پایان مماشات و برخورد قاطع با آشوبگران؛ خواست عمومی مردم (بخش نخست)
آرامش و امنیت مردم در گرو برخـورد قانـونی
حسن رضایی
ایران اسلامی عزیز ما این روزها در حال عبور از فتنهای از جنس اغتشاش و آشوب است که توسط ایادی استکبار طراحی و مدیریت شده است.
پیرو اعتراضاتی که پس از مرگ یک خانم جوان(مرحومه مهسا امینی) در 21 شهریور سال جاری در چند شهر کشور شکل گرفت، خشونت و تخریب اموال عمومی و خصوصی، خیلی زود جای پای خود را به میانه اعتراضات باز کرد و تجمعات پراکنده در چند شهر به زودی شکلی خشونتآمیز به خود گرفت.
امروز که در حال نوشتن این گزارش هستیم، مسئله اما دیگر تنها تخریب اموال عمومی و خصوصی نیست، بلکه با ترورهای مکرر نیروهای تامینکننده امنیت، شکنجه و عریان کردن نیروهای انتظامی و بسیج و فیلم گرفتن از آن برای پخش در فضای مجازی، حمله به مساجد و آتش زدن حسینیهها و حوزههای علمیه و حتی خانههای مردم، استفاده آشوبگران از سلاح سرد در حجم وسیع، استفاده گسترده از کوکتل مولوتوف و نارنجک دستساز علیه نیروهای امنیتی و اماکن عمومی و مذهبی و به کارگیری سلاح گرم برای کشتار مامورین حافظ امنیت و مردم عادی-در جهت بهرهبرداری در پروژه کشتهسازی رسانههای لندنی- مواجه هستیم.
اینکه چرا اعتراضات با چنین سرعتی به مانوری از خشونت عریان و بیرحم بدل شده است، میتواند پاسخهای متعدد جامعهشناسانه، امنیتی، رسانهای، فرهنگی و.... داشته باشد.
یک مسئله اما در این میان روشن است و آن اینکه فرآیند این دگردیسی سریع و برق آسا، پیش از آنکه در کف خیابان رخ دهد، ابتدا در فضای مجازی انجام شده و اکانت برخی چهرههای هنری و ورزشی معروف در کنار شبکههای تلویزیونی تروریست مستقر در لندن، دوشادوش شبکههای اجتماعی آمریکایی، پیشقراول این دگردیسی بودهاند. به صورتی که همزمان با شروع اعتراضات پراکنده در چند شهر، اکانت افراد مشهوری که تا دیروز از لطافتهای کار هنری و قابلیتهای زبان هنر برای ارتباط با مخاطب میگفتند، یکباره بدل به آموزشگاه جنگ خیابانی، خلع سلاح کردن مامورین امنیتی و شیوههای مختلف جنایت شده است! تأکید بر روی تخریب و کشتار را میتوان به عنوان مهمترین رویکرد این اکانتها طی دو ماه اخیر در نظر گرفت.
شبکههای اجتماعی مانند توئیتر و اینستاگرام نیز که محل جولان این مدرسان جنگ شهری بود. اما امروز خواست مردم برخورد قاطع با اغتشاشگران است و تشییع با شکوه خیل عظیم مردم از شهدای امنیت هم گویای این است که عموم مردم خواستار برخورد با آشوبگران هستند.
اغتشاشات، پروژهای برای ویرانی کشور
کنار هم قرار دادن این واقعیات با شیوه برخورد همین شبکههای اجتماعی با نام و نشان شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان ملیترین چهره سالهای اخیر کشور، به خوبی سمت و سوی اغتشاشات اخیر و نفع و ضرر آن برای منافع ملی ایران و انسان ایرانی را نشان میدهد.
بر این اساس پر بیراه نیست اگر بگوییم اغتشاشات کنونی با هر پیش زمینه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و.... که این روزها جامعهشناسان و تحلیلگران مختلفی درباره آن اظهار نظر کردهاند، چیزی جز یک پروژه سیاسی برای نابودی موجودیت اقتدار کشورمان نیست. پروژهای که البته پیش از این در کشورهایی چون سوریه مورد استفاده قرار گرفته و علاوهبر ویران سازی آن کشور و آوارگی میلیونها سوری از کشورشان، روند توسعه این کشور را حداقل یک قرن به عقب رانده است.
چنین برآوردی به صورت مشخص در بیانیه تبیینی مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه به تاریخ هشتم آبان ماه جاری نیز وجود داشت. بیانیه مذکور، پروژه ویران سازی ایران را همان پروژهای میداند که سردمداران رژیم آمریکا قبلاً در افغانستان، عراق، سوریه، یمن و لیبی پیاده کردهاند.
اتکای سازمان دهندگان پروژه ویران سازی ایران بر نارضایتیهای اجتماعی موجود در داخل کشور، مسئله دیگری است که در بیانیه تبیینی نهادهای اطلاعاتی کشور بر آن تأکید شده است:«بر اساس اطلاعات موجود، محرز شده است که زمینهسازی، مقدمه چینی و نیز بخش مهمی از عملّیات اجرایی آشوبهای اخیر توسط سرویسهای جاسوسی بیگانه در قالب بستهای طراحی و به واسطه برخی گروهها و شبکههای مرتبط با آنها به روشهای مختلف درون کشور پیادهسازی شده است؛ از سوی دیگر واقعیت مهم دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه این سرویسها در عملّیات اخیر خود تلاش کردهاند از بسترها و زمینههای برخی نارضایتیهای موجود در جامعه سوءاستفاده کرده و حتیالمقدور پروژههای اطلاعاتی خود را بر سوءاستفاده از این بسترها و زمینهها استوار سازند.»
بر این اساس، کسی در پی انکار وجود مشکلات در سطح کشور نیست، بیان انتقاد و اعتراض اما با سوق دادن کشور به سمت اغتشاش و ویرانی، آن هم با انگشت اشاره رسانههای سعودی و انگلیسی تفاوت آشکاری دارد.
ایجاد یک کمپ اشرف به وسعت ایران!
همه اینها در حالی است که آشوبگران طی دو ماه گذشته، بر حجم تخریب و خشونت خود در ابعاد مختلف افزوده و سعی کردهاند با ایجاد اخلال در روند زندگی عادی مردم، ولو با تهدید و ارعاب، آنها را به همراهی با خود وادار کنند. مخاطب تهدید و ارعابهای جماعت حاضر در صحنه آشوبها البته تنها مردم عادی داخل کشور و نیروهای امنیتی نبودهاند. خواننده مستهجنی چون ساسی مانکن در کنار گوگوش دیگر خواننده خارج از کشور نیز، این روزها از گزند فحاشی و ارعاب این افراد در امان نبودهاند. به گزارش همشهری، گوگوش پس از کنسرتش در سیدنی، با جمعیتی از هممسلکانش روبهرو شد که بر سرش فریاد میزدند: «خجالت بکش بیشرف!» این ادبیات فرهیخته در اعتراض مدنی! به این مسئله بود که چرا کنسرت برگزار کرده است. گوگوش آنقدر تحت تاثیر احساسات فرهیخته دوستانش قرار گرفته که با اضطراب به سمت ماشینش میرود تا مشت و لگد دوستانش شامل حالش نشود!
این در حالی بود که این خواننده لس آنجلسی در جریان برگزاری همان کنسرت نیز برای نشان دادن همراهی خود با آشوبگران داخل کشور، چند بار شعار مرگ بر جمهوری اسلامی سر داده بود! ساسی مانکن خواننده مستهجن خارج از کشور نیز با چنین صحنهای در حین برگزاری کنسرت در استرالیا مواجه شد و از سوی عدهای لقب بیشرف گرفت. آنها برای دقایق مستمری، او را بیشرف صدا زده و به برگزاری کنسرتش اعتراض میکردند. این اعتراضها ادامه داشت، تا آنکه نهایتاً پلیس این مخاطبان ساسیمانکن را از کنسرتش بیرون کرد! کنار هم قرار دادن این واقعیات با آنچه در سیرک برلین اتفاق افتاد نشان میدهد ما با یک جریان تمامیت خواه مواجه هستیم که در عین تشتت بسیار، در مسئله تخریب و قطع جریان زندگی عادی در ایران و هدایت آن به سمت جنگ داخلی و ویرانی اشتراک دارند و تنها همین نکته، مهمترین وجه اشتراک گروههای مختلف آن را تشکیل میدهد. سرایت چنین فضایی به کنسرت دو خواننده همسو با غرب بیش از هر چیز انسان را یاد فضای مخوف و دیکتاتوری حاکم بر کمپ اشرف و کنترل اذهان اعضاء منافقین در این سازمان تروریستی میاندازد. گردهمایی مخالفین جمهوری اسلامی در برلین، صحنه نمایش پرچم انواع گروههای تجزیهطلب، همجنسگرایان و اسرائیل بود و عمق این فاجعه در عین اشتراک نظر برای نابودی جریان زندگی در ایران و دشمنی با تمامیت ارضی آن را نشان داد. آشوبگران ظاهرا تمایل دارند کمپ اشرفی به وسعت ایران دایر کنند! ایرانی که البته چند پاره باشد و کمپهای اشرف متعددی در مناطق جداییطلب آن دایر شده باشد!
تخریب جریان زندگی
دستور کار نخست جریان آشوب
جریان آشوب اما در داخل با زندگی مردم عادی چه کرده است؟ آقای جوهری که یک میوه فروش در شهر مشهد مقدس است در همین زمینه به گزارشگر کیهان میگوید:« ما در داخل کشور مشکلاتی داریم ولی این آشوبها امنیت ما را نشانه گرفته است و چون دشمن میداند ما امنیت را در سطح بسیار عالی داریم به همین دلیل به دنبال برهم زدن امنیت و آرامش جامعه است. این شلوغیها، امنیت را هم از بین خواهد برد. معلوم است که اینها صلاح کشور را نمیخواهند یا حداقل نمیفهمند که دارند چکار میکنند. اگر اعتراض دارید، شکستن و آتش زدنتان دیگر چیست؟»
او که همزمان با صحبت کردن با من به عنوان آخرین مشتریاش، ساعت 7 شب 25 آبان ماه، زود کرکره مغازه را پایین میکشد تا به خانه برود، به ترس خود از ظاهر شدن یکباره اغتشاشگران در خیابان محل کسب خود اشاره کرده و با خندهای عصبی میگوید:«خداوکیلی اگر الان اینجا پیدایشان بشود، معلوم نیست چه بلایی سر ما میآورند!»
محمد، کاسب دیگری است که در همین راسته از او مقداری سیب درختی میخرم. او نیز به ترس خود از اغتشاشگران اشاره کرده و میگوید:« اگر بفهمند با نظرشان مخالف هستی و وسط شلوغیهایشان گیرت بیاورند، حسابت با کرام الکاتبین است!»
او که میخورد عاقل مردی چهل و چند ساله و احتمالا از اولین متولدین دهه شصت باشد، با ریش پرفسوری که تارهای سفید مو در حاشیه اش خودنمایی میکند، میگوید:« اگر اوضاع اینطور پیش برود و با اینها برخوردی قاطع صورت نگیرد، کار به جایی خواهد رسید که اگر کسی از نزدیکانت هم فوت کرده باشد، باید محاسنت را بتراشی و گذاشتن ریش میتواند خطرناک باشد!»
جملهای که ناخودآگاه من را به یاد شورش مسلحانه مجاهدین خلق در دهه 60 و ترور مردم بیگناه به جرم همراهی با جمهوری اسلامی میاندازد. مردمی که تنها به جرم داشتن ریش یا قرار دادن عکس امام خمینی(ره) در محل کسب و کارشان به طرز وحشیانهای از سوی آن سازمان جهنمی مورد ترور انقلابی! قرار میگرفتند.
محمد اما ظاهرا از ادامه کار و باز بودن مغازه اش تا ساعات پایانی شب ترسی ندارد. او که هیکلش تقریبا مساوی من است، به سمت میوههای چیده شده جلوی مغازه میرود و سیب و انارها را کمی جابهجا میکند. مشتری دیگری که از راه میرسد، وانتش را آنسوتر پارک کرده و به سمت جعبههای سیب زمینی و پیاز میرود؛ وانت پیکانی که قیافهاش زار میزند باید مدل 83 به پایین باشد.
من با پلاستیک سیب در دست، خداحافظی کرده از مغازه خارج میشوم و به این فکر میکنم که ظاهر چهره هم میتواند خطرناک باشد؛ این آینده شورش سیاه و البته یقیناً ناکامی است که به قول رسانه تروریست سعودی، قرار است با شعار زندگی و آزادی، مردم ایران را با کمک بایدن رئیسجمهور بیهوش و حواس – به تعبیر رهبری- آزاد کند!
چه باید کرد؟
پاسخ به این سؤال که در برابر این جریان چه باید کرد اما چندان ساده نیست. چرا که فهم عمق مسئله برای قشری از جوانان که بیشتر وقتشان را سر در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و فیکنیوزها دارند به این آسانی نیست. نسلی که معمولا یک کتاب غیردرسی هم مطالعه نکرده و نمیکند و تمام آنچه از تاریخ و جغرافیا و سیاست میداند، محصول زیست مجازی اوست!
از این سو، ما با این واقعیت روبهرو هستیم که جامعه ما در حال حاضر تحت شدیدترین بمباران رسانهای تاریخ قرار دارد و اساسا بستری که میخواهد از آن کسب اطلاع کند، کاملا به وسیله دشمن مینگذاری شده است.
بر این اساس، در مواجهه با آشوب حال حاضر نمیتوان نسخهای واحد یا تک بعدی را تجویز کرد و بایستی همزمان با برخورد قاطع با برهم زنندگان امنیت و زندگی عادی مردم، به توضیح مسئله برای قشر جوان و روشنگری جهادی در این زمینه پرداخت. در بخشهای بعدی گزارش به واکاوی این موضوع خواهیم پرداخت.