نوری درآسمان کعبه
حس میکرد چیزی درونش میتراود!
فاطمه، بنت اسد، خویش را غرق نور میدید
گویا کودک درونش از ملکوت اعلاء بود
دست برپهلویش گذاشت
به طرف کعبه راه افتاد
باردیگر زیرلب ذکر گفت
از همان آغازین لحظاتی که آثار وضع حمل را در وجودش احساس کرد
میدانست کودکی که در بطن دارد
گویا تجلی جلال خداوندی است که حتی خانه خدا در برابرش کرنش میکند
از همان روزها بودکه بیش از گذشته و پیوسته
به درگاه خدا مناجات میکرد
تا این وضع حمل را بر وی آسان گرداند...
وآن روز جمعه بود
آن روز سيزدهم رجبِ بود
آن رجبی بود در سال سیام عام الفیل
گویا اراده خداوند بر این است که جمعهها آبستن بزرگترین و زیباترین اتفاقها باشند.
نویسنده: مریم عرفانیان