kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۲۳۲۹
تاریخ انتشار : ۰۷ آبان ۱۴۰۱ - ۱۸:۲۹
یادی از روحانی شهید سید فرج‌الله حسینی خراسانی

افشــاگر ظـلم و نفــاق

 
 
 
 سعید رضایی
 شهید سید فرج‌الله حسینی خراسانی در سال 1319 در خانواده‌ای روحانی در شهر مقدس مشهد دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی را در یکی از روستاهای اطراف مشهد (احمدآباد) سپری کرد. 12 ساله بود که به سبب علاقه وافری که به تحصیل علوم دینی داشت و تحت هدایت پدر بزرگوارش که از روحانیون متعهد شهر بود به حوزه علمیه مشهد گام نهاد و در مدرسه نواب درس را آغاز کرد. زندگی پربارش در مسیری که خود نیز مشتاق آن بود قرار گرفت. در دوران طلبگی محفل گرمی ‌را با جمعی از طلاب همفکر و مبارز تشکیل داد و باشور و شوق آماده انجام وظایف سنگینی که مقدر بود در آینده برعهده گیرد، شد. پس از طی مدارج تحصیلی به تهران عزیمت نمود و مرحله جدیدی از زندگی پربارش آغاز گردید.
او خطیبی برجسته، افشاگر مظالم رژیم ستم‌شاهی و استکبار جهانی بود و به مسلمین راه مبارزه را می‌آموخت و مستمعین را برای انقلاب آماده می‌کرد. ارادت و علاقه‌ای خاص به حضرت امام خمینی(ره) داشت و به همین دلیل برای کسب فیض از وجود مبارک ایشان در دورانی که ایشان در حالت تبعید در خارج از کشور به سر می‌بردند چند بار با امام امت ملاقات کرد و رهنمودهای حکیمانه ایشان را به جان شنید و جهت اجرای فرامین امام به ایران بازگشت.
فعالیت‌های گسترده و همچنین موضع‌گیری‌های علنی او علیه رژیم جبار طاغوت باعث شد تا تحت تعقیب ساواک قرار گیرد و چندین‌بار نیز دستگیر و شکنجه شد، لیکن در اراده خلل‌ناپذیر و ایمان راسخش کوچک‌ترین تأثیری ایجاد نگشت و هر بار با عزمی ‌راسخ‌تر به صحنه مبارزه بازمی‌گشت و با حرارت بیشتری در سخنرانی‌هایش به ارشاد مومنان می‌پرداخت و در شهرهای قم، کاشان، مشهد، تنکابن و بهشهر طوفانی از شور و شوق انقلابی به پا می‌کرد. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و گسسته شدن زنجیرهای بردگی و روش انفاس زندگی بخش اسلام، بر فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی و مذهبی‌اش افزود و در همه صحنه‌های انقلاب و سازندگی حضوری همیشگی داشت. او که همواره می‌گفت انقلاب ما زمینه‌ای ‌است برای ظهور حضرت مهدی(عج) با شرکت در جبهه‌های نبرد لشکریان نور علیه خفاشان ظلمت و یاری به رزمندگان اسلام، علاوه‌بر سایر خدمات گسترده‌اش می‌کوشید تا سهم خود را در تعجیل ظهور حضرتش ادا نماید.
اخلاق و رفتار نیکویش برخاسته از سنت پیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) بود و ظاهر و باطنی یکسان داشت و همیشه با خوشرویی با مخاطبین برخورد می‌کرد. برای فرزندانش پدری مهربان و معلمی‌ صبور بود و در دلجویی از تنگدستان اصرار می‌ورزید و چندین خانواده بی‌سرپرست و محتاج را تحت تکلف خود داشت و در رفتارش با آنها آنچنان مهربان بود که بعد از شهادتش خانواده‌های تحت تکفلش با چشمانی ‌گریان فریاد می‌زدند؛ ما دوباره یتیم شدیم.
شهادت این مرد خدا نابهنگام فرا رسید. در روز 25 اردیبهشت 1361، شهید حسینی به همراه یکی دیگر از روحانیون به نام حجت‌الاسلام کافی برای شرکت در مراسم تشییع جنازه فرزند حجت‌الاسلام مهدوی خراسانی از منزل خارج می‌شود. در بین راه سه نفر از ‌تروریست‌های منافق که به قصد کشتار امت حزب‌الله از لانه‌های فساد تیمی ‌خارج شده بودند با ملاحظه اتومبیل حامل این عزیزان و صرفاً به اعتبار لباس روحانی آنها، به اتومبیل ایشان نزدیک شده و آنان را زیر آتش رگبار مسلسل می‌گیرند.
حجت‌الاسلام حسینی در دم به شهادت می‌رسد و حجت‌الاسلام کافی نیز به شدت مجروح می‌شود.