عهد ما با امام (یادداشت میهمان)
دیماهی که به نیمه رساندیم اگرچه مناسباتش را به سرعت مرور و تجدید خاطره کردیم ولی برای به دست آوردن هر یک از این فراز و نشیبها هزینههایی دادهایم که هر کدامش برای ساخت یک تاریخ پرافتخار کافی است. این جمله که «ما تاریخ را میسازیم» برای هر ایرانی معاصر و به ویژه اهالی انقلاب اسلامی سخنی صحیح و صادق است. مردم ایران اگرچه از گذشته تا قبل از انقلاب اسلامی با ناملایمات حوادث روزگار آشنا شده و لمس کردهاند ولی میتوان مدعی شد که توده مردم، در مدیریت آن بیتأثیر بوده و این حاکمان و نخبهها بودند که سوء یا حُسن مدیریت از خود نشان دادهاند. وقتی ایرانیان 105 سال پیش که توسط انگلیسیها، نسل کشی شدند آیا توانستند اقدامی غیر از مُردن مظلومانه از خود نشان دهند؟ یا وقتی هفتاد سال پیش، شاه پهلوی با مدیریت آمریکا و انگلیس، دولت قانونی مصدق را اسقاط و او را محاکمه و دق مرگ کرد، غیر از دانشجویان به خون نشسته دانشگاه تهران، آیا از مردم غیر از آه و نفرین کاری برآمد؟
یکی از ابتکارات امام راحل ما به میدان آوردن مردم و استفاده از نیروی خدایی آنها و سپردن امور، به خودشان بود. این امام بود که به عظمت جمهوریت و به قدرت دست خدایی که به کمک جماعت میآید واقفمان کرد. و از سال 1322 که حضرت امام، صدای خداخواهی به گوش مردم رساند و پس از آن در 1323 در کتاب نفیس کشف اسرار تمدن اروپا را توحشی نامید که امروزه میتوان به عمق آن نگاه پی برد، احدی نتوانسته در مردمسالاری دینی و واقعی، بالاتر از آنچه ما داریم را مدعی شود. این پرچم روح خداست که بلند است و این خمینی کبیر است که روح حیات، در کالبد بیجان بشریتِ به قهقرا افتاده دمید و ما را زنده کرد. این امام راحل بود که رسالت خود را تمام کرد و ادامه راه نیمه تمام را به جانشینش سپرد تا باقیمانده مسیر مانده تا تمدن بزرگ و نوین اسلامی را محقق کند. ارادت ما مردم به امام حاضر، غیر از وجاهت و امتیازات منحصر به فرد ایشان، به این دلیل است که خامنهای عزیز، سفارش شده خمینی کبیر است و ما با او عهد بسته ایم.
امام خمینی که رضوان خدا بر او و مقلدانش، تاریخ را به مؤمنین مکتبش سپرد تا آنرا آنگونه که خدا خواسته بسازند. و ملت ایران همان کرد که او خواست. و اینگونه بود که انقلابش برای همه آزادگان جهان الگو شد.
ولو کره المشرکون.
خدا را باید شکر فراوان نمود که ما را در دوران خمینی و خامنهای قرار داد و ارزشمند شدن آزادی با آزادگی را به ما آموخت و لذت تلاش برای رستگاری را به ما چشاند و افول و سقوط فراعنه را به ما نشان داد. این مکتب است که ما را سربلند کرده و نگاهمان را آسمانی کرده وگرنه تفکر به آخر رسیده فرامدرن، آدم امروزی را با اسافل انسانی و اراذل اخلاقی و اداهای انسانوارگی مشغول، و در کوچه پس کوچههای ابهام و بیهویتی رها کرده است. خدا را باید فراوان شکر کرد که در دورانی نفس میکشیم که بزرگانی چون خمینی و خامنهای و شاگردانش زیسته و اخلاق پیغمبرگونه و فضایل بهشتیان را نشانمان دادند. امروزه حتی با مقایسه ظاهری هم میتوان فاصله حکام جهان با رهبران ما را دید. جهانی که به تازگی از شر ملکه خبیث بریتانیا رها شده ولی هنوز گرفتار بایدن بیهوش و حواس و ترامپ لعنتی و ماکرون رذل و نتانیاهوی کودک خوار و بن سلمان سفاک است،
برای هیچ آدمی رشکانگیز نیست.
امروز میتوان فهمید که دنیای غرب در مواجهه معقول و منطقی با مکتب انقلاب اسلامی شکست خورده که توهین و تحقیر و تمسخر را بر جنگ و ترور و تحریمش اضافه کرده است. غرب دانسته که نسل کشی و بازدارندگی نتوانست مانع از وقوع انقلاب اسلامیشود و جنگ سخت و ترور دهه شصت و قتل عام فرهنگی دهه هفتاد و کودتای88 و فتنه انحراف دهه هشتاد و جنگ رسانهای دوره نفوذیهای دهه نود از متوقف کردن انقلاب اسلامی ناتوان شده و هر تلاش آنان برای متوقف کردن مردم ایران، کوبیدن مشت به سندان بوده است که به دلقک بازی کاریکاتور و فوتوکاتور رو آورده است. جالب توجه است که کشورهایی که با ما دشمنی بیشتری دارند همانها هستند که
در مهار مشکلاتشان موفقیت کمتری دارند. و مردم جهان اینرا میبینند و مقایسه میکنند که تفاوت کشوری که تحریم منحصر به فرد و تاریخی
چهل و سه ساله دارد، چگونه توانسته آمریکا و اروپا را به چالش بکشد.
در این مقایسه هرگز نباید تصور شود که همه مسائل کشورمان
حل شده و ما منکر مشکلاتیم. خیر. مشکلات به ارث رسیده ما از دوران سیاه پهلوی و غربزدهها و نفوذیهای کدخداپرستی که با سوء مدیریت، خیانت، اختلاس، قراردادهای خسران بار و نظایرش برای مردم و کشور مسئلهسازی کردهاند کم نیستند که باید به دقت و سرعت برای رفع آن اقدام کرد ولی واقع بینی ایجاب میکند این را هم ببینیم و شاکر باشیم که ما این راه را از صفر و گاهی از زیرصفر و بابدهی شروع کردیم و پی درپی در حال تحریمهای بینظیر بودهایم در حالیکه دشمنان و رقبایمان اینگونه نبودند. واقع بینی در مورد آمریکا و سایر قدرتها هم اینگونه است و هرگز نباید شرایط را برابر دید. برخی از آنها صدها سال از ما زودتر شروع به ساختار سازی کرده و هنوز هم بیش از ما کار و تلاش میکنند و اگر غرب را در نظام اخلاقی و دینی و انسانی زیر سؤال میبریم ولی میتوان از نظر کار و تلاش و نظم و قانونپذیری از آنها الگو گرفت.
با این وجود، افول یک ابرقدرت به معنی متلاشی و دود شدنش نیست بلکه به معنی تبدیل آن به یک قدرت و کشور معمولی و غیرمؤثر است که گرچه توانایی اذیت و آزار رساندن به دیگران را دارد ولی دیگر نمیتواند مثل ابرقدرتها اجماع جهانی ایجاد کند و یا کشوری را با حمله و تسخیر، از هستی ساقط کند. واقع بینی به ما میگوید که اوضاع دشمنانمان وخیمتر از خوش خیالی و دیرباورهاست. هرکس که بهرهای از حافظه تاریخی و منطق سیاسی داشته باشد میفهمد که اگر فرمانروایی از آیزنهاور و نیکسون و ریگان به ترامپ و بایدن برسد یعنی چه؟ و رسیدن از شیراک به ماکرون و از ملکه دیکتاتور به چارلز یعنی چه؟ و اگر اسرائیل از جنگ شش روزه و شعار گندهگویی نیل تا فرات به دیوارکشی برسد و جز نتانیاهو به هیچ گزینهای نرسد یعنی چه؟ و دشمنان از توافق با صدام به ملاقات با هرزه 45 کیلویی و پیر زن خونخوار منافق برسند یعنی چه؟ و... و برنامهریزان صهیون خوب میدانند که مجبور شدن دشمنان به لخت و عور شدن در مقابله با مردم ایران یعنی بازگشت به سیاست عمروعاص در مقابل ذوالفقار.
کرونا اگرچه منحوس بود ولی سنگ محکی شد فراتر از آمارها و رتبهبندیها، برای فهمیدن توان واقعی کشورها در مدیریت همه گیرها، مدیریت بهداشت، مدیریت علمی، تراز تابآوری و سرعت انعطاف پذیری کشورها. خدا نیاورد روزگار خودباختگانی که سلامت مردم را برای امضاء برجام و FATF به گروگان گرفتند. و خدا هدایت کند سلبریتیهایی که تلاش دانشمندان ایرانی در کشف و تولید شش واکسن ایرانی را تمسخر کردند. و خدا به عمر و عقل و ایمان دانشمندان ما برکت دهد که ما را در جهان و تاریخ سربلند کردند. همان واکسنی که «خودتحقیرهای»
مسخره کن، آب مقطر و گلاب مینامیدند، ماههاست توانسته تلفات مردم را
به زیر پنج و چندین روز به صفر برساند ولی در آمریکای صاحب فایزر و جانسون اند جانسون چگونه است؟ ژاپن و آلمان و انگلیس و... هم بماند.
حالا ما پیشرفت کردهایم یا آنها؟ ما قوی شدهایم یا آنها؟
اگر از صحت و سقم ادعای آمریکا در فروش پهپاد فرامدرن ایران به روسیه بگذریم، به شیرینی این اعتراف بزرگ میرسیم که کدخدای جهان، مدعی است ایران، در زمینه نظامی و تولید و تجاری سازی تسلیحات فرامدرن ابرقدرت شده و توانسته در دعوای دوابرقدرت، به یکی از آنها سلاحی بفروشد که دیگری از مقابله با آن ناتوان است و توازن نظامی آنها به هم خورده است. اینگونه نیست؟ در این زمینه کدام از این سه قدرت قویتر است؟ اینکه ایران توانسته اصل و سود مطالبه 45 ساله ایران را از معده انگلیس خارج کند و صرف پروژههای آبرسانی کند اقتدار نیست؟ اینکه ایران، آقایی آسمان را از آمریکا گرفته و به پرچم مقدس خود سپرده و او را از منطقه اخراج کرده، از اقتدار ماست یا آنها؟ و.... فرهنگی که توانسته راهپیمایی 21 میلیون نفری اربعین را در دنیا و تاریخ، بیشترین و برترین و امنترین و بینالمللیترین تجمع و راهپیمایی کند موفق است یا فرهنگی که در کوچه و خیابان
یک کشورش، هر90 ثانیه یک تجاوز به عنف ثبت میکنند؟
تفکری که تا چند سال دیگر اروپا را دوباره به سرزمینهای اسلامی برمی گرداند و کاخ باکینگهام و الیزه را مثل موزه 18 هزار جمجمهای پاریس و کلوسئوم، مایه عبرت میکند با کاریکاتور نشریه دلقک شارلی ابدو
خَش برمیدارد؟ اینکه ماکرون بیعرضه است و پادشاه انگلیس دکمههایش را جابه جا میبندد و بایدن دچار بیاختیاری شده و در فروشگاههای آلمان هیزم هم کمیاب شده و حیثیت غرب در تأمین غذا و انرژی بر باد رفته،
چه ارتباطی به مقدسات ما دارد؟ اینکه چند سال است مردم و جلیقه زردها ماکرون را لعنت میکنند، چه ارتباطی به مقدسان ما دارد؟ فرانسه باید خواست مردمش را بشنود و به آنها احترام بگذارد و بفهمد که دوران دکتر گیوتینها به سرآمده و او و بایدن و چارلز و امثال آنها به جای آتش افروزی و ملاقات با فراریها و هرزههای سیاسی و پولپاشی برای ایجاد اغتشاشات مصنوعی در کشور متمدن ایران، به فکر مردم مظلوم خود باشند تا با خرید تخته و مقوا برای گذران زمستان سرد، بیش از این تحقیر نشوند و یا در خانه و ماشین خود یخ نزنند.
محمدهادی صحرایی