مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ریشهری- جلد اول- ۵۹
کارشکنی علیه خواست مردم از قبل انقلاب
حجهًْالاسلام ريشهري سپس به افشاي رابطه شريعتمداري با ساواك پرداخت و از سنگاندازيهايي كه اين مرد (شريعتمداري) در راه پيروزي انقلاب داشت، [سخن گفت] همه ما ميدانستيم كه اين نميتواند با دستگاه منحوس پهلوي بيرابطه باشد. ما منتظر بوديم بعد از آنكه ساواك به دست انقلابيون و مردم افتاد مدارك كافي براي اين ارتباط كشف بشود و همانطور بود كه حدس زديم. بعد از آنكه ساواك به دست مردم افتاد، اسناد بسيار زيادي در رابطه با همكاري اين شخص با ساواك به دست آمد كه من حالا براي اينكه خيانتهاي او را گفته باشم، يكي دو تكه از اين سندها را براي شما ميخوانم.
اين سند مربوط به تاريخ 1/7/1357، يعني حدود چهار ماه قبل از پيروزي انقلاب است. در اينجا اينطور دارد: در ملاقات نزديك به 4 ساعت در شب هنگام، مورخ 1/7/57 (من عين عبارات را ميخوانم فقط آنجايي كه اسم امام برده شده چون با لفظ اهانتآميز هست و اين مدارك ساواك هست لفظ امام ميگويم) مورخ 1/7/57 با آيتالله سيدكاظم شريعتمداري در قم و در منزل وي به عمل آمد. مقدمتاً اوضاع ايران از نظر جغرافيايي و تهديداتي كه از جانب قدرتهاي خارجي اعم از شرق يا غرب نسبت به ايران وجود دارد، توضيحات مفصلي داده شد. بعد آنجا مطالب را مطرح كرديم [تا آنجا كه اظهارات آقاي شريعتمداري را ميگويد.] آقاي شريعتمداري اظهار نمود: سلام مرا به پيشگاه اعليحضرت برسانيد و به عرض برسانيد كه اعليحضرت اطمينان داشته باشند همان مشكلاتي كه امروز ايشان دارند ما هم داريم. [تا اينجا كه ميگويد] من صريحاً به آنها گفتم تمام تلاش من براي حفظ مقام سلطنت است و از آنها خواستم كه به ملك حسن پيغام مرا بدهند و بگويند كه ملك حسن به شاهنشاه قوت قلب بدهند كه در مقابل مشكلات مملكتي استقامت بيشتري داشته باشند و براي آنكه حرفي هم زده باشم، گفتم كه از اعليحضرت بخواهند كه در انجام اصلاحات سرعت بيشتري به خرج دهند. [بعد ادامه ميدهد كه] يكي از پايگاههاي مخالفت با رژيم سلطنتي ايران در نجف است كه من صد درصد با اين پايگاه مخالفم. من براي حفظ مملكت، صيانت و سلطنت فكر ميكنم. من براي حفظ تاج و تخت و رژيم، متكي به قانون اساسي شدم و راه ميانهرو انتخاب كردم [تا اينجا كه ميرسد] اين راهي كه من ميروم به آن علت است كه ابتكار عمل به دست تندروها نيفتد كه اگر مرا در مسير كاملاً موافق احساس كنند، ديگر نميتوانم مانند سدي در مقابل تندروها عمل كنم.
بعد در اينجا ميگويد: (نقل ميكند براي واسطه كه به شاه بگويد) امروز در مجلس عزاداري پسر آيتالله گلپايگاني
شعارهاي تندي ميدادند يك نفر كه نزديك من نشسته بود و با من همعقيده بود به شوخي اظهار كرد ما به ظلمي كه درگذشته وجود داشت طالبتر هستيم تا عدالتي كه اينها وعده ميدهند.
در جاي ديگر ميگويد از امام نميترسم من از امام ترسي ندارم، اما طرفداران او ديوانههايي هستند كه بيپروا با اسلحه و نارنجك ميكُشند و خرابكاري ميكنند. ما در منازلمان هم از آنها تأمين نداريم و بايد حق بدهيم براي اينكه بتوانيم باقي بمانيم بايد به طور متعادل عمل كنيم تا مصون از تعرض باشيم و وظايف خود را نسبت به اعليحضرت و مردم انجام دهيم.
در رابطه با حكومت نظامي ميگويد: برقراري حكومت نظامي كار باارزش و مفيدي بود و بايد باقي بماند. من صريحاً ميگويم به عرض اعليحضرت برسانيد و به نخستوزير هم بگوييد كه هر چه ميتوانند مدت فرمانداري نظامي را طولانيتر كنند.
تعداد زيادي از خبرنگاران جهت صحبت به من مراجعه ميكنند. جهت صحبت من با آنها تكيه به قانون اساسي است و در اين زمينه پافشاري دارم در حاليكه تكيه امام بر رژيم و قانون اساسي نيست.
اين همكاري ادامه داشته تا موقعي كه امام در پاريس بودند و ميخواستند به ايران تشريف بياورند با ايشان تماس گرفته ميشود كه در اين رابطه كمك كنند. در اين قسمت سند دارد كه آيتالله سيدكاظم شريعتمداري در يك مكالمه تلفني مطالب زير را با وضعيت روحالله خميني عنوان و استدعا نموده است كه چنانچه اعليحضرت همايوني اراده فرمايند شايد به مصلحت هم باشد. پيشنهاد من اين است كه دولت اعلام نمايد با توجه به مشكلاتي كه از نظر اقامت امام به وجود آمده، با اينكه هفته گذشته نظر صريح خود را در مطبوعات راجع به مراجعت او به كشور گفتهام، معهذا بر حق اوامر ملوكانه به سفارت ايران در فرانسه ابلاغ گرديده كه با آيتالله خميني تماس گرفته شود و گفته شود كه آمدن ايشان به ايران بلامانع است البته من اطمينان دارم كه «امام» پيشنهاد مراجعت به ايران را نخواهد پذيرفت، زيرا اولاً او فرد لجبازي است و در ثاني بر فرض كه چنين ملاقاتي با نماينده سفارت صورت گيرد، مسلماً نماينده دولت ايران همان شرط قبلي را كه وفاداري به قانون اساسي باشد، بدو ابلاغ خواهد نمود و چون او اصولاً به قانون اساسي اعتقاد ندارد، لذا اين شرط را قبول ننموده و مسئله آمدن او به ايران منتفي است.
حجهًْالاسلام ريشهري افزود: مطالب زياد است و من فرصت اينكه همه اين مطالب را بخوانم ندارم ولي مسئله مهم، مسائل بعد از انقلاب است. حالا ما به هر طوري كه قبل از انقلاب مسائل ايشان را توجيه كنيم، بعد از انقلاب ايشان خيانتهايي به اين انقلاب كرده و با توطئهگران و كساني كه ميخواستند به كمك آمريكا به اين انقلاب ضربه بزنند، كمك نموده، تنها مسئله توطئه اخير نيست، تنها مسئله اين نيست كه مهدوي يا حجازي يا ديگري آمدهاند و با او اين مسئله براندازي را درميان گذاشته و وي قول مساعد داده است. ايشان طبق مداركي كه در دست هست و هنوز افشا نشده و اميدوارم كه انشاءالله بتوانيم فيلمهاي آن را در تلويزيون براي نمايش بگذاريم، در كودتاي نافرجام نوژه 18/3/59، طبق مداركي كه موجود است كمك كرده و شركت داشته و قبل از آن در جريان خلق مسلمان ايشان عامل اصلي بوده، در رابطه با گرفتن راديو تلويزيون تبريز و مشكلاتي كه در آنجا پيش آمد، من حدود دو سال پيش كه در رابطه اين توطئه به تبريز رفته بودم و چند نفر از افراد نظامي كه در گرفتن راديوتلويزيون شركت داشتند، محاكمه ميكردم.
در آن جلسه محاكمه علني يك نفرگفت آقا چرا اينها را محاكمه ميكنيد و چرا آن عامل اصلي آن آقاي قدسآبادي كه به اينها دستور داده كه نماينده شريعتمداري در آنجا بوده و همچنين خود شريعتمداري چرا محاكمه نميشود؟ اينها به دستور آنها به اين عمل دست زدند و راست هم ميگفتند. بعد از جريان خلق مسلمان در جريان كودتاي نافرجام نوژه، قريب ده نفر اعتراف كردند كه جريان كودتاي نوژه كه انعكاس نسبتاً وسيعي هم داشت، اين توطئه از نظر امكانات نظامي صفر بود ميخواستند اين توطئه را انجام بدهند. طرحي داشتند و نقشهاش را كشيده بودند، ولي امكانات آنها امكانات خيالي بود. برادران نظامي ما به جاي اينكه بيايند با آنها همكاري كنند پول را از آنها گرفته بودند و لحظه به لحظه جريانات را به اطلاع ما ميرساندند وليكن در آن جريان قبلي، ما حدود يك روز قبل از جريان توطئه خبردار شديم. هماهنگيهاي وسيعي چه از نظر داخلي و چه از نظر خارجي شده بود. در آن جريان حدود ده نفر اعتراف كردند و فيلمش هم موجود است كه من همان موقع فيلم را خدمت امام بردم و امام تا حدود نيم شب نشستند و آن فيلم را ديدند. تيمسار محققي كه قرار بود بعد از پيروزي كودتا فرمانده نيروي هوايي در پادگان نوژه بشود، در رابطه با ايشان اعتراف كرده كه در آن جلسهاي كه گرفته بوديم و سران كودتا بودند صحبت شد و اعلام شد كه بعد از پيروزي با آقاي شريعتمداري تماس گرفته شده، دو تا خانه براي ايشان تهيه شده، يكي در تهران و يكي در كرج، قرار است بلافاصله بعد از پيروزي ايشان بيايد و اولين كسي كه در صفحه تلويزيون ظاهر ميشود، آقاي شريعتمداري است.
همچنين ركني كه روابط عمومي كودتاي نافرجام نوژه است، در رابطه با ايشان اعترافاتي دارد كه ايشان در اين قضيه شركت داشته است. همچنين افراد ديگري كه حتي يكي در همان فيلم هست كه ميگويد من وقتي به فرمانده خودم گفتم وقتي به من دستور داد كه اين فيلمها را بايد ببري در سرپل سيدخندان تحويل بدهي، من به او گفتم مجوزش آقاي شريعتمداري است، ميگويي نه، برو از آقاي شريعتمداري سؤال كن و بيا. ميگويد آمدم در قم مسائلي را آنجا ديدم كه مطالبش مفصل است و قانع شده بود كه بيايد وسایل را ببرد.
همچنين يكي از افراد سرشاخه سياسي كودتا كه مهندس مرزبان است كه حدود دو ماه يا سه ماه پيش اعدام شد، ميگويد كه (فيلم آن هم هست) ميگويد كه من خودم با آقاي شريعتمداري ملاقات كردم و به ايشان گفتم كه ما با بختيار همكاري ميكنيم و جريان براندازي داريم و از شما كمك ميخواهيم. ايشان در جواب من گفتند كه ما با هر كس و گروه كه عليه اين رژيم اقدام كند، كمك ميكنيم.
مسئله تا اينجا خاتمه پيدا نكرد تا جريان اخير كه در جريان اخير، برادران مسئله را اجمالاً ميدانند و به خواست خدا شما مستقيماً از تلويزيون مشاهده خواهيد كرد و احتياج بيشتر به توضيح من نيست، ولي نكتهاي كه ميخواهم عرض كنم اين است كه وقتي اخيراً با ايشان مصاحبه كردند، ايشان گفته است كه من از اين جريان مطلع بودم وليكن تكليف شرعي نميدانستم كه اين مطالب را به مسئولين بگوييم. واقعاً عجيب است. تكليف شرعي بوده كه با شاه همكاري كند وليكن اين آقا تكليف شرعي تشخيص نداده كه با جمهوري اسلامي همكاري كند و جلوي آن همه خونريزيهايي كه در صورت موفقيت اين توطئه انجام ميگرفت بگيرد، ولي بحمدالله اين توطئه هم مانند همه توطئههاي ديگر كشف شد...»