تفاوتهای حکیمانه در جامعه(1) (پرسش و پاسخ)
پرسش:
آیا مقتضای عدالت این است که افراد جامعه هیچ امتیازی بر یکدیگر نداشته باشند و آیا هر تفاوتی که در جامعه میان افراد باشد لزوما مخالف عدالت است یا اینکه مقتضای عدالت این است که افراد نسبت به یکدیگر امتیازات تبعیضگونه و ناروا و ظالمانه را نداشته باشند؟
پاسخ:
جامعه به مثابه یک پیکر زنده
یکی از بهترین و جامعترین تشبیهات، تشبیه جامعه است به پیکر زنده، همانطوری که پیکر، مجموعهای از اعضا و جوارح است و هر عضوی کار مشخص و وظیفهای دارد، جامعه هم از مجموع افراد تشکیل میشود، و مجموع کارهای مورد احتیاج جامعه به صورت شغلها و حرفهها میان اصناف و افراد مختلف تقسیم میشود. به بیان دیگر هر جامعهای با هر رژیم و سیستمی اداره بشود، لاجرم از یک نوع تقسیم کار و تقسیم مشاغل و وظایف و حتی یک نوع درجهبندی و طبقهبندی و نوعی ارگانیزم مخصوص برخوردار است. پیکر، سلامت و بیماری دارد، جامعه نیز سلامت و بیماری دارد. پیکر تولد و رشد و انحطاط و موت دارد، جامعه نیز همینطور است. پیکر اگر سالم باشد بین اعضای آن همدردی و دارای روح اجتماعی هست. این تشبیه و تعبیر از پیامبر اکرم(ص) است که فرمود: مثل مومنین از لحاظ علایق و عواطف متبادل که میان ایشان است مانند پیکر انسان است که هرگاه یک عضو به درد میآید، سایر اعضا با تب و بیخوابی یکدیگر را به همدردی میخوانند(مسند احمد، ج 4، ص 270) به قول سعدی در گلستان، حکایت 10: چو عضوی به درد آورد روزگار- دگر عضوها را نماند قرار. در عین حال که این تشبیه خیلی بلیغ و جامع است اما اینطور نیست که پیکر و جامعه از هر جهت مثل هم باشند. مواردی هست که حکم جامعه و حکم پیکر دو تا است. اعضا و جوارح هیچکدام از خود عقل و ارادهای و تشخیص و استقلال و اختیار و انتخاب و سلیقه مخصوصی ندارند، مسخر آن روحی هستند که بر پیکر حکمفرما است و به نوعی جبر بر ضوابط و قانونمندی حاکم بر آنها جریان دارد، اما افراد نسبت به اجتماع اینطور نیستند، درست است که اجتماع هم روح و حیاتی دارد، ولی روح اجتماع این اندازه بر اعضای پیکر خود یعنی افراد، تسلط و سیطره ندارد و افراد نیز آن اندازه مسخر روح اجتماع نیستند و جبر بر رفتار و جایگاه اجتماعی آنان حاکم نیست. بنابراین یکی از موارد اختلاف میان جامعه انسانی با پیکر انسانی این است که اعضای پیکر، هر کدام محل ثابت و مقامی معلوم دارند و تغییر محل و مقام و پست و شغل نمیدهند و کارکرد آنها تکوینی و جبری است، اما افراد اجتماع اینطور نیست و زندگی اجتماعی انسان قراردادی است میان آحاد جامعه که با توافق به وجود میآید و هیچگونه جبر و تحمیلی بر قوانین و مقررات حاکم بر افراد جامعه همانند پیکر مادی انسانها جریان ندارد. خلاصه اینکه در پیکر مادی انسان به طور طبیعی و تکوینی تقسیم کار شده و به طور طبیعی جایگاهها، مقامها و درجات و مراتب معین شده اما در اجتماع این کار باید به دست خود انسان انجام شود و مهندسی اجتماع را خود افراد جامعه باید به عهده بگیرند.
تنازع بقا یا مسابقه بقا
بعضی زندگی را به میدان جنگ تشبیه میکنند و معتقدند زندگی تنازع بقا است. تعبیر بهتر، صحیحتر و کاملتر این است که بگوییم زندگی مسابقه بقا است. کلمه «تنازع بقا» مفهوم جدال و مخاصمه را میدهد. بهزعم بعضی، زندگی جز جنگ و جدال نیست. اصل اول در زندگی انسان تخاصم و دشمنی است، تعاونها و تسالمها به وسیله تنازعها جبراً بر انسان تحمیل میشود! این مطلب با آموزههای وحیانی انطباق ندارد، لذا به جای تعبیر تنازع بقا بهتر است بگوییم که لازمه طبیعت زندگی «مسابقه بقا» است. زندگی اگر بخواهد بر محور صحیح قرار بگیرد، باید براساس مسابقه بقا باشد نه تنازع بقا و لازمه مسابقه بقا هم دو چیز است: 1- آزادی افراد در انتخاب خود 2- نظم اجتماعی که جلوی هرج و مرج را بگیرد. در چنین بستری است که هر کسی میتواند، آگاهانه و آزادانه در یک مسابقه بقا با سایر همنوعان خود مشارکت کند و جایگاه و مقام شایسته خود را کسب نماید. مانند دانشآموزان و دانشجویان کلاس که در مدت یکسال در کلاس درس با هم رقابت میکنند و هر کسی در پایان سال متناسب با میزان زحمت، استعداد و فعالیتش حق خود را دریافت میکند. در جامعه نیز افراد با ورود به میدان مسابقه، متناسب با ابراز لیاقت، و استعداد و فعالیتی که دارند، باید بتوانند مواهب و حقوق و نتایج زحمات خود را احراز کنند. طبیعی است که همه مردم یک جامعه از ذوق و استعداد، یکسانی برخوردار نیستند و هرکسی ذوق و استعداد خاصی دارد و در خودش علاقه به برخی کارها را بیشتر و علاقه به بعضی دیگر را کمتر میبیند.
بنابراین جامعه در همه شئون و مواهب باید شکل مسابقه آزاد را داشته باشد، حق شرکت در این مسابقه به همه داده شود، و آن جامعه آنچنان باید منظم و دارای حسن اداره و جریان باشد که شئون و مواهب اجتماعی به افرادی تعلق بگیرد که در این مسابقه اجتماعی شایستگی و لیاقت بهتری از خود نشان دادهاند. مسابقه دو رکن دارد: 1- حوزه کاری مسابقه 2- خط و بهره و نصیبی که به اشخاص داده میشود، و این مسابقه باید در کارهای مفید به حال مردم یعنی در علم و فضیلت در تقوا و درستی، در عقل و فهم و ادراک، و سعی و عمل و کار و تولید و خدمت باشد. (ادامه دارد)