kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۸۴۶۱
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۸:۳۰
حاشیه‌نگاری بر بیت‌­های حافظ

بنده آن باش که آنی دارد

 
 
 
علی قربان‌نژاد
بی‌دلیل نیست که در سرزمینی که شعر هنر اول آن است و در میان خیل بی‌شمار شاعران در قرن‌های متمادی شخصیتی همچون حافظ شیرازی در قله می‌ایستد. بی‌شک در این باره اراده خداوند بر آن که پرچم شخصی برافراشته باشد تاثیر تام و تمام دارد اما حق تعالی این اراده را از مسیر علل و اسباب محقق می‌سازد.
آن علل و اسباب عبارتند از توانمندی‌هایی که در ساحت بافتار زبان و ساختار شعر رخ می‌نماید. یکی از آن توانمندی‌ها در مورد لسان الغیب حافظ شیرازی این است که در بافت زبانی او کلمات برای پر کردن وزن و بی‌ضرورت حضور نمی‌یابند.
همچنین این نکته نیز قابل توجه است که حافظ در انتخاب کلمات دقت بسیار بالایی دارد. پس هر جا که با کلماتی غریب رو‌به‌رو شدیم باید به دنبال چرایی استفاده شاعر از آن کلمه باشیم. یکی از آن کلمات عبارت «آن» است. حافظ در شعرش بر این نکته تاکید دارد که کسی باید مراد ما باشد و یا به عبارتی دیگر ما باید مرید آن کسی باشیم که «آنی» دارد. اما «آن» چیست و چگونه شخصی از نظر حافظ دارای «آن» است؟! برای اینکه به این معنا به صورت دقیق‌تر و مصداقی‌تر بپردازیم به سراغ ابیاتی از حافظ رفته ایم که نخستین بیت در این مسیر مطلع یکی از غزل‌های زیبای لسان‌الغیب است و آن بیت از این قرار است:
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
 در بیت فوق حافظ تاکید می‌کند که داشتن زیبایی دلیل بر این نیست که کسی لیاقت مقام معشوق بودن را به آن سبب کسب کند بلکه باید بنده آن کس بود که «آنی» دارد. منظور لسان الغیب، حافظ شیرازی از «آن» چیست؟ 
به سیاق یادداشت‌های پیشین باز هم تاویل و تفسیر بیت را با ارجاع به ابیات دیگر حافظ دنبال می‌کنم تا از واژگان غامض او رمزگشایی شود. برای این منظور به سراغ یکی از بیت‌های فوق‌العاده حافظ می‌روم: 
این که می‌گویند آن بهتر ز حُسن 
یار ما این دارد و آن نیز هم
حافظ ضمن آنکه در بیت اخیر با ضمایر اشاره «این» و «آن» بازی زیبای زبانی را انجام داده‌اما در عین حال این دو واژه را غنی ‌‌سازی کرده یا به عبارتی بر بار آنها افزوده است؛ این یعنی اینکه این واژگان معانی مشخصی در فرهنگ لغات دارند اما شاعر در شعرش آنها را به گونه‌ای به کار گرفته که حامل معنای دیگری (غیر از معانی فرهنگ لغتی) نیز باشند.
شاعر در حقیقت می‌خواهد بگوید این که مردمان می‌گویند چیزی هست (یا آنی هست) که از حُسن یا زیبایی ظاهری بهتر است؛ یار ما هم این را دارد (زیبایی‌ظاهری) و هم آن را، که اشاره به زیبایی باطن است و یا به عبارتی «مکارم اخلاق».
هر آنچه در شمار مکارم اخلاق است باعث عزیزتر شدن آدمی می‌شود: خوش رفتاری، پرهیز از آزار و اذیت دیگران، افتادگی و تواضع و پرهیز از غرور و تکبر، راست گویی، مهر ورزیدن به آفریده‌های خدا، کمک به نیازمندان و درماندگان، پاک دستی، امانتداری، وفای به عهد و...
حافظ این معنا را از استادش که نگار او نیز هست دریافته است:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت 
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
چرا که رسول خدا(ص) در حدیثی می‌فرماید: «من مبعوث شدم که مکارم اخلاق را تکمیل نمایم.»
حالا سؤال این است که حافظ چرا «آن» (زیبایی باطن و حُسن خُلق) را بر «این» (زیبایی ظاهر) برتری می‌دهد و نشانه اصلی کسی که لیاقت دارد به او عشق ورزیده شود و معشوق باشد، داشتن «آن» می‌داند؟
برای پاسخ به این سؤال به همان غزل نخست بازگردیم. در آن غزل حافظ در بیتی می‌گوید:
شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی 
خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
به یک معنا در این بیت بر همان معنایی که پیش‌تر اشاره کردیم تاکید می‌کند که زیبایی ظاهری گرچه می‌تواند برای مدتی جذاب باشد اما جذابیت دائمی را باید در فلانی (همان کسی که آنی دارد) دید
سپس در ادامه غزل حافظ در بیتی آورده است: 
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای 
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
 شاعر به زیباترین شکل ممکن پاسخ سؤال فوق را در این بیت داده است. او تاکید می‌کند که زیبایی‌های ظاهر به مرور مشمول خزان می‌شود. اما می‌دانیم که آن‌که زیبایی باطنی یا حُسن خلق در او نهادینه شده هر چه به پیری نزدیک‌تر شود لطافت آن محاسن بیشتر می‌گردد و بر جذابیتش افزوده خواهد شد. 
البته دلیلی دیگر در ادامه دلیل استاد اعظم حافظ شیرازی می‌آورم و آن این است که کسی که زیبایی ظاهری دارد اما زیبایی باطنی ندارد حتی پیش از رسیدن به خزان عمر جذابیتش را از دست می‌دهد. تصور کنید کسی که به سبب زیبایی ظاهری کسی عاشق و شیفته او شده و بالاخره روزی او را به دست می‌آورد. در ادامه مسیر او هر روز با خصوصیات اخلاقی ناخوشایند معشوق رو‌به‌رو می‌شود. امتداد این مسیر کار را به جایی می‌رساند که همه آن زیبایی‌های ظاهری از چشمش می‌افتد و سراسر وجودش را تنفر از معشوق می‌گیرد.
به این واسطه می‌توان گفت «آن» یا زیبایی باطن اعم از «این» یا زیبایی ظاهری است. ممکن است کسی زیبایی ظاهر نداشته باشد اما به سبب حُسن خُلق محبوب مردمان شود و می‌شود کسی در زیبایی ظاهری بی‌رقیب باشد و به دلیل نداشتن اخلاق نیکو مذموم همگان گردد. به واسطه همین «حسن خلق» یا «اخلاق نیکو» بود که پیامبراکرم(ص) دل‌های سخت و سرد مردمان را در دوره جاهلیت فتح می‌کرد و سپس آن دل‌ها به واسطه حب رسول‌الله و آل رسول‌الله (ص) چونان حریر نرم می‌شدند و چونان صبح گاه بهاری مطبوع و دلپذیر. به واسطه همین اخلاق نیکو بود که آن جناب «مسئله آموز صد مدرس شد». لذا آنکه در دل حب رسول و آل رسول(ص) را می‌پرورد هم خود به سمت اخلاق نیکو متمایل می‌شود و هم جذبه آن بزرگواران او را به این سمت و سو می‌کشاند و حسن ختام با این بیت زیبای همشهری حافظ یعنی شیخ اجل سعدی شیرازی که:
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی 
عشق محمد بس است و آل محمد(ص)