کلیدهای خیر و شر در زندگی
محمداحسان آزادی
خیر و شر هر امر مفید و غیر مفیدی است که در زندگی انسان نقش اساسی را ایفا میکند. انسان طالب خیر است؛ زیرا خیر، انسان را به کمال شایستهاش میرساند و از شرگریزان است؛ زیرا او را در نقص نگه داشته یا به وضعیت بدتر دچار میکند.
بر اساس آموزههای اسلامی، خداوند خیر مطلق است؛ زیرا کمال مطلق است و هیچ شر و نقصی در او نیست. آنچه از خداوند صادر میشود نیز خیر است و هرگز از خداوند شر و بدی صادر نمیشود یا ظهور نمییابد. پس آنچه از شر در جهان یافت میشود به خود اشیاء و موجودات مرتبط است؛ چرا که نتوانسته است از خیر آن گونه که ظهور مییابد به خوبی بهره برد.
بنابراین، شر چیزی جز فقدان خیر نیست و هر جا خیری نیست، در آنجا شر ظهور مییابد.
انسان برای دستیابی به خیر از همه ابزارهای لازم برخوردار است و شرایط برای او به گونهای است که بتواند از همه خیر و خیر مطلق بهرهمند شده و خدایی شود؛ اما برای دستیابی به این تمامیت خیر نیازمند کلیدی است که راههای ورود به دنیای خیر مطلق را نشان میدهد. نویسنده در این مطلب به معرفی برخی کلیدهای خیر و شر بر اساس آموزههای اسلام پرداخته است.
شر، فقدان شرایط ظهور خیر
خیر چیزی چون عقل، عدل، فضل و هر چیز سودمندی است که همگان بدان گرایش و رغبت دارند. خیر بر دو گونه است: نخست خیر«مطلق»، و آن چیزى است که در هر حال و نزد هر کسى مورد رغبت باشد؛ و دیگری خیر و شرّ «مقیّد»، و آن اینکه براى یکى خیر و براى دیگرى شرّ باشد؛ مانند مال.
همچنین خیر و شرّ بر دو وجه گفته مىشود: یکى اینکه اسم باشد، مانند «و لتکن منکم أُمّهٌ یدعون إلى الخیر؛ از شما باید گروهی باشد که به خیر دعوت میکند،(آل عمران، آیه ۱۰۴) و دوم اینکه وصف باشد و فرض وصف بودن بر معناى افعل تفضیل است؛ مثل «نأت بخیر منها؛ خوبترین را انجام دهد.(بقره، آیه ۱۰۶؛ مفردات الفاظ قرآن کریم؛ ص ۳۰۰، ذیل واژه خیر)
اما شر هر چیزی است که انسان بدان رغبت و گرایشی ندارد؛ از جمله شرور میتوان به جهل و ظلم اشاره کرد. از مصادیق شر میتوان به زشتیها و فساد اشاره کرد؛ زیرا این دو نیز از اموری هستند که انسان بدان گرایش ندارد. (مفردات الفاظ قرآن کریم؛ ص ۳۰۰، ذیل واژه خیر؛ و نیز ص ۴۸۸، ذیل واژه شر؛ المصباح المنیر، ص ۳۰۹)
شر به معنای فقدان امر کمالی است. یعنی هر جا شرایط برای تحقق خیر و ظهور آن فراهم نباشد، فقدان امر کمالی و خیر به معنای شر دانسته میشود.
علامه طباطبایى در مبحث خیر و شر، دو تحلیل دارد. براساس تحلیل نخست علامه، خیر امرى وجودى و شر امرى عدمى است؛ و براساس تحلیل دوم، خیر امرى ذاتاً مطلوب و شر امرى ذاتاً نامطلوب است.
به نظر میرسد که از نظر علامه سه مسئله نباید مورد غفلت قرار گیرد.
نخست: خیر و شر نسبى هستند نه ذاتى؛ بنابراین میان شرور و وجود خدا و صفات او ناسازگارى رخ نمىدهد؛ چه اینکه آنچه در نگاه عدهاى خیر است، در نگاه دیگران شر جلوه مىکند. آنچه از افق پایین شر مىنماید از افق بالاتر خیر است. آنچه نزد انسانها شر مىنماید، نزد آفریدگار هستى خیر است. پس تمامى مخلوقات خداوند خیرند. بنابراین اگر عدهاى شمارى از مواهب الهى را شر مىبینند این مواهب در نگاه دیگران شر نیست؛ بلکه این مواهب براى این موجودات شر است و مایه ضرر؛ و براى دیگر موجودات و نظام علت و معلول و سبب و مسبب، خیر مىنماید.
دوم: شرور از امور عدمى هستند نه وجودى. شر، فقدان، محرومیت و سلب است و آنچه شر مىنماید، عدم نسبى خیر است. بنابراین میان شرور با صفات حق تعالى ناسازگارى رخ نمىدهد.
پس دادن پادشاهی و عزت به کسی خیر است و گرفتن این دو شر است. در نتیجه شر همان عدم الخیر است؛
سوم: شرور براى تحقق خیر لازم هستند. در نظرگاه علامه تمام اجزاى عالم در یکدیگر پیچیده شده و موجودات جهان هستى به صورت برابر و همانند با یکدیگر در ارتباطند. بنابراین وجود شر براى تحقق بخشیدن به مصادیق خیر و تعریف خیر است.
اگر شر نبود امکان دستیابى عقل به معانى خیر وجود نداشت؛ چه اینکه عقل ما هر معنایى را از مصادیق خارجى آن مىگیرد. اگر در عالم مصداقى از شر و... نبود، خیر هم رخ نمىداد. اگر دنیایى نبود، آخرت هم نبود.(طباطبایى، محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان، ج ۳، ص ۱۳۳ تا ۱۳۵. و نیز ج ۵، ص ۹ و ج ۷، ص ۱۳؛ و نیز ۸، ص ۳۷ و ۳۸؛ و نیز ج ۱۳، ص ۱۸۷)
برخی شاه کلیدهای خیر و شر
در قرآن مفتاح به معنای کلید به شکل جمع یعنی مفاتح در سه مورد به کار رفته است: یکی در آیه ۶۱ سوره نور که مجوز ورود به خانههایی را میدهد که کلید آن در اختیار شماست؛ دیگر در آیه ۷۶ سوره قصص که داستان کلیدهای گنجینه قارون را بیان میکند؛ مورد سوم آن آیه ۵۹ سوره انعام است که خداوند درباره کلیدهای خزائن خود سخن به میان آورده است.
اما علامه طباطبایی در ذیل آیه اخیر مینویسد: مفاتح جمع »مفتح»- بهفتح میم- و به معناى خزینه است، احتمال هم دارد که جمع مفتح- بکسر میم- و به معناى کلید باشد، مؤید این احتمال این است که به قرائت شاذى کلمه مزبور،»مفاتیح» خوانده شده است، البته مالا هر دو معنا یکى است، براى اینکه کسى که کلیدهاى خزینههاى غیب را در دست دارد، قهرا به آنچه که در آن خزائن است، عالم هم هست و مىتواند مانند کسى که خود آن خزینهها نزد او است به دلخواه خود، در آن تصرف کند. و اما اینکه در سایر آیات مربوط به این مقام، اسمى از»مفاتیح» برده نشده، بعید نیست که مراد از»مفاتح غیب» همان خزینههاى غیب باشد.(انعام، آیه ۵۵؛ طور، آیه ۳۷؛ حجر،آیه ۲۱؛ المیزان، ج ۱، ص ۱۷۷)
علامه در آیه ۷۶ سوره قصص مینویسد: مفاتح جمع مفتح است؛ همچنانکه مفاتیح جمع مفتاح است؛ و معنای هر دو یکی است؛ و آن عبارت از چیزی است که قفلها را باز میکند.
بنابراین، مفاتح و مفاتیح به عنوان جمع مفتاح و کلید به کار رفته است.
خیر هر چیز نافع برای انسان است و از آنجا که مصادیق بسیاری دارد میتوان آن را همانند گنجینهها و خزائنی دانست که در آن نهان شده است و درهای این گنجینهها نیازمند کلید است و برای هر گنجینهای کلیدی است که تنها با آن میتوان گشود.
البته برخی از کلیدها شاه کلید هستند و دندانههای آن به گونهای طراحی شده است که گنجینهها و قفلهای بسیاری را باز میکند. این شاه کلیدها اختصاص به امور خیر ندارد؛ بر اساس برخی از روایات از اهل بیت(ع) برای شرور هم شاه کلیدهایی است که با آنها میتوان هر شر و بدی را به سوی خود گشود. از جمله از امام باقر(ع) رواست است که فرمود: قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْکَ الْأَقْفَالِ الشَّرَاب؛ خداوند عز و جل فرمود: برای شرور و بدیها قفلهایی است که کلیدهای آن قفلها شراب است. (الکافی، ج ۲، ص ۳۳۸ ) امام صادق(ع ) نیز در این باره میفرماید: الشُّرْبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَر؛شراب کلید هر شر و بدی است.(الکافی، ج ۶، ص۴۰۳ ) پس شراب کلید قفل بسیاری از بدیها است که در گنجینه قرار داده شده است.
از امیرمومنان علی(ع) روایت است که حیاء کلید همه خیرهاست. آن حضرت میفرماید: الحیاء مفتاح کل الخیر.(غرر الحکم، ص ۲۵۷) در حقیقت حیاء که نماد عقلانیت و دینداری و اخلاق است، کلید همه خیرهایی است که برای انسان مفید است و اگر انسانی بخواهد به همه خیر دست یابد باید حیا و اخلاق را در پیش گیرد که خود بیانگر دین داری و عقلانیت او نیز است.
حیا به معنای خودداری از هر زشتی و پلیدی است. انسانی که نفس خویش را مدیریت میکند و آن را در قبضه خویش دارد، از حیا بهره مند است که فضیلتی بزرگ و ارزشمند است. امیرمومنان علی(ع) میفرماید: مفتاح الخیر، التبری من الشر؛ بیزاری از شر کلید هر خیری است.
(غرر الحکم، ص ۱۰۶) در حقیقت اجتناب از هر زشتی و بدی خود به معنای ورود به خیر و بهرهمندی از آن است.
از جمله شاهکلیدها صداقت و راستی است. این دو از اموری است که عقل عملی به فضیلت آن تاکید میکند و از بایستههای عقلانی است که خداوند آن را مورد تایید و امضا قرار داده است. اصولا کسی که از فضایل عقلانی برخوردار نیست؛ هیچ راهی به سوی خیر و فضیلتهای دیگر ندارد. از این رو امام سجاد(ع) میفرماید: خَیْرُ مَفَاتِیحِ الْأُمُورِ الصِّدْقُ وَ خَیْرُ خَوَاتِیمِهَا الْوَفَاءُ؛ بهترین کلید کارها صداقت و راستی است و بهترین پایان هر کاری وفاء است.(بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۱۶۱؛ اعلام الدین، ص۳۰۰ )
زبان یکی دیگر از شاهکلیدهای خیر و شر است. این شاهکلید به دو شکل مثبت و منفی عمل میکند؛ چرا که خیر و شر را به سوی صاحب خود میکشاند. امام باقر(ع) نسبت به زبان هشدار میدهد و میفرماید: قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ کَانَ أَبُو ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ یَقُولُ یَا مُبْتَغِیَ الْعِلْمِ إِنَّ هَذَا اللِّسَانَ مِفْتَاحُ خَیْرٍ وَ مِفْتَاحُ شَرٍّ فَاخْتِمْ عَلَى لِسَانِکَ کَمَا تَخْتِمُ عَلَى ذَهَبِکَ وَ وَرِقِکَ؛ ابوذر میفرمود:ای جویندگان دانش، براستی که این زبان کلید هر خیر و کلید هر شری است، پس بر زبانت مهر گذار، همچنانکه بر زر و پولت مهر میگذاری. (الکافی، ج ۲، ص ۱۱۴ )
از دیگر شاهکلیدهای بدی و شرور میتوان به خشم و غضب اشاره کرد. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: الْغَضَبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ؛ غضب کلید هر بدی است.(الکافی، ج ۲، ص ۳۰۳ )
امام صادق(ع) تنبلی و بیحوصلگی را کلید هر بدی میداند و میفرماید: إِیَّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا مِفْتَاحُ کُلِّ سُوءٍ إِنَّهُ مَنْ کَسِلَ لَمْ یُؤَدِّ حَقّاً وَ مَنْ ضَجِرَ لَمْ یَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ؛ از تنبلی و بیحوصلگی بپرهیز، زیرا که این دو کلید هر بدی است و کسی که تنبل باشد حقی را ادا نکند و کسی که بیحوصله باشد و ناله سر دهد واندوه خورد بر حق شکیبایی نورزد.(من لایحضرهالفقیه ج ۳، ص ۱۶۸)
اگر بخواهیم درهای موفقیت و پیروزی را به روی خود بگشاییم و از همه مشکلات و سختیها و گرفتاریها نجات یابیم میبایست از کلید خاص دعا بهره بریم. أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) در سخنی میفرماید: الدُّعَاءُ مَفَاتِیحُ النَّجَاح؛ دعا کلید نجات است.(الکافی، ج ۲، ص۴۶۸ )
امام(ع) همچنین به نقش دعا به عنوان کلید هر رحمتی اشاره میکند و میفرماید: فَأَکْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهُ مِفْتَاحُ کُلِّ رَحْمَه؛ زیاد دعا بکنید که آن کلید هررحمتی است(الکافی، ج ۲، ص۴۷۰ )
البته در روایت آمده است کهگریه از خشیت خداوندی نیز کلید رحمت است: البکاء من خشیه الله مفتاح الرحمه.(غررالحکم، ص۱۹۲)
اینها برخی شاه کلیدهایی است که با آنها میتوان هر خیری را به دست آورد و از هر شر و بدی رهایی یافت.