خطر تحریف در دین
... ما كه شيعه هستيم و به وجود مقدس حضرت حجت بن الحسن(عج) اعتقاد داريم، مى گوييم ايشان كه مىآيند:
«يَأْتى بِدينٍ جَديدٍ»، دین جدیدی میآورد.
تفسيرش اين است كه آنقدر تغييرات و اضافات در اسلام پيدا شده كه وقتى او مى آيد و حقيقت دين جدّش را مى گويد، به نظر مردم مى رسد كه اين دين غير از دينى است كه داشته اند و حال اينكه اسلام حقيقى همان است كه آن حضرت مى آورد.
در اخبار و روايات آمده است كه وقتى ايشان مى آيد خانه هايى و مساجدى را خراب مى كند، كارهايى مى كند كه مردم فكر مىكنند دين جديدى آمده است
آن شعر معروف- خطاب به پیامبر«ص»- مىگويد:
دين تو را در پى آرايشند
در پى آرايش و پيرايشند
بس كه ببستند بر او برگ و ساز
گر تو ببينى نشناسيش باز(1)
خطر تحريف فوق العاده زياد است
تحريف، ضربت غير مستقيم است كه از ضربت مستقيم كارىتر است.اگر كتابى تحريف بشود، چه تحريف لفظى و چه تحريف معنوى، اگر كتاب هدايت باشد تبديل به كتاب ضلالت مىشود،
اگر كتاب سعادت باشد تبديل به كتاب شقاوت مىشود. اگر كتابى باشد كه انسان را رو به بالا مى برد، در اثر تحريف رو به پايين مى آورد.
اساساً بهكلى آن حقيقت را عوض مىكند؛ نه تنها بدون خاصيت مىكند، بلكه اثر معكوس مىبخشد.
تحریف معنوی در قرآن
كتاب آسمانى ما قرآن كه ستون فقرات و تكيه گاه اسلام است محفوظ و مصون و پاك باقى مانده است و هيچ دستى و هيچ قدرتى نتوانسته در خود اين كتاب دخل و تصرفى بكند: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر/ 9)
قرآن را خدا با يك فصاحت و بلاغتى و با يك معنويتى نازل كرد كه از همان اول در سينه ها حفظ مى شد، بهعلاوه به امر پيغمبر نوشته مى شد.
هيچ دستى، چه از ناحيه دوستان نادان و چه از ناحيه دشمنان زيرك نتوانست در اين كتاب مقدس تغيير و تبديلى ايجاد كند،
بنابر این در قرآن كوچكترين تحريف لفظى صورت نگرفته است، نه يك «واو» كم شده است و نه يك «واو» زياد.
اما چقدر ما هميشه تحريف معنوى مىكنيم، يعنى آيات قرآن را غلط تفسير و توجيه مى كنيم! (تحريف معنوى بهاندازه تحريف لفظى خطرناك است)،... بايد با اين تحريفات مبارزه كنيم.(2)
تحریف در سنت (جعل حدیث)
در موضوع وضع و جعل حديث، ابتكار در دست يهوديها بود. يهوديها افكار و معتقدات خودشان را در ميان مسلمانان به صورت حديث درآوردند. اينها در نفاق هم عجيب بودند.
به ظاهر مسلمانى مىكردند و با مسلمانها رفت و آمد مىنمودند ولى افكار خودشان را به صورت حديث در ميان مسلمين رايج مىكردند و در اين كار بسيار مهارت داشتند.
البته مسيحيها و مانويها هم اين كار را كردهاند ولى يهوديها خيلى زياد كردهاند، چون اينها مهارتشان در تظاهر فوقالعاده است كه گاهى مسلمانها آنها را از خودشان مسلمانتر مىدانستند.
شخصى نقل مىكرد كه سابقاً يهودى بوده است. او دخترى داشت.جوانى كه سابقاً يهودى بود و مسلمان شده بود، از دختر اين شخص خواستگارى كرد و او نمىداد.
گفتند:چرا نمىدهى؟
گفت: من خودم كه مسلمان شدم تا پانزده سال دروغ مىگفتم، حالا باور نمىكنم كه اين جوان راست بگويد، براى اينكه هفت سال است كه اسلام آورده است.
مردى است به نام ابى الخطاب؛او ملحد و ضد اسلام بود. طشت رسوايىاش بالاخره از بام افتاد.وقتى مىخواستند اعدامش كنند گفت: «وَ لَقَدْ وَضَعْتُ فى اخبارِكُمْ ارْبَعَةَ آلافِ حَديثٍ»؛من چهار هزار حديث در اخبار شما قاطى كردم.
مردى است به نام يونس بن عبد الرحمن كه از بزرگان است.
مىگويد من كوشش مىكردم كه هميشه روايتهاى معتبر را بنويسم و نقل بكنم. همه را نوشتم و به صورت كتابى درآوردم.
يك وقتى خدمت حضرت رضا(ع)رسيدم و كتاب روايتم را به حضرت عرضه كردم و گفتم كه تمام روايتها را از پدران شما نوشتهام.
ديدم حضرت بسيارى از آنها را خط زد و گفت: اينها دروغ است.
مجتهدين(در برابر اخباریین که طبق دیدگاهشان، هرچه روايت داريم خصوصا روایات کتب اربعه، همه يكجا درست است) مىگويند وقتى يك چنين جريانهايى در تاريخ وجود داشته است
چطور ما مىتوانيم بگوييم هرچه حديث نقل شده است درست است.(3)
جعل حدیث در باب
« فضائل قرائت برخی از سورههای قرآن»
در تاريخ، خيلىها بودهاند كه برای رسیدن به اهداف مقدس از وسائل نامقدس استفاده كردهاند.
حديثى است كه در اغلب كتب تفسير نوشته اند، ظاهراً در مقدمه مجمع البيان هم هست و من مكرر در كتابها خواندهام.
اين حديث را از ابَىّ بن كعب نقل مى كنند در فضايل مخصوص قرائت سوره هاى قرآن،
مثلًا براى خواندن سوره «سَبِّح اسْمَ» فضيلت خاصى ذكر مى كنند، سوره «هَلْ اتيكَ حَديثُ الغاشِيَة» فضيلت و ثواب ديگرى،سوره «لَمْ يَكُنِ الَّذينَ كَفَروا» ثواب ديگرى، سوره بقره ثواب ديگرى،سوره آل عمران ثواب ديگرى؛ براى هر كدام يك چيزى گفتهاند. همه هم از پيغمبر روايت شده.
شخصى از آن كسى كه اين حديث را روايت مى كرد پرسيد:
آخر چطور است كه فقط تو اين حديث را روايت مى كنى و يك نفر ديگر غير از تو روايت نكرده؟
گفت: راستش را بخواهيد من اين حديث را براى رضاى خدا جعل كردم؛
ديدم مردم در مجالس كه مى نشينند شروع مى كنند به افسانهها و تاريخ جاهليت را نقل كردن و اشعار جاهليت را خواندن.ديدم وقت مردم دارد بيهوده تلف مى شود.
براى اينكه به جاى اين كار بيهوده مردم را وادار به تلاوت قرآن كنم، آمدم اين حديث را از زبان پيغمبر گفتم؛اينكه عيبى ندارد!
ديگرى مى آيد براى فلان مقصد يك خواب جعل مى كند و فكر مى كند با اين خواب مردم را هدايت مى كند.
آيا اين كارها درست است كه انسان براى هدف مقدس، از وسايل نامقدس استفاده كند؟ نه، اين كار غلط است.
جعل حدیث در باب « فضيلت شهرها»
...شايد صدى نود و پنج خبرها و حديثهايى كه در فضيلت شهرها گفته اند، چيزهايى بوده كه افراد خواسته اند به نفع خودشان بگويند.
مثلًا گفته اند پيغمبر فرمود: «خَيْرُ الْقُرى بيهق» (قُرى به معنى اعمّ از ده و شهر است) بهترين جاها «بيهق» است، همين نزديك سبزوار.
پيغمبر به «بيهق» چكار داشت كه حالا بيايد از ميان اين همه جا بگويد: «خَيْرُ الْقُرى بيهق».
چرا؟ چون فلان آقاى بيهقى مى خواسته براى خودش وسيله درست كند.
و امثال اينها كه اگر بخواهم برايش مثال ذكر كنم الى ماشاءالله هست كه نمىخواهم ذكر كنم، ولى اينقدر بدانيد كه دين را اين چيزها خراب كرده است.(4)
___________
1. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى
(اسلام و نیازهای زمان(1و2))؛ ج21؛ ص246- با تلخیص و ویرایش.
2. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(1 و 2))، ج17، صص: 127-128- 124-123؛ ج21، ص: 96- با تلخیص و ویرایش جزئی.
3. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (اسلام و نيازهاى زمان(1 و 2))، ج21، ص: 105 -97- با تلخیص و ویرایش جزئی.
4. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (سیری در سیره نبوی )، ج16، ص: ص105- 100-98- با تلخیص و ویرایش جزیی.