درنگی در باب مفهوم سینمای ملی چرایی و چگونگی
راه جهانی شدن سینما از ملیت میگذرد
محمدرضا محقق
وقتی سخن از سینمای ملی باشد و بنا بر تلاشی در جهت یافتن معنای این سینما و شناختن چرایی و چگونگی آن، بیشک تأمل و تمرکزی جدی در نقش و کارکردهای سینمای ایران به عنوان هنری تأثیرگذار و آسیب شناسی آن از منظر توجه نسبت به ماهیت دینی و انقلابی نظام اسلامی ایران و نیز تمرکز بر هویت ملی و باورمندی و باروری ارزشهای میهنی ایران اسلامی، به این هنر مدرن و مهم و فراگیر و پرمخاطب جهان معاصر که گروهی از متفکرین آن را آموزگار تفکر بشر امروز خواندهاند توجهی دیگر و تأملی نو میطلبد.
سینمای ایران را میتوان به خصوص در دوران پس از انقلاب از منظرهایی همچون نوع تعامل آن با موضوعاتی نظیر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و خانواده و نقش زن در آن و نیز بسیاری از موضوعات و مضامین و معارف دیگر نگریست و مورد نقد و تحلیل قرارداد.
تشخیص و ردیابی اینکه سینمای ایران در این بیش از چهار دهه که از انقلاب و تولد نوینش میگذرد چقدر ملی بوده و شده قطعا در پاسخ به این سؤال، روشن میشود که این سینما چه نسبتی با این مفاهیم و موقعیتهای خطیر و مهم تاریخی داشته و تا چه حد توانسته و میتواند چراغی باشد فرا راه آینده حرکت این سینما و روشنگر نقطه قوت و ضعف این رسانه-صنعت و هنر ملی.
اینها کلید واژهها و عناصر تعیینکننده در هویت سینمایی و مفاهیم و معارف منتشر و مستتر در هنر هفتم ایران پس از انقلاب هستند هم چنانکه برخی از آنها جزء عناصر اصلی و زمینههای همیشگی و اصیل کارکردهای سینمای ملی محسوب میشوند.کارکردهایی که گاه وجه مثبت و پیشرو و تعالی بخش مییابند و گاه شکل معیوب و نادرست و اغفالکننده و مخرب.
مثل نقش و حضور زن و در ادامه و به تبع آن، کارکردها و تصویرگریهایی که از خانواده در سینما ارائه میشود. گاه از زن به عنوان عنصری برای بهره مندیها و التذاذات مادی و جنسی در سینما مورد سوءاستفاده قرار میگیرد مثل آنچه در بخش قابل توجهی از سینمای غرب شاهدش هستیم و گاه هم به عنوان وجهی از آفرینش که میتواند مستعد بسیاری از پیشرفتهای انسانی و رسیدن به مراتب والا و بالای الهی و آسمانی و مایه ظهور و بروز توانمندیهای اصیل و ناب و تابناکی مثل حقیقت مادرانگی و عاطفه مندی و لطافت و احساسات پاک زنانه باشد، به تصویر
درمیآید.
اینها همه میتواند به عنوان غایت و معنا در سینما ظهور کند و در یک سیستم واحد و یکپارچه ذیل تعابیری مثل ساختار و محتوا که در نهایت یک «فیلم» را شکل میدهند و از هم قابل تفکیک هم نیستند، رخ نماید.
انقلاب اسلامی پدیدهای فرهنگی
در تعامل با سینما
پدیده انقلاب اسلامی هم یک پدیده فرهنگی بود. این حقیقت از شعارهای مردم و رهبران انقلاب کاملا هویداست.
بازخوانی سخنان و بیانیههای امام خمینی در طول نهضت و سالهای اوج انقلاب و پیش و پس از پیروزی نمایانگر همین حقیقت است. ما در تمامی این سخنان و خواستهها با یک رهیافت و رویکرد فرهنگی و سیاسی روبهرو هستیم.
این واقعیت غیر قابل انکار است. اما آنچه مهمتر از اصل پیروزی انقلاب است حفظ و استمرار آن حضرت و رسیدن و یا گام برداشتن در راه آن شعارها و آرمانهاست.
واقعیت آن است که آلام و آمال مردم ایران در آینه حرکت و گفتار و رفتار امام خمینی بازتاب و نمودی حقیقی و جامع و مانع یافت و همین دلیل پشتیبانی مردم از حرکت ایشان بود که منجر به بزرگترین انقلاب قرن و عظیمترین حرکت تاریخی ملت ایران در دوران حیات سیاسیاش شد.
امام خمینی(ره) در اولین سخنرانیشان پس از بازگشت به ایران در بهمن سال 1۳57 در بهشت زهرا(س) در جملاتی مهم و تاریخی به یکی از مهمترین موضوعات جامعه و مسایل مبتلابه آن اشاره کردند. موضوعی که آنقدر اهمیت داشت که امام در اولین سخنرانی خود که کانون تمام توجهات میشود و برای همیشه تاریخ در ذهنها میماند به آن موضوع اشاره و موضع خود را درباره آن اعلام کنند. جمله امام درباره سینما بود: «ما با سینما مخالف نیستیم.ما با فحشا مخالفیم».
امام امت با همین دو جمله کوتاه پاسخ دو گروه را دادند.گروه اول کسانی که اصل سینما را نفی و مخالف اسلام و دیانت میپنداشتند و خواستار هدم مطلق آن بودند و گروه دوم که سینما و اساسا هنر را ابزاری برای اشاعه فساد و فحشا میخواستند.
منطق امام امت منطق اسلام ناب بود و در گزاره اسلام ناب نه جایی برای افراط هست و نه محلی برای تفریط.
امام اما با اصالت سینما موافقند و رذالت را در آن نمیپسندند همانطور که در هر چیز دیگری. اما آنچه باعث میشود امام در این نطق تاریخی به سینما اشاره مستقیم کند حاکی از آگاهی و درک ایشان بر جایگاه تاثیرگذار سینما در جامعه است. اما با این زمینه باید دید سینمای پس از انقلاب چه جایگاهی در حفظ و استمرار اهداف و حرکت در مسیر نیل به آرمانهای انقلاب مردم دارد.
سینمایی که اگر قرار بود بر اساس این آرمانها حرکت کند باید محلی برای تجلی روح عدالت و معنویت و خودباوری و استقلال و آزادی و دیگر شعارهای جمهوری اسلامی میشد.
اما حقيقت آن است كه انديشهها و آرمانهاي امام در هياهوي كر كننده ابتذال، غربزدگی و سفارشی سازی مدعیان تجارت پيشه سينماي ايران گمشده است و امام و انديشههايش در سينماي ايران تنها در عكسهاي روي ديوار و ظواهر كوچك ديگري خلاصه شده كه حالا ديگر به چشم هم نمي آيند در حالي كه قرار بر اين بود كه امام وانديشههاي ژرف و شگرفش نه فقط در ظواهر بلكه در مضامين و مفاهيم و كاركردهاي سينماورزانه نيز حضور جدي و معتبر و موثر داشته باشد.
آرمانهاي امام همچون عدالت، مبارزه با سرمايه داري زالوصفتانه، كمك به مظلومان عالم و توجه به محرومين و پابرهنهها چه نماد و نمودي در سينماي امروز ما دارد سينمایي كه پس از سه دهه وقتي از مردم و انقلاب آرمانهاي والاي امام دور شد يا به دام ابتذال و فيلمفارسي افتاد يا به دره جشنواره زدگي روشنفكرمآبي سقوط كرد.
سينمايی كه اين روزها بيش از هر زمان و زمانه ديگري دچار خلأانديشه و فقدان تلاشهاي ناب بر سر ايدهها و سوژههاي بكر و جذاب شده است.
امروز و در مصاف ارزشها و آرمانهاي امام و امت با عمله تفكرات بيگانه از دين و آيين اين مردم بيش و پيش از هر چيز جاي خالي هنرمندان خودساخته و دلباخته اي احساس مي شود كه به تجلي آرمانهاي سترگي دست يازند كه سالها است غبار غفلت و انكار و اغفال و روي و ريا به خود گرفته است.
به راستي پس از گذشت سه دهه از انقلاب آيا سينماگران ما خواستند و توانستند ذرهاي از بزرگيها و رشادتهاي مردم و امام را در روزهاي انقلاب يا روزهاي جنگ به نمايش بگذارند.
سينماگراني كه حتي حاضر نيستند نگاهي به تابلو سبز و سرخ روزهاي رنج اين ملت بيندازند و تورقي بر كتاب خونين جنگ و جهاد بكنند و اين همه در حالي است كه ميدان هنر انقلاب بيش از هرزمان ديگري نيازمند نفس حق و مرشدي حق مدار و خدا محور است تا دلبستگان اين هنر گرد شمع وجود او جمع آيند و از نور حقيقت و اصالت او براي نگارگري آرمانهاي امام و امت بهره گيرند.کسی همچون سید مرتضی آوینی سید شهیدان اهل قلم که براستی اهلیت چنین کاری را داشت و مصداق تام و تمام مرشد و صاحب نفس حق بود.
سهم اين ارزشها از بيش از يكصد فيلمي كه بهطور متوسط هر سال توليد مي شود چيست؟ چقدر است؟ و چرا؟
حکایت آنچه در بیش از چهار دهه گذشته در سینمای ما رخ نموده، با در نظر داشتن تمام افت و خیزها و فراز و فرودهایش و با توجه به تمام بارقهها و کورسوهای مجاهدتآمیز و فرصت سوزیهای رقت انگیزش حکایتی دردآور و آزاردهنده است اما دلیلی ندارد و نباید که این آزار ادامه یابد. و راه این تغییر و تحول، توجه به بنیانهای معنوی سینمای ملی است و اینکه بدانیم راه سینمای جهانی از ملیت و ملی شدن سینما میگذرد و هنری تا ملی نباشد، جهانی هم نخواهد شد!