تیر مژگان!(گفت و شنود)
گفت: بعد از انتشار عکسها و اسامی خبرنگاران جاسوس روز سهشنبه
در کیهان، یکی از روزنامههای زنجیرهای دستچندم عکس تعدادی از کارکنان و مجریان صدا و سیما که به خارج پناهنده شدهاند را چاپ کرده که یعنی اینها هم هستند!
گفتم: خُب، بدون آن که بداند و متوجه باشد گزارش کیهان درباره خبرنگاران جاسوس را تأیید کرده است.
گفت: منظورش این است که جاسوسها فقط در روزنامههای زنجیرهای و مدعیاصلاحات نبودهاند بلکه در صدا و سیما هم بودهاند!
گفتم: ولی اولا؛ مسئولان صدا و سیما، مانند مسئولان روزنامههای زنجیرهای از جاسوسها دفاع نکردهاند ثانیاً؛ هماکنون هم بسیاری از مواضع روزنامههای زنجیرهای با مواضع آمریکا و اسرائيل و اروپا
مو نمیزند! ثالثاً؛ جاسوسی یک مجری دَرپیتی مثل محمد حسینی با جاسوسی رمضانپور که معاون وزارت ارشاد خاتمی بوده و یا حسین باستانی که بولتننویس ریاست جمهوری خاتمی بوده و... زمین تا آسمان فرق میکند. رابعا؛ً جاسوس، جاسوس است چه در روزنامههای زنجیرهای و چه در هرجای دیگر.
گفت: و خامساً؛ کسانی که بعد از افشای جاسوسی خبرنگاران جاسوس هنوز هم از آنها دفاع میکنند، باید توضیح بدهند که چرا از بازداشت آنها عصبانی هستند؟!
گفتم: پاسخ این سؤال را شاعر داده است. آنجا که میگوید؛
تیر مژگان تو از عینک پشت
خورد به قلب بغلی بنده را کشت !