آثار فحش و ناسزاگویی
محمد جواد سعادتی
یکی از علل و عوامل رشد نابهنجاری و بد اخلاقی در جامعه عدم درک صحیح از آثارو پیامدهای آن است. بسیاری از مردم نمیدانند که گفتار و کردار زشت آنان چه تاثیرات وخیمی بر وضعیت نفسانی خودشان و چه تباهی فردی و اجتماعی به جا میگذارد. آگاهی نسبت به آثار و پیامدها یکی از روشهایی است که میتواند در جلوگیری از برخی از نابهنجاریها تاثیر مثبتی داشته باشد. در مطلب پیش رو برخی آثار ناسزاگویی و فحش تبیین شده است.
ناسزاگویی، نقل و نبات جامعه
در میان برخی از طبقات و اقشار اجتماعی، فحش و ناسزاگویی به عنوان یک فرهنگ در آمده است و گاه اشخاص حتی در یک جمله کوتاه نمیتوانند از فحش و ناسزا اجتناب کنند؛ گویی ناسزاگویی به عنوان یک امر ارزشی تلقی شده و اگر بخواهد خودمانی سخن بگویند از فحش و ناسزا باید استفاده کنند.
در میان برخی از جوانان این فرهنگ رخنه کرده است که یکدیگر را به اسمها و القاب زشت بخوانند و حتی یکی دو تا فحش ناموسی را چاشنی کلام و سخن خودش کنند.
مشکل جامعه ما این است که این فرهنگ تنها در میان ارذال و اوباش جامعه رواج ندارد، بلکه حتی در میان برخی مذهبیها و تودههای مومن جامعه نیز شایع است این رویه بسیار خطرناک است و اگر همان مسیری را بپیماید که دروغ پیموده و جایگاهی درمیان همگان یافته است، میتواند جامعه را به سقوط و تباهی اخلاقی و هنجاری بکشاند.
برخی از مردم عادت کردهاند که با یکدیگر شوخی کنند. در میان جوانان شوخی کردن و دست انداختن هم، گاه به عنوان یک هنر و ارزش مطرح است و کسی که حاضر جواب است و یا بتواند دوستانش را دست بیندازد و با شوخی، دیگران را بخنداند به عنوان یک دوست شایسته و خوب، مقبول جمع قرار میگیرد. اما باید توجه داشت که شوخی نباید هنجارها را مخدوش کند و انسان را از مسیر درست و سازنده دور سازد. اگر کسی به شوخی دروغی بگوید، عادت میکند و همین باعث میشود درهای خانه بدی را به روی خودش بگشاید. از این رو از دروغهای جدی و شوخی نهی شده است. پس اگر بخواهیم شوخی کنیم میبایست مراعات اخلاق و شئونات را نیز بکنیم. امام باقر (ع) میفرماید: ان الله عزوجل یحب المداعب فی الجماعه بلا رفث؛ خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع شوخی کند دوست دارد به شرط آنکه ناسزا نگوید.
( کافی، ج 2، ص 663، ح 4)
ضرورت سرزنش در برخی موارد
بداخلاقیها در جامعه باید اصلاح شود و همگان موظف هستند با اشکال گوناگون چون امر به معروف ونهی ازمنکر، مدافع ارزشها و هنجارها بوده و از هرگونه ترویج و رشد نابهنجاریها جلوگیری کنند.
گاه لازم است که از روشهای خاصی استفاده شود تا دیگران به زشتی اعمال خود آگاه و واقف شوند و خلق و خوی خود را تغییر دهند؛ یعنی برخی از مردم سزاوار آن هستند که مورد شماتت و سرزنش قرارگیرند تا رفتار زشت خودشان را ترک کنند. وقتی انسان میداند که فردی گرفتار ترس و یا بخل و کذب و مانند آن است باید او را با سرزنش از این خوی و خلق بد دورکرد. اما باید توجه داشت که در اینجا نیز باید رعایت عدالت کرد و در هنگام شماتت، دیگران را وارد نکرد و موجبات آزار و اذیت آنان نشد. پیامبر(ص) میفرماید: اذا شتم أحدکم اخاه فلا یشتم عشیرته، و لا أباه، و لا امه، ولکن لیقل ان کان یعلم ذلک: انک لبخیل، و انک لجبان، و انک لکذوب، ان کان یعلم ذلک منه؛ هرگاه یکی از شما برادرش را دشنام میدهد، نباید به ایل و تبار او و پدر و مادرش دشنام دهد، بلکه بگوید: تو بخیلی،تو ترسویی، تو دروغگویی به شرط آنکه بداند او واقعا چنین است. (کنز العمال، ح 8134- منتخب میزان الحکمه، ص 264)
انسان باید از فحش و ناسزاگویی اجتناب کند. در برخی از روایات است که گفتن و نقل فحشی که دیگران گفتهاند به معنای آن است که گویی خودش آن را انجام داده است. به سخن دیگر، نقل قول فحش، از مصادیق ترویج عمل زشت است که از نظر قرآن و دین اسلام حرام است. پس کسانی که در جراید و یا دیگر رسانههای عمومی و همگانی به نشر و انتشار و ترویج فحشهای دیگران میپردازند در حقیقت خود، گوینده آن فحش هستند و آثار و تبعاتی که برای فحش است گریبانگیر آنان نیز خواهد شد. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره میفرماید: من سمع بفاحشه فابداها کان کم اتاها؛ آنکه سخن زشتی بشنود و بازگویش کند مانند کسی است که آن را گفته است (شرح نهجالبلاغه ج 20 ص 27)
چیستی و انواع فحش و ناسزا
فحش و ناسزاگویی اقسام و انواعی دارد. در فرهنگ و ادبیات عربی برای هر یک از انواع و اقسام آن، واژه و اصطلاح خاصی است. با مراجعه به فرهنگهای لغت میتوان کلمات و واژگانی چون هجو، هجر، سب، شتم، فحش، عار، بذاء و مانند آن را برای حالات و انواع فحش و ناسزا شناسایی کرد.
واژه سب کردن که در قرآن آمده (انعام، آیه 108) در اصل به معنای قطع کردن و بریدن است. این واژه در فحشی به کار میرود که با آن آبروی افراد قطع (ریخته) میشود.
در فارسی واژه دشنام و ناسزا به کار رفته است. دشنام ترکیبی از دو واژه دش (در اصل دشت) به معنای زشت و نام است. پس دشنام دادن یعنی کسی را به نام زشت خواندن. اما کلمه ناسزا که ترکیبی از حرف نفی «نا» و «سزا» است به معنای امری است که سزاوار شخص نیست. یعنی به شخص نسبتی داده میشود که او لایق و سزاوار آن نسبت نیست. پس هر نسبتی چون بهتان، افترا، تهمت و مانند آن که شخص سزای او نیست ناسزا خوانده میشود. همچنین هجو، فحش در شعر و هجر، فحش در سخن و اهانت کردن است. البته تفاوتهای دیگری اهل لغت گفتهاند که به آن پرداخته نمیشود.
واژه فحش دلالت بر قباحت و زشتی در چیزی دارد. وقتی عرب میگوید فحش الشئی یعنی قباحت و زشتی آن آشکار شد. برخی فحش را مترادف قباحت دانستهاند که البته تفاوتی میان آن دو است که کاربرد فحش را در موارد خاص توجیه میکند. برخی نیز فحش را به عملی اطلاق کردهاند که از حد و مرز خود تجاوز کرده باشد. پس به شکلی فحش، همان ظلم و تجاوز است.
از اینکه خداوند در آیه 45 سوره عنکبوت فحشاء را در کنار منکر یاد کرده، میتوان به دست آورد که فحشاء غیر از منکر است. به این معنا که هر کار زشتی را فحشاء نمیگویند. و در واقع نسبت میان فحش و منکر، عموم و خصوص مطلق است؛ زیرا هر فحشی منکر است ولی هر منکری فحش نیست، بلکه تنها نوعی از منکرات و زشتیهاست که از مصادیق فحش است.
فحش در اصطلاح علم اخلاق و فرهنگ قرآن، هر آن چیزی است که طبع سلیم از آن بیزار است و عقل سلیم آن را نقصان میداند: ما ینفر عنه الطبع السلیم، ویستنقصه العقل المستقیم؛ راغب اصفهانی فحش را چیزی میداند که قباحت آن عظیم است، حال قول باشد یا فعل: الفحش، والفحشاء، والفاحشه؛ ما عظم قبحه، من الافعال و الاقول (مفردات الفاظ قرآن کریم، ذیل واژه فحش)
به نظر میرسد که فحش اعم از قول و فعل است در حالی که بذاء در زبان است یعنی بدزبانی کردن.
اثار ناسزاگویی و فحش زبانی
برای فحش زبانی و ناسزاگویی آثاری بیان شده است که شامل حوزههای فردی و اجتماعی و مادی و معنوی است. کسی که فحش میدهد پیش از آنکه به دیگران آسیب برساند به خودش صدمه میزند. در روایات بیان شده که آثاری برای رفتار زشت سب و دشنام و فحش است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود.
1. دشمنی و عداوت: یکی از آثار نابهنجاریهای کلامی و ناسزاگویی و دشنام عداوت و دشمنی است. کسی که دشنام میدهد و ناسزا میگوید برای خودش دشمنی میخرد و ارتباطات اجتماعی را به هم میریزد و با این زشتگویی، خودش عناد را دامن میزند و اجازه نمیدهد تا جامعه به سمت همزیستی و تعاون و همکاری کشیده شود. پیامبر(ص) میفرماید: لاتسبوا الناس فتکتسبوا العداوه بینهم؛ به مردم ناسزا نگویید، که با این کار در میان آنها دشمن پیدا میکنید. (کافی، ج2، ص 360، ح3؛ منتخب میزانالحکمه، ص 264)
2. نشانه نفاق و عامل دورویی: فحش و دیگر مصادیق دشنام و ناسزاگویی یکی از مهمترین علل و عوامل نفاق است و کسی که بدزبان است در حقیقت نشان میدهد که از اخلاق و دین وعفت به دور است. امام صادق(ع) میفرماید:الفحش و البذاء و السلاطه من النفاق؛ دشنامگویی و بدزبانی و دریدگی از (نشانههای) نفاق است. (بحارالانوار، ج79، ص 113، ح14- منتخب میزانالحکمه، ص 442) پس باید به هر شکلی شده از نفاق و نشانههای آن اجتناب کنیم و اجازه ندهیم که با بدزبانی، دنیا و آخرت خودمان را تباه سازیم و از اهل خسران شویم.
3. خودبزرگبینی: دشمنان دادن دیگران نشانهای از خودبزرگبینی و تکبر و کبر است که در آدمی پدید آمده است. کسی دیگران را دشمنان میدهد که گرفتار تکبر باشد. این تکبر است که او را در نزد خودش بزرگ و دیگران را خوار و ذلیل نموده است؛ از این رو با دشنام، تکبر خود را به نمایش میگذارد. به سخن دیگر، دشنامگو انسان متکبری است که باید از او اجتناب کرد و اگرکسی اهل دشنام است باید در اخلاق خود تجدیدنظر کند؛ زیرا نشانهای از کبر و تکبر است که پیامدهای بسیار بدی را دردنیا و آخرتگریبانگیر او خواهد کرد.
امام علی (ع) میفرماید: ثمره التواضع المحبه، ثمره الکبر المسبه؛ ثمره فروتنی دوستی است، ثمره تکبر دشنام گفتن است. (غرر الحکم، ح 4613 و 4614- منتخب میزان الحکمه، ص 596)
4- هلاکت و نابودی: دشنامگو در همین دنیا به هلاکت گرفتار میشود، زیرا وقتی دیگری را دشنام میدهد خود در معرض آن قرارگرفته و اندک اندک درشرایطی قرارمیگیرد که موجبات هلاکت و نابودی خودش را فراهم میکند.
پیامبر(ص) به دشنام گویان هشدار میدهد و میفرماید: ساب المؤمن کالمشرف علی الهلکه؛ ناسزاگوی به مؤمن همچون کسی است که در آستانه هلاکت باشد. (کنز العمال، ح 8093- منتخب میزان الحکمه، ص 264))
5-دچار شدن به فسق: از نظر آموزههای اسلامی، دشنامگویی بویژه دشنام مومن از مصادیق فسق و معصیت الهی است. درحقیقت شخص فحشدهنده از ایمان به کفر در میآید و برخلاف حکم خداوند عمل کرده و گرفتار فسق میشود و این گونه خود و آیندهاش را تباه میسازد. پیامبر اکرم (ص) میفرماید: سباب المؤمن فسوق، و قتاله کفر، وأکل لحمه من معصیه الله؛ ناسزا گفتن به مؤمن فسق است و جنگیدن با او کفر و خوردن گوشت او (غیبت کردن از وی) معصیت خداست. (بحارالانوار،ج 75، ص 148، ح 6- منتخب میزان الحکمه، ص 264).
6- بازگشت دشنام به شخص: مومن نمیبایست هرگز دشنام برزبان جاری کند حتی اگر این دشنام به غیر انسان و نسبت به موجودات دیگر باشد. اینکه شخص به حیوانات و جانوران دشنام دهد و یا حتی به باد و توفان وسیل و زلزله دشنام دهد، گناهی بزرگ است؛ زیرا اینها از آیات الهی است و دشنامگویی نسبت به هرکسی و هر چیزی نادرست و ناسزاست که باید از آن اجتناب کند. کسی که به موجودات الهی دشنام میدهد، و درحقیقت گناه مرتکب میشود. البته این دشنام به آنها نمیرسد بلکه ضررش نخست به خود دشنامگو باز خواهد گشت.
پیامبر(ص) میفرماید: لا تسبوا الریاح فانها ماموره، و لا تسبوا الجبال ولا الساعات و لا الایام و لا اللیالی فتاثموا و ترجع علیکم؛ به بادها ناسزا مگویید که آنها (از جانب خداوند) مامورند و کوهها و لحظهها و روزها و شبها را ناسزا نگویید که گنهکار میشوید و به خودتان برمیگردد. (عللالشرائع، ص 577، ح 1- منتخب میزانالحکمه ص 264)
7- خواری و سرشکستگی: دشنامگو خودش را خوار و سرشکسته میکند و خواری و ذلت را برای خود رقم میزند. امیرمومنان علی(ع) به قنبر هشدار داده و میفرماید: مهلا یا قنبر! دع شاتمک مهانا ترض الرحمن و تسخط الشیطان و تعاقب عدوک، فوالذی فلق الحبه و برا النسمه ما ارضی المومن ربه بمثل الحلم، ولا اسخط الشیطان بمثل الصمت، ولا عوقب الاحمق بمثل السکوت عنه؛- خطاب به قنبر- که میخواست به کسی که به او ناسزا گفته بود، ناسزا گوید فرمود: آرام باش قنبر! دشنامگوی خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خدای رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشی. قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مومن پروردگار خود را با چیزی همانند بردباری و گذشت خشنود نکرد و شیطان را با حربهای چون خاموشی به خشم نیاورد و احمق را چیزی مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد. (امالی المفید، ص 119، ح 2- منتخب میزانالحکمه، ص 264)
8-محرومیت از بهشت: از دیگر آثار فحش و بدزبانی آن است که شخص از بهشت محروم خواهد شد و به دوزخ درخواهد آمد. پیامبر(ص) میفرماید: ان الله حرم الجنه علی کل فحاش بذیء قلیل الحیاء، لایبالی ما قال و لا ما قیل له؛ خداوند بهشت را بر هر فحاش بد زبان بیشرمی که باکی ندارد چه گوید و چه شنود، حرام کرده است. (کافی، ج 2، ص323، ح 3- منتخب میزان الحکمه، ص 440)
9- بدترین مردمان: پیامبر(ص) بدترین مردم را کسی میداند که مردم به خاطر فحشگویی او، از همنشینی با وی پرهیز کنند. آن حضرت(ص) میفرماید: ان من شر عبادالله من تکره مجالسته لفحشه؛ بدترین بندگان خدا کسی است که از ترس فحش او، همنشینی با او را خوش ندارند. الکافی: ج 2، ص 325، ح 8 (میزانالحکمه: ج 2، ص 1422)
10-سقوط: دشنامگویی عامل سقوط انسان است. انسان در هر مرتبه معنوی و اجتماعی که باشد از آن مرتبه سقوط خواهد کرد و به مرتبه پستتر و نازلتر در خواهد آمد. امام کاظم(ع) درباره این اثر دشنامگویی میفرماید: ما تساب اثنان الا انحط الا علی الی مرتبه الاسفل؛ هیچگاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آنکه بالاتر به مرتبه فروتر سقوط کرد. (نزهه الناظر- ص 125. میزان الحکمه ج 5 ص 189 ح 8412)