رژیم ورشکسته در دام عادیسازیِ بیحاصل (نگاه)
امینالاسلام تهرانی
چنانکه در خبرها خواندید، «اسحاق هرتزوگ»، رئیسرژیم آپارتاید اسرائیل، دیروز بنا به دعوت پیشینِ پادشاه بحرین وارد منامه شد، در حالی که مردم بحرین با برگزاری تظاهرات، مخالفت دوباره خود را با قدم گذاشتن اسحاق هرتزوگ به خاک کشورشان اعلام و برای چندمین بار مخالفت صریح خود را با عادیسازی روابط با این رژیم اعلام کردند. هرتزوگ که چارهای جز بزرگنمایی در مورد سفر خود نداشت، سفر خود به کشور بحرین را نمادی از نوعی «پیام صلح برای منطقه»[!] و گامی تاریخی در گسترش روابط رژیم اسرائیل با جهان عرب دانست. هرتزوگ پس از پایان سفرش به بحرین، برای شرکت در یک کنفرانس فضایی به امارات خواهد رفت. گروههای مخالف در بحرین به شدت سفر دیروز (یکشنبه؛ 13 آذر) رئیسرژیم آپارتاید اسرائیل به منامه را محکوم کردند و بر مخالفت بحرینیها با تمامی مظاهر عادیسازی روابط با این رژیم تأکید کردند. همچنین اپوزیسیون بحرین تاکید کرد، این سفر به منزله تحریک احساسات عربها، مسلمانان، مسیحیان و آزادگان جهان بوده و بیانگر میزان انزوای حاکمیت است. جنبش «حامیان جوانان انقلاب ۱۴ فوریه» بحرین در بیانیهای به شدت سفر هرتزوگ به منامه را که با دعوت «حمد بن عیسی آل خلیفه»، پادشاهِ رژیم آل خلیفه انجام شد، محکوم و تأکید کرد که ملت بحرین با تمامی مظاهر عادیسازی با رژیم آپارتاید اسرائیل مخالفت کرده و خواهد کرد و موضعگیریهایش از زمان اشغال فلسطین همواره در حمایت از مسئله فلسطین و آزادسازی این سرزمین بوده و در حمایت از محور مقاومت، گروههای فلسطینی و تمامی گروههای مقاومت در جهان عرب و اسلام و جنبشهای آزادسازی ثابت خواهد بود.
باید توجه کرد تقابل شدید مردم بحرین (تنها به عنوان یک نمونه از میان کشورهای عربزبان) و رژیم حاکم بر این کشور را میتوان در واکنشها به سیاست خارجی رژیم آل خلیفه نیز پیگیری کرد. رژیم حاکم بر بحرین جزو کشورهایی بود که در دوره «دونالد ترامپ» رئیسجمهور پیشین آمریکا و طرح «ابراهیم» او، خیلی زود به «قطار عادی سازی روابط با رژیم آپارتاید اسرائیل» سوار شد، قطاری که قطعاً خلاف جهت مردم این کشور حرکت میکند و برخوردش با سد مردمیگریزناپذیر است. این تنها به مورد بحرین خلاصه نمیشود، برخی ازدیگر کشورهای عربی نیز کم-و-بیش به همین سرنوشت دچار هستند و حکومتها در جریان عادیسازی به سمتی حرکت کردند که خلاف جهت مردم و افکار عمومی در این کشورها بود. ماجرای برگزاری جام جهانی در قطر و واکنشهای مردم عربزبان به خبرنگاران اسرائیلی و نیز استقبال آنها از پرداختن به مسئله فلسطین میتواند یک شاهد برای این ادعا باشد. این مسئله به قدری پررنگ بود که رسانههای عبریزبان نیز به طور مفصل به آن پرداختند و اعتراف کردند که در افکار عمومی مردم مسلمان «چیزی به اسم اسرائیل وجود ندارد و هر چه هست فقط فلسطین است». هرتزوگ اردیبهشت گذشته نیز به امارات سفر و با مقامهای اماراتی دیدار و گفتوگو کرده بود. همچنین گفتنی است به دنبال بحرین و امارات، که با توافق «ابراهیم» و با میانجیگری آمریکا عادیسازی روابط با رژیم اسرائیل را درپیش گرفتند، کشورهای سودان و مراکش نیز با حمایتهای «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور پیشین آمریکا، و در حرکتی خلافِ خواست عمومی مردمشان به عادی سازی روابط میان خود و رژیم صهیونیستی اقدام کردند. اما باید توجه داشت که هیچ حکومتی نمیتواند در طولانی مدت درخلافِ جهت مردم خود حرکت کنند. باید همچنین توجه داشت که شواهد و قرائن نشان میدهد که حکومتهای عرب توان اقناع مردم خود در مسئله عادیسازی را ندارند و این تقابل بین حکومتهای عربی و مردم مسلمانِ عرب این کشورها به نظر همچنان ادامه خواهد داشت. نتیجه، آن که رژیم آپارتاید اسرائیل نخواهد توانست با نمایشی چون عادیسازی، مقبولیتی در جهان عرب پیدا کند و اگر روی این عادیسازیها حساب باز کرده باشد، در واقع به تار عنکبوت تکیه کرده است. با این روند که توضیحش به طور اجمالی آمد، عادیسازیها در مجموع نه برای حکومتهای عربی – در طولانی مدت – مثبت خواهد بود و نه به طریق اولی برای رژیم آپارتاید اسرائیل نتیجه مشت پُرکنی خواهد داشت؛ چرا که رژیمی که از بحرانهای داخلی رنج میبرد نمیتواند بحرانهای خود را با حمایتِ حکومتهایی جبران کند که خود حمایتِ مردمِ خود را ندارند. در پایان و در واقع به عنوان پیوستی به جُستار کوتاه بالا در مورد انگیزههای سفر هرتزوگ میتوان گفت، برخی از ناظران باور دارند که اسحاق هرتزوگ با سفر به بحرین و البته امارات در تلاش برای اطمینانبخشی به این کشورهاست که نسبت به نتایج تغییر دولتِ اسرائیل نگران نباشند. از طرف دیگر اخیراً هشدارهایی درباره تلاشهای آل خلیفه برای یهودیسازی برخی از مناطق مختلف بحرین و همچنین تغییر محتوای برخی از کتابهای مدارس در راستای عادیسازی روابط با رژیم اسرائیل مطرح شده است و به همین دلیل سفر رئیسرژیم صهیونیستی به منامه میتواند به نوعی رسمیت بخشیدن و حمایت از این تحرکات آل خلیفه باشد.