kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۶۵۵۶
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۴۰۱ - ۱۹:۵۲
بررسی سریال‌های شبکه نمایش خانگی (بخش دوم)

آفتاب‌پرست چه گزاره‌های مقدسی را هجو می‌کند؟ 

 
 
 
 
علیرضا سلیمانی 
یکی از آفت‌های ژانر کمدی در تاریخ تولیدات نمایشی هجو فرهنگ عامه است. 
نقد و یا هجو فرهنگ عامه در آثار فارسی یک رویه مستمر تاریخی است و ریشه ‌های آن را باید در نمایش‌های «تخته حوضی» جست‌وجو کرد. هجو فرهنگ عامه از نمایش‌های «تخته حوضی» سنتی به صورت مستقیم وارد بستر تئاتر و سینمای کمدی فارسی شد. ژانر کمدی‌ با زیرگونه «هجو ساختارشکن»)آلترناتیو(مهم‌ترین متغیرهای فرهنگ عامه را هدف قرار می‌دهد.
 به عنوان مثال تیپیکال افراد مذهبی و کنش‌های آیینی که نمود رفتاری پیدا می‌کند، یکی از دستمایه‌های نمایش‌های هجوآمیز تخت حوضی است. 
فرهنگ دراماتیک تخته حوضی به صورت خاص شخصیت‌هایی را با عنوان «حاجی» با شمایل و رفتارشناسی مذهبی دستمایه هجو قرار می‌دهد. پرسوناژ «حاجی» سمبلی برآمده از فرهنگ عامه است، مردی مذهبی و ظاهرا مقید که نتیجه تربیتی اسلامی است، اما اعتقادی عمیق به آنچه بر زبان می‌آورد و ادعا می‌کند، ندارد. این الگو برای هجو، به کرات در سینمای فارسی مورد دستمایه قرار گرفت و نزدیک به یک دهه است که در آثار سینمایی کمدی مورد استفاده قرار می‌گیرد. 
اما این هجو شمایلی مرد سنتی، کاراکتر مذهبی و اخیرا پرسوناژ انقلابی که به اصولی که ادعا می‌کند، اعتقاد ندارد، در شرایط کنونی چگونه مورد بهره‌بر‌داری قرار گرفته و چه کارکردهای اجتماعی و فرامتنی دارد؟ 
الگوی حاجی بازاری که در سینما همواره با ریاکاری و هوسبازی، تبدیل به نماد فریفتن مردم می‌شود با اینکه ریشه در فیلمفارسی‌های گذشته دارد، در فیلم «دنیا» (منوچهر مصیری) بازتولید شد و تا سال‌های متمادی، پیر ظاهرا متشرع اما در باطن هوسباز و فریبکار محصول فیلمفارسی، بازتولیدی استمراری در سال‌های اخیر داشت. 
نطفه نمایشی‌ بازاحیا شده مذکور سه دهه پس از انقلاب اسلامی و در دهه نود دوباره به بخشی از ایجاد جذابیت در تولیدات کمدی با زمینه هجونگارانه شد. 
استفاده از چنین شخصیت‌هایی تا مدت‌ها دست مایه نقد رسانه‌ها بود و متقابلا مولفان آثار نمایشی ادعا می‌کردند استفاده از شخصیت‌هایی که ظاهر مذهبی دارند و برخلاف اصول خود رفتار می‌کنند، نقد ریاکاری در جامعه است.
 اما استفاده از چنین کاراکترهایی تاثیر اجتماعی بلندمدت خود را نسبت به مقوله گرایش مذهبی در جامعه نشان می‌دهد. 
 تشرع در این آثار هجونگارانه مشتق شده از ریای افراد مذهبی است و کاراکترهای ساختگی مورد هجو اقشاری ناهمگون با وضعیت اجتماعی امروز توصیف می‌شوند. 
این الگوی ساختارشکن نمایشی از منظر جامعه شناختی «سم بزرگ» تولیدات نمایشی چند سال اخیر است.
کارکردشناسی چنین کاراکترهایی و دستمایه 
قرار گرفتن آنان برای تمسخر مذهب، بروز زمینه‌های اجتماعی خود را به تدریج آشکار می‌کند. 
 آیا تحلیل اجتماعی «عمامه‌پرانی» توسط آشوب‌طلبان نسبتی مستقیم با وضعیت‌های نمایشی ارائه شده از اقشار مذهبی، مستند به تعارضات بنیادین دراماتیک شده در آثار سینمایی نظیر«دینامیت» خواهد داشت؟! مخاطب در فیلم هزارپا با تماشای قرآن خواندن رضا نیازی (رضاعطاران) چه واکنشی به این صحنه نشان می‌دهد؟ قرآن خواندن کاراکتر نیازی به تقدس این اکت با بازی رضا عطاران خواهد افزود یا مخاطب با میزانسن هجوآلود آن همراهی خواهد کرد؟ کارکرد کاراکتر‌هادی فیلم دینامیت چه اثر وضعی در اغلب سکانس‌های فیلم خواهد داشت؟ آیا در متن آن اثر، نوعی روحانیت‌زدایی از جامعه مصداق پیدا نمی‌کند؟ 
بخشی از تغییر رویکردهای نسل«زد»(z) و نادیده گرفتن‌ حریم‌های مقدس در آشوب‌های اخیر ریشه در محصولات نمایشی اخیر دارد که در چهارچوب فضاهای نمایشی و رسمی سال‌های اخیر ارائه شده است؟! آیا حمید فرخ‌نژاد قبل از اینکه از ایران خارج شود و رویکردها و منویات قلبی‌اش را آشکار کند، مانیفیست فعلی‌اش را در قالب دیالوگ‌های دوگانه گشت ارشاد در تمسخر نمازجمعه، حجاب و برگزاری هیئت‌های مذهبی ادا نکرده است؟
عصاره نمایش تخته‌حوضی‌ با شمایل امروزی که ساختارشکنی شمایل مذهبی را دنبال می‌کند در سریال‌های کمدی شبکه نمایش خانگی پررنگ‌تر شده و ردپای این هجویه نگاری در سریال «آفتاب‌پرست» از همان الگوهای سینمایی مرسوم سال‌های اخیر بهره‌برداری می‌کند.
 شگرد بهره‌برداری از هجو مذهبی‌نمایی از تیتراژ سریال آغاز می‌شود.
 کاراکتر «جمال» در این سریال مشی خود را از یک خلافکار زندانی به فردی با ظاهر مذهبی تغییر می‌دهد و با به کار بردن مکرر «الله‌اکبر» و صلوات فرستادن، اغلب میزانسن‌های اصلی سریال را به هجونگاری عمیق مذهبی تبدیل می‌کند. 
روایت سریال «آفتاب‌پرست» درباره «جمال ممقانی» معروف به پورشه است که همراه با دوست خود «منوچهر پایینی» با تغییر چهره و استفاده تکنیک زن‌پوشی اقدام به خفت‌گیری می‌کنند و در قسمت نخست سریال با انجام این کار دستگیر شده و روانه زندان می‌شوند. جمال از زندان آزاد می‌شود اما منوچهر به دلیل داشتن بدهی در زندان باقی می‌ماند. جمال و مژگان(الهام اخوان)، خواهر منوچهر تصمیم‌ می‌گیرند که برای تامین بدهی منوچهر اقدام به خفت‌گیری کنند. «مشفق» یکی از اعضای شبکه‌ای اقتصادی است که اقدام به اختلاس و پولشویی گسترده می‌کند. این کاراکتر به دنبال فریفتن مژگان خواهر منوچهر است.این دو در یک پارتی شبانه با یکدیگر آشنا شده‌اند. مژگان همراه با جمال به قصد سرقت با اسلحه وارد منزل مشفق می‌شوند و در درگیری رخ داده با مشفق، جمال زخمی و راهی بیمارستان می‌شود. اما این اتفاق در جامعه به صورت مبارزه جمال با مفسدین اقتصادی بازتاب رسانه‌ای پیدا می‌کند. 
جنس چنین کمدی‌‌های هجوی که نمونه‌های سینمایی آن فراوان است با اینکه چفت و بست دراماتیک محکمی ندارد و فاقد «انطباق اجتماعی» است در شیوه نمایش دستگیری‌ها، فرارها و مواجهه‌های نمایشی فردی، از استدلال‌‌های منطقی بهره‌برداری نمی‌کند.
مولفان برای نادیده گرفتن انطباق اجتماعی و پر کردن حفره‌های روایی از همان شگرد مشغول کردن تماشاگر به هجو فرهنگ‌ جریان اصلی یا سایر خرده‌ فرهنگ‌های متصل به فرهنگ عامه بهره‌ می‌برند.
در سریال «آفتاب‌پرست» هم جمال که با دریافت یک شناسنامه جعلی تحت عنوان پورشه نام خانوادگی‌اش را تغییر داده‌، پس از تیرخوردن و به هوش آمدن با جمعیت گسترده‌ای از خبرنگاران مواجه می‌شود و از او درباره مبارزه با مفسدین اقتصادی سؤال می‌شود. جمال با گفتن عبارت بسم‌الله‌الرحمن الرحیم می‌گوید: انی تارک.... جملاتش را آغاز می‌کند و مهری گیرایی (باران کوثری) خبرنگار ناگهان ذکر حدیث گفتن او را قطع می‌کند. (قسمت سوم دقیقه 36 سریال) 
جمال برای تغییر موقعیت اجتماعی خود در سخنرانی خود در شرکت مرمر برای مذهبی‌نمایی از خودش ابتدای حدیث ثقلین را می‌خواند.  
در واقع موتیف اصلی کاراکتر جمال پورشه تکرار «بسم‌الله الرحمن الرحیم»‌، با غلظت فراوان و استفاده از حدیث «انی تارک ....» است تا خود را با جایگاه اجتماعی مبارز با مفاسد اقتصادی، مذهبی معرفی کند.
 در قسمت هفتم حین سخنرانی (قسمت هفتم، دقیقه هفتم) دوباره این حدیث را با گفتن «السلام علیکم....» تکرار می‌کند. موقعیت بازیگر، شیوه ادا کردن و میزانسن او مبتنی بر هجونگاری و ایجاد موقعیت دوگانه‌ای است. حسی که این صحنه برای تماشاگر می‌سازد، با تحلیل ساز و کار تعریف شده در ساختار سریال، معنایی غیر از تمسخر و هجو را در ذهن مخاطب متبادر نخواهد کرد.
این استدلال با این پیش فرض تحلیلی ارائه می‌شود که دلیل استفاده این کاراکتر از کلمات این حدیث مقدس نبوی چه دلایل دراماتیکی دارد؟ 
در فیلم مارمولک کاراکتر رضا(پرویز‌پرستویی) که موقعیتی بسیار رادیکال‌تر از جمال را خلق می‌کند، هیچ‌گاه احادیث و روایات اسلامی را تمسخر نمی‌کند و چون جمع‌بندی سریال به تغییر موقعیت کاراکتر دزد می‌انجامد، هجویه‌نگاری بسیار رادیکال شخصیت اصلی با همه نقدهایی که به آن وارد است، معنای تمسخر پیدا نمی‌کند. 
اما در سریال «آفتاب‌پرست» کاراکتر جمال در دو موقعیت سخنرانی در شرکت مرمر در قسمت هفتم و مصاحبه در قسمت سوم با خبرنگاران‌، کلمات کلیدی‌ترین حدیث نبوی را که گرایش مذهبی شیعیان را تعیین می‌کند به کار می‌برد و همان حس تخدیری که از میزانسن رضا نیازی با قرآن خواندن سوره ضحی به سبک استاد عبدالباسط در فیلم – سریال «هزارپا» به وجود می‌آید را تکرار می‌کند. 
بررسی روایت اصلی و خرده‌ روایت‌های مرتبط در یک تحلیل ساده مشمول این القاء داستانی می‌شود که سارقی کوچک به نمادی از مبارزه با فساد تبدیل می‌شود.
تمسخر تمثیلی گفتمان مبارزه با فساد 
در این سریال، تقلیل گفتمان مبارزه با فساد اقتصادی که طی سال‌های اخیر به روشی حاکمیتی تبدیل شده، در قالب یک روایت نمادین ارائه می‌شود و برداشت از لایه نخست روایی سریال با توجه به شمایل ریاکارانه‌ای که پژمان جمشیدی در قالب نقش‌هایی از این جنس ایفا کرده، چه خواهد بود؟ 
جایگاه یک سارق بی‌دست و پا به دلیل دست یافتن به یک شناسنامه تقلبی تبدیل می‌شود به فرزند یک خَیر مذهبی! بررسی چند برش از این سریال می‌تواند بخش انضمامی – استدلالی این تحلیل را دربرگیرد. 
تمسخر ویژگی‌های شاخص افراد مذهبی 
جمال پورشه از زندان آزاد شده و روی منبری مذهبی نشسته است و از خدا می‌خواهد که آدم‌های درستی را برای خفت کردن سر راهش قرار دهد و او به خدا قول می‌دهد 30 الی 10 درصد از درآمد خفت‌گیری‌اش را به مستمندان هدیه دهد. در سکانس بعدی او اسپری فلفل را از کیف خود در می‌آورد تا آن‌را تعمیر کند و ناگهان بخشی از اسپری فلفل وارد صورتش می‌شود و جعفر دوست و رفیق «جاوید پورشه» که دارای گرایش مذهبی است وارد اتاق می‌شود و‌گریه جمال را که صورتش را به خاطر سوزش، روی منبر قرار داده می‌بیند و با عبارت «سوختم... سوختم...» وی مواجه می‌شود.
 جعفر با دیدن این موقعیت اشک ریزان می‌گوید:
« یک عمر در این دم و دستگاه بودی ولی چنین حالی نداشتم» و رو به جمال پورشه می‌گوید:« داری عشق‌بازی می‌کنی؟ من روسیاه را هم دعا کن.» جمال رو به آسمان می‌کند و می‌گوید: «این اسکل است، اگر دیوانه بازی دربیاورد من این‌جا نمی‌مانم.» 
یا سکانسی که جعفر برای نماز خواندن به سراغ جمال می‌رود می‌گوید:«من بعد از چند وقت می‌خواهم اذان بگویم.» جمال با خنده دوباره می‌خوابد اما قبل از آن می‌گوید: «من که این‌جا آمدم شده موذن زاده». وقتی جعفر شروع به اذان گفتن می‌کند جمال خواب‌آلود از خواب بلند می‌شود و می‌گوید:«یا ابوالفضل». 
عادی ‌سازی حضور در پارتی‌های شبانه و درآمدزایی
مژگان خواهر منوچهر در تشریح درآمدزایی در یک جلسه گفت‌وگو با جمال اشاره می‌کند که به پارتی‌های افراد ثروتمند می‌رود و.... این بخش‌های سریال نیازی به تحلیل و یا توضیحات بیشتری ندارد و مخاطب متوجه می‌شود که شرکت در پارتی‌های غیراخلاقی با لبخند بازیگر زن و کاراکتر همیشگی پژمان جمشیدی که نمونه‌ای شبیه رضا عطاران است، چه کارکردی در این صحنه دارد. 
رادیکالیسم در ارائه شوخی‌های جنسی به اوج می‌رسد
جمال به همراه خواهر منوچهر، مژگان، به خانه پدری او می‌رود. فریدون از او می‌خواهد که پاهای او را مثل یکی از دوستانش ماساژ دهد. او اشاره می‌کند دوستش از مچ و ساق شروع می‌کرد، می‌آمد بالا. جمال در پاسخ به فریدون می‌گوید: من هم مثل دوست ماساژور شما، آدم ایستایی نیستم، مچ را بگیرم بعدش می‌روم روی ساق، ساق را بگیرم می‌رم بالاتر، آقا فریدون می‌خواهید برم بالاتر؟ حرکت دست جمال اشاره‌های غیرمستقیم را عیان‌تر می‌کند. یا اصرار فریدون به خواستگار مژگان در حمام عمومی برای زیردوش بردن او، مسیر ارتقاء رادیکال‌ترین شوخی‌های جنسی دوپهلو را با گرایش همجنسگرایانه در سریال تشدید می‌کند. 
هجویه نگاری بر گفتمان مبارزه با فساد، هجو عبارات، اصطلاحات و احادیث آیینی با انبانی از شوخی‌های جنسی در سریالی تحت عنوان آفتاب‌پرست ارائه می‌شود.
 این رویه کمدی‌‌سازی با چنین گزاره‌های نمایشی ساختارشکنی تا کنون اصلاح نشده است و اثر وضعی تولید و توزیع چنین آثاری خود را در آشوب‌های اخیر نشان می‌دهد. زمانی که هسته‌های آشوب از رادیکال‌ترین کلمات برای اغتشاش استفاده می‌کنند. حتی گروه‌های سیاسی معترض و همسو با آشوب‌های اخیر به این روند معترضند، اما هیچ فعال فرهنگی این پرسش را مطرح نمی‌کند، این نسل جوان دهه هشتادی فریب خورده اغذیه فرهنگی خود را از کدام بستر ولنگارانه‌ داخلی تهیه‌ کرده است؟! 
مسلم است که با ساختن چنین سریال‌هایی مرزهای وقاحت اجتماعی بسیار جابه‌جا شده و طی 10 الی 15 سال اخیر صدها مقاله درباره نحوه ارائه افزایش شوخی‌های جنسی رادیکال در تولیدات نمایشی سینما و شبکه نمایش خانگی به نگارش درآمده، اما پایانی را همچنان نمی‌توان برای آن متصور بود، مگر اقدام خاص نظارتی در شبکه نمایش خانگی لحاظ شود.