگی کامل پیش برد. از این منظر، اتفاقا تحولات شکل گرفته در نیمه نخست دهه ۹۰، روندی نو و در جهت کاستن از رادیکالیسم حاکم شده در نیمه دوم دهه ۸۰ بود. روندی که در آن، قیچی نزاع آفرین دهه ۸۰ که لبه‌های آن «حذف محوری در داخل» و «تنش آفرینی در خارج» بود، در سال ۱۳۹۲ جای خود را به قیچی دیگری می‌داد که همچون قیچی جراحان در پی التیام زخم بود و لبه‌هایی از «اعتدال در داخل» و «توافق در خارج» داشت. این جراحی البته تکمیل نشد و در حد مسکّن باقی ماند؛ گرچه همان مسکّن نیز که مهم‌ترین خروجی آن توافق هسته‌ای بود، توانست فضایی از ثبات و آرامش اقتصادی و اجتماعی را در اواسط دهه ۹۰ شکل دهد. دستاوردی که با آرای بیشتر حسن روحانی در سال ۱۳۹۶ مهر اعتماد عمومی را نیز دریافت کرد. شاید در نمادین‌ترین وجه، ریشه توفانی را که در دهه ۹۰ درو شد؛ بتوان در پاره کردن دو سند بازیافت. نخست، سند برنامه چهارم توسعه که برآمده از انباشت همه تجربه و دانش مدیران و نخبگان کشور تا سال ۱۳۸۴ بود و در همان ابتدای دولت احمدی‌نژاد کنار گذاشته شد و حتی گفته می‌شود خمیر شد. دوم، سند توافق هسته‌ای و اقدام مشترک میان ایران و ۱+۵ (برجام) که به دست دونالد ترامپ در بهار ۱۳۹۷ پاره شد و بستر بازگشت تحریم‌ها و زمین زدن اقتصاد تازه بهبودیافته ایران را فراهم آورد».
درباره این تحلیل روزنامه هم‌میهن باید یادآوری کرد:
1- دولت به مدت 8 سال از دهه 90، در اختیار مدعیان اعتدال و اصلاحات بوده که با معطل کردن ظرفیت‌های کشور و آویزان شدن از غرب، بدترین دوره رکود اقتصادی و تورم 60 درصدی را به‌جای گذاشتند و این در حالی بود که آنها در ماجرای برجام و برخی توافقات مشابه با غرب، امتیازات نقد واگذار کرده اما چیزی جز خسارت برای کشور به ارمغان نیاورده بودند. اما عجیب است که نویسنده، هیچ نامی از کارکرد دولت حسن روحانی نمی‌برد، انگار که همچنان احمدی‌نژاد و دولت وی بر مسند کار بوده‌اند. عجیب و شگفت و تأسف‌بار اینکه برخی دولتمردان در تیم روحانی و رسانه‌های حامی وی در ماه‌های آخر مدیریت خود آرزو می‌کردند که ای‌کاش می‌توانستند به رشد اقتصادی سال 1390 (دو سال قبل از آغاز دوره مدیریت خود) برگردند! اگر عملکرد دولت نهم و دهم فاجعه‌بار، نیاید امضای دولت روحانی، آرزو و مطلوب خود را عملکرد سال‌های پایانی دولت قبل عنوان می‌کردند.
2- برخلاف تصویرسازی تحریف‌آمیز نویسنده هم‌میهن، مردم از عملکرد مدعیان اعتدال و اصلاحات که به مدت 16 سال دولت را در دست داشتند، به ستوه آمده بودند. سال 1384 به هیچ‌یک از نامزدهای این طیف رای ندادند و در سال 1388 نیز به‌واسطه رضایت نسبی از عملکرد دولت مستقر، حاضر نشدند به موسوی و کروبی رای بدهند. اما با این وجود جریان اشرافیت غربگرا، مرتکب خیانت جدیدی شد و هماهنگ با پروژه ویرانگر سرویس‌های جاسوسی غربی، دروغ تقلب را دست‌مایه شورش علیه جمهوریت و اسلامیت قرار داد. این ضدتوسعه‌ترین کاری بود که یک جریان سیاسی می‌تواند به‌خاطر قدرت‌طلبی و نفوذزدگی مرتکب آن شود.
3- برخی محافل غربگرا در اثر شکست در آشوب سیاسی، از آمریکا خواستند «تحریم‌های فلج‌کننده» را علیه نظام و دولت مستقر اعمال کند، که این یکی از علل فشارهای اقتصادی به کشور در طول دهه گذشته است. اما جریان متهم به آشوب و زدوبند با دشمن (و دعوت‌کننده به تحریم) در اینجا نیز در روایت ماجرا، ادعا می‌کند دولت وقت، کشور را به کام تحریم‌ها کشاند. جالب اینکه همین طیف پس از 8 سال حضور در دولت، تعداد تحریم‌ها را نه‌تنها با برجام کم نکرد بلکه 800 تحریم را به 1700 تحریم‌ رساند، و حال آنکه بخش عمده از برنامه هسته‌ای را هم واگذار کرده بود.
4- دولت روحانی حتی به برنامه‌های توسعه‌ای هم که خود بانی تدوین آنها بود عمل نکرد چنان‌که در گزارش‌های مختلف مجلس و نهادهای دیگر، بر این تخلف از برنامه تصریح شده است.
5- فرافکنی روزنامه هم‌میهن در انتساب مشکلات دهه 90 به دولت ماقبل دولت روحانی، و انکار نقش اصلی دولت روحانی، به یک معنا اعتراف، احساس سرشکستگی درباره عملکرد دولت مدعی اعتدال و اصلاحات است وگرنه بعد از 8 سال، به‌جای محکوم کردن دولت ماقبل خود، کارنامه‌ای موفق از عملکرد خود ارائه می‌کردند؛ نه اینکه به نحوی تحلیل کنند که انگار اصلاً دولت روحانی 8 سال بر سر کار نبوده است.