kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۴۸۵۲
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۴۰۱ - ۲۰:۳۸

گمان و گمانه‌زنی از نگاه قرآن

 

محمدتقی فروزش
جهل در برابر عقل است. از نظر آموزه‌های قرآن، جامعه اسلامی، جامعه عقلانی است که قیام و ایستادگی امت بر پایه آن است؛ در حالی که جامعه غیر اسلامی، جامعه جاهلی است که بنیاد آن بر بی‌خردی و گمانه‌زنی است. بر همین اساس، اگر جامعه اسلامی عقلانی، در‌اندیشه بر مدار علم و یقین حرکت می‌کند، جامعه جاهلی و غیر عقلانی، بر مدار فروتر از علم و یقین حرکت می‌کند که ظنون حد نهایی بلوغ علمی آنان را تشکیل می‌دهد. این‌گونه است که جامعه جاهلی گرفتار دنیاگرایی و شهوات گرایی و کسب مادیات دنیوی به هر طریقی است. چنین جامعه‌ای در‌اندیشه و عقل نظری بر اساس گمان و در انگیزه و عقل عملی بر مدار شهوت زندگی می‌کند و فلسفه وجودی خود را اصالت لذت و بهره مندی از دنیا و سبک زندگی خویش را شهوت گرایی و تکاثر و جمع ثروت برای ارضای شهوات نفسانی می‌داند.
در نوشتار حاضر نویسنده به بررسی دیدگاه قرآن درباره گمان و میزان اعتبار آن در عرصه‌های مختلف سخن گفته است.
***
نگاهی به جایگاه گمان در قرآن
ظن یا همان گمان به فارسی، یک حالت در ذهن و‌اندیشه انسانی است که فروتر از علم قطعی قرار دارد. به سخن دیگر، ظن حالتى در نفس انسانی است که از نشانه اى حاصل مى‌شود؛ زیرا نشانه اگر قوى شود منجرّ به یقین و علم قطعی مى شود و اگر ضعیف باشد از حدّ
«وهم» تجاوز نمى کند.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 539، «ظن»)
برخی ظن را به حدّ فاصل بین یقین و وهم تعبیر کرده‌اند و برخی دیگر نیز آن را همان طرف راجح از دو طرف اعتقاد غیر جازم دانسته‌اند.(لغت نامه، علی اکبر دهخدا، ج 9، ص 13791، «ظن») درآموزه‌های قرآن، واژگان دیگری نیز نزدیک به همین معنا مورد استفاده قرار گرفته است که از جمله آنها می‌توان به مشتقّات «حسب»، «زعم»، «ظن» اشاره کرد.
در آیات قرآن نسبت به ظنون مباحثی مطرح است که از جمله مهم‌ترین آنها عبارتند از:
ایجاد ظنون
ظنون از مسائل مرتبط با علومی است که در آن نشانه‌هایی نقش اساسی دارد؛ زیرا گاه نشانه چنان قوی است که جایی برای شک نمی‌گذارد و دل انسان نه تنها در میان سیاهی و سپید و حالت برزخی نیست، بلکه اضطرابی ندارد و به آرامش می‌رسد که در این حالت از آن به «یقین» یاد می‌شود؛ اما گاه دیگر در این سطح نیست، بلکه نشانه موجب می‌شود که انسان با نوعی شک و تردید به موضوع نگاه کند‌، هر چند که ترجیح بر جهت درستی نظری است که از نشانه به دست آمده است. این حالت را «ظن» می‌گویند. به عنوان نمونه وقتی گفته می‌شود: مشت نمونه خروار است، این یک گمانه ظنی است؛ زیرا استقرای تام نشده و همه خروار بررسی نشده است تا به یقین برسد که هر گونه احتمالی را ببرد و قطع کند. در آیات قرآن، به نمونه‌هایی اشاره می‌شود که نشانه‌ها در آن موارد موجب ظن و گمان برای شخص شده است؛ مثلا دیدن نهری از آب که روی آن آبگینه است و شخص هیچ‌گونه علمی نسبت به آبگینه ندارد، موجب می‌شود تا گمان کند که آنجا نهرآبی است که لازم است برای عبور از آن جامه را بالا زند تا از آب ژرف عبور کند؛ این اتفاقی است که برای ملکه سباء افتاد؛ زیرا وی به ظاهر بسنده کرد و چون هیچ اطلاع و دانشی نسبت به آبگینه نداشت، بر اساس ظن و گمان عمل کرد.
(نمل، آیه 44) البته حضرت سلیمان(ع) با این آزمون به ملکه سباء این نکته را گوشزد کرد که نمی‌توان به گمان و نشانه‌ها بسنده کرد؛ زیرا همان طوری که ملکه به ظاهر آب توجه داشت ولی آبگینه را ندید، همچنین در مورد‌پرستش خورشید، خورشید را دید، ولی خورشید آفرین را ندید.(نمل، آیه 24) ملکه سباء وقتی این تجربه را در عمل کرد که نمی‌توان بر اساس ظاهر نشانه‌ها‌، حکم قطعی به درستی یا نادرستی کرد، به این حقیقت اقرار کرد و از خورشید‌پرستی به خداپرستی رهنمون شد.(نمل، آیه 44)
از نظر قرآن، برخی از نشانه‌ها به ظاهر قطعی و یقین آور است؛ ولی نمی‌توان به آن بسنده کرد؛ به عنوان نمونه عالمان اهل کتاب ممکن است چیزی را به خدا و شریعت نسبت دهند که انسان گمان کند که بر اساس شریعت گفته می‌شود، در حالی که چیزی جز تحریف و جعل شریعت و افتراء به خدا نیست.(آل عمران، آیه 78؛ مجمع البيان، ج 1- 2، ص 780؛ روح المعانى، ج 2، جزء 3، ص 197)
اعتبار ظن
از نظر قرآن، ظن، در جایگاه ارزشی نیست که بتوان بر اساس آن شناخت قطعی به دست آورد یا حکم قطعی صادر کرد. به عنوان نمونه نمی‌توان در شناخت حقایق هستی از جمله کیفیت فرشتگان و جنسیت ذکور و اناث بودن آنان به نشانه و گمان بسنده کرد(نجم، آیات 27 و 28)؛ چنان‌که در مسائل قضایی نیز نمی‌توان بر اساس ظن، کسی را به کاری یا امری متهم ساخت (نور، آیات 11 تا 15)؛ زیرا در برخی امور لازم است تا انسان به علم قطعی دست یابد و اکتفا به ظنون نادرست است؛ چون ظن هرگز در جایگاه علم و یقین قطعی قرار نمی‌گیرد و نمی‌توان ظنون را جایگزین علم کرد.(یونس، آیه 36؛ نجم، آیه 28)
البته ظنون در برخی از موارد می‌تواند مفید باشد؛ زیرا انسان عاقل به احتمال وجود خطری احتیاط می‌کند و بی‌گدار به آب نمی‌زند و وقتی نشانه ظنی بر وجود خطر است، احتیاط می‌کند؛ چنان‌که مومنان حتی به احتمال ظنی لقاء الله و بازخواست الهی نه حتی دلایل قطعی و یقینی، احتیاط می‌کنند و در برابر خدا خشوع و خضوع می‌ورزند و به عبادت می‌پردازند
(بقره، آیات 46 و 47 و 249)؛ اما انسان‌های جاهل و بی‌عقل، به جای احتیاط، اقدامات خطرناکی می‌کنند و مثلا با آنکه علم به نبود آخرت و معاد و بازخواست ندارند، تنها بر اساس نشانه‌های ظنی، به زندگی دنیوی می‌چسبند و برای آخرت کاری نمی‌کنند.(جاثیه، آیه 24) این‌گونه است که براساس ظنون جاهلی و مبتنی بر بی‌عقلی که هیچ‌گونه آثار حقی در آن نیست، رفتاری علیه خدا و خداپرستان دارند.(بقره، آیه 249)
برطبق آیات قرآن، در احکام الهی و کشف آن نمی‌توان به ظنون بسنده کرد، مگر ظنونی باشد که نزدیک به علم قطعی است که از آن به ظنون معتبر یا ظن علمی یاد می‌شود که نزدیک به علم است. لذا پیروی از ظنون در احکام‌، باطل و حرام است.(انعام، آیه 116؛ نجم، آیات 27 و 28؛ انعام، آیات 118 و 119 و 148) البته در مسائل اجتماعی و تعاملات می‌توان بر اساس ظنونی که مبتنی بر نیکی کردن و نه بدی کردن است رفتار کرد،؛ زیرا با بدگمانی نمی‌توان اجتماعی را ساخت و روابط سالم اجتماعی برقرار کرد. پس هر کسی باید نسبت به رفتار و گفتار دیگری، بدگمانی را کنار گذارد و با حسن ظن با دیگران تعامل داشته باشد؛ زیرا اگر بخواهیم در اجتماع بر اساس علم عمل کنیم، کسب علم در همه زمینه‌های اجتماعی شدنی نیست و اگر بخواهیم با بدگمانی نیز تعامل داشته باشیم، نمی‌توان اجتماعی را شکل بخشید، پس لازم است تا با خوش گمانی با دیگران تعامل داشت (حجرات، آیه 12)؛ قرآن می‌فرماید: «اجتنبوا كثيراً من الظن» از این عبارت معلوم مى شود، در بعضى موارد می‌توان بلکه باید از ظنون یعنی حسن ظن پیروی کرد و این امر لازم الاتباع است.(مجمع البيان، ج 9- 10، ص 205؛ فتح القدير، ج 5، ص 76)  از نظر قرآن، مقصود از اجتناب از ظن، پرهيز از مثل ظن بد به ديگران است؛ چون كه گمان خوب، مطلوب است. (الميزان، ج 18، ص 32؛ جامع البيان، ج 13، جزء 26، ص 85) به هر حال، ظنون در مسائل شناختی و اعتقادی مانند فلسفه و هستی شناسی و جهان‌بینی (بقره، آیه 78؛ انعام، آیات 100 و 116 و 148؛ یونس، آیات 35 و 36 و 66 ) و در مسائل احکام شرعی اعتباری ندارد؛ اما در مسائل اجتماعی و ارتباطات با مردم ظن به شکل حسن ظن باید مبنای عمل و رفتار قرار گیرد. البته ظن معتبر در مسائل احکام  چنان‌که گفته شد اعتبار و حجت شرعی دارد که مباحث آن در اصول فقه تبیین شده است.
حسن ظن
از نظر قرآن، خوش گمانی نسبت به افراد جامعه باید در دستور کار قرار گیرد، چنان‌که اصل صحت عمل در افراد نیز مورد تاکید است؛ زیرا اجتماع نیازمند اعتمادی است که ریشه در حسن ظن به رفتار و کردار دیگران و پرهیز از بدگمانی  دارد.(حجرات، آیه 12) خدا در آیات قرآن بیان می‌کند که در مواردی که نشانه‌هایی وجود دارد که انسان را دچار بدگمانی می‌کند، خیر آن است که به جای بدگمانی حسن ظن داشته باشند(نور، آیات 11 تا 15) از همین رو نسبت به کسانی که بدگمانی می‌ورزند و بر اساس آن رفتار می‌کنند، مورد سرزنش قرار می‌گیرند(همان) مردم باید نسبت به عوامل ایجاد‌کننده بدگمانی در جامعه حساس باشند و بسادگی به این عوامل اکتفا نکنند؛ چنان‌که برخی از شایعات موجب بدگمانی می‌شود که باید به شدت از آن اجتناب کرد.(همان)
ضرورت پرهیز از بدگمانی
چنان‌که گفته شد، بدگمانی در حوزه عمل اجتماعی باید جای خود را به حسن ظن بدهد؛ زیرا بدگمانی آثار مخرب اجتماعی دارد که از جمله آنها می‌توان به تهدید اخوت اسلامی میان مسلمانان(حجرات، آیات 10 و 12) و زمینه‌ساز گناه باشد.(همان)
مردم باید نسبت به خدا حسن ظن داشته باشند و بدانند که خدا هر کاری را انجام می‌دهد به صلاح و مصلحت آنان است. این در حالی است کافران و مشرکان و منافقان نسبت به خدا بدگمان هستند(فتح، آیه 6)؛ زیرا کفر و شرک و نفاق آنان اجازه نمی‌دهد تا تحلیل درستی از وقایع داشته باشند و توجه ندارند که بسیاری از امور در زندگی در چارچوب سنت‌های ابتلاء یا کیفر جریان می‌یابد.(فتح، آیه 6) البته برخی از مسلمانان سست عنصر همان گونه فکر و عمل می‌کنند که در دوره جاهلی و جاهلان و بی‌خردان عمل می‌کردند.(آل عمران، آیه 154) آنان توجه ندارند که سنت‌های الهی آزمون و کیفر برای همگان است و شکست و پیروزی برای همه رقم می‌خورد و این‌گونه نیست که شکست(همان) یا محاصره اقتصادی یا محاصره جنگی(احزاب، آیه 10) را بر اساس گمان و تفکر جاهلی مبنای داوری و قضاوت قرار داد و بدگمان به خدا شد.(همان) از نظر قرآن، چنین بدگمانی نسبت به خدا موجب زیانکاری است و باید از آن پرهیز کرد(فصلت، آیات 22 و 23)، چنان‌که باید از هر گونه بدگمانی نسبت به پیامبراکرم(فتح، آیه 12) و نیز مومنان(حجرات، آیه 12؛ نور، آیات 12 تا 15) پرهیز کرد؛ بدگمانی نسبت به خدا موجب می‌شود تا انسان مورد خشم و غضب و لعن خدا قرار گرفته و فرجام بد و دوزخ را برای خود به عنوان جایگاهی ابدی رقم زند.(فتح، آیه 6)
برای رهایی از بدگمانی جاهلی و بی‌خردانه باید ایمان و تقوای خود را تقویت کرد (نور، آیه 12؛ حجرات، آیه 12)؛ زیرا ایمان و تقوای الهی انسان را از بی‌خردی و جاهلیت به خردورزی سوق می‌دهد و از بدگمانی به نیک گمانی می‌کشاند.(همان)
اثرات عمل به ظنون غیر معتبر
کسانی که به ظنون غیر معتبر در حوزه‌های اعتقادی و احکام اسلامی تکیه می‌کنند، یا بر اساس بدگمانی، زندگی خود را سامان می‌دهند، باید توجه داشته باشند که چنین اعتبار و عمل به ظنون غیر معتبر می‌تواند اثرات بدی را به دنبال داشته باشد که شامل گمراهی از مسیر حق و عدالت(انعام، آیه 116؛ نجم، آیه 23)، محرومیت از درک حق و حقیقت(یونس، آیه 36؛ نجم، آیه 28) و نیز سرزنش خدا (یونس، آیات 35 و 36؛ نجم، آیات 27 و 28) می‌شود.
گمان حق و باطل
برخی از ظنون از مصادیق ظنون حق است، یعنی با اینکه حالت ظنی است ولی حق است مانند ظن به قیامت که موجب کارهای خیر و نیک می‌شود(آل عمران، آیه 154؛ بقره، آیات 46 و 47)، با اینکه در حوزه شناختی و احکام نمی‌توان به ظنون اعتماد کرد، ولی برای دوری از خطر باید به آن اعتماد کرد؛ اما ظن و گمان باطل آن است که در مسائل اعتقادی و شناختی و احکام به نشانه‌هایی بسنده شود که نمی‌تواند انسان را به حق برساند و حقیقت علمی را آشکار سازد. جالب اینکه کافران رفتارهای مبتنی بر گمان باطل خویش را واقعی می‌دانند، در حالی که هیچ ریشه‌ای در حقیقت و واقعیت ثابت ندارد بلکه امری باطل است.(نور، آیه 39) همچنین مشرکان برای خدا شریک قرار می‌دهند که چنین گمانی باطل است.(یونس، آیه 66؛ فصلت، ایه 23)
از نظر قرآن، جامعه جاهلی که مبتنی بر ساختار ظنون و بی‌خردی است، در‌باره خدا گمان‌های باطلی دارند و گمان می‌کنند که خدا آگاهی نسبت به آنان ندارد و بر همین اساس به معصیت و گناه رو می‌آورند (فصلت، آیات 19 تا 23) همین ظنون باطل است که آنان را گستاخ کرده و حقوق فقیران و مسکینان را از اموالشان نمی‌دهند و با اعتبار اینکه قیامتی نیست از عدالت ورزی به بی‌عدالتی رو می‌آورند، چنان‌که از اسلام به کفر و شرک  و نفاق و بیماردلی کشیده شده‌اند.(کهف، آیات 35 تا 37؛ جاثیه، آیات 31 و 32)
بر این اساس رفتارهای عقلانی برای کسانی است که برمبنای تعقل عمل می‌کنند و مردمانی عقلانی هستند و به بهشت و دوزخ اعتقاد دارند و تلاش می‌کنند تا از هر گونه ظلم و بی‌عدالتی پرهیز کرده و عدالت را با تمام وجود تحقق بخشند. این‌گونه است که اهل عدالت‌، وفای به عهد و عقد، امانتداری و صداقت هستند واز هر گونه بی‌عدالتی و کم فروشی و کم کاری و خیانت در امانت و اموال خودداری می‌کنند.(مطففین، آیات 3 و 4)
کسانی که گرفتار جاهلیت و بی‌خردی هستند، به سبب گمان‌های باطل خویش نسبت به جاودانه بودن زندگی دنیوی، به ثروت‌اندوزی روی می‌آورند(همزه، آیات 2 و 3) یا به سبب بدگمانی نسبت به خدا از جهاد سر باز می‌زنند(فتح، آیات 11 و 12) یا به گمان اینکه خدا نمی‌بیند و نمی‌شنود به جرم و جنایت می‌پردازند(زخرف، آیات 74تا 80) و ثروتمندی خود را نشانه کرامت دانسته و بر همین اساس رفتارهای زشت را در قالب مرفهان بی‌درد به نمایش می‌گذارند(مومنون، آیات 55 و 56) و به اسباب واهی و افکار باطل و ظنون غیر حق، به خدا شرک و کفر می‌ورزند و از توحید فعل و مانند آن به شرک کشیده می‌شوند.(آل عمران، آیه 154)