سطح فرهیختگی رسانهای غرب کجاســت؟
صد و سی و سومین برنامه زنده «امواج شبهه» شبکه رادیویی گفتوگو با عنوان « بررسی مدلهای بیگانه، از نیماسازی تا مسیح سازی » با حضور کارشناسان، رضا گنجی (مدیرعامل خبرگزاری وانا و کارشناس مسائل رسانه)، دکتر فتحعلی فاخری (قائممقام خبرگزاری صدا و سیما و کارشناس مسائل رسانه) و علیرضا داودی (کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی) به ساخت آشوبهای فرآیندی در ایران، پشت پرده عملکرد رسانههای بیگانه و شگردها و تکنیکهای رسانهای پرداخت.
مهره سوخته آمریکاییها
علیرضا داودی، کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی با اشاره به این که هر جا که اتصال رسانهها با محیط عملیاتی قطع شود، سعی میکنند تا یکسری از اتفاقات را جایگزین کنند، خاطر نشان کرد: ما زمانی که به تاریخچه رسانهها مراجعه میکنیم، میبینیم رسانهها معمولا تا آنجایی که امکان بهرهگیری از محیط را دارند دست به ساختن نمیزنند. هر جا که اتصال رسانهها با محیط عملیاتی یعنی مقصد قطع میشود، سعی میکنند تا یکسری از اتفاقات را جایگزین کنند، اگر این اتفاقات در مقصد بیشتر به سمت مسائل اجتماعی، سیاسی و امنیتی گرایش پیدا کند، جنس ساخت و سازها در مبداء ضریبش متفاوت خواهد شد. بیبی سی از جمله رسانههایی است که از نیمه دوم دهه 80 یعنی از اواخر سال 88 امکان حضور مستقیم در ایران را همانند قبل از دست داد، بیبیسی زمانی که نتواند در ایران حضور پیدا کند به تبع آن رادیو فردا، صدای آمریکا، رادیو اسرائیل نیز امکان ارتباط محیطی را از دست میدهند، به همین خاطر تجربهای با نام «شهروند خبرنگار» را راه میاندازند تا بتوانند رابطه خود با میدان مقصد را از طریق افراد حاضر در میدان برقرار کنند.
وی افزود: چیزی که من و تو راجع به گزارشگر من و تو استفاده میکند همان مدل به روز شده شهروند خبرنگاری است که به تعبیری بیبی سی در سال 88 آن را پایه گذاری کرد، این جنبه عام ماجرا است یعنی شما از طریق این بعد، میتوانید نفرات عام در خیابانهای مقصد را سازماندهی کرده و اطلاعات را به گردش درآورید اما امکان ایجاد جریان را نمیتوانید داشته باشید چون در مبنا اینها ارسالکنندههایی هستند که فقط اطلاعات را به شما میرسانند، امکان ساماندهی برای انتقال اطلاعات را دارند اما امکان سازماندهی برای درست کردن جریان را ندارند، به همین دلیل موج آفرینی اطلاعات را میتوانند انجام دهند اما امکان برگرداندن، خلق سوژه، امکان بروز واقعه و مجددا ایجادش را ندارند، پس این نقطه ضعف جدیای بود که اینها داشتند.
این کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی با عنوان این که رسانههای بیگانه طی سازماندهیای به سراغ کیسهای توانمند در ایجاد سازه رفتند، گفت: مسئلهسازه یکی از پیچیدهترین اتفاقاتی است که در رسانهها رخ میدهد، رسانهای که قابلیت ایجاد سازه را داشته باشد، امکان برهمزدن انضباط حکمرانی هدف را صد درصد دارد.این رسانهها از طول موجهای ایجاد شده توسط شهروند خبرنگارها به سازهای تحت عنوان «کمپینها» رسیدند، در کمپینها افراد بسیار زیادی از برنامه پارازیت صدای آمریکا گرفته تا محمد حسینی را تست کردند، اما همه این پروژهها کوتاه مدت بودند چرا که امکان تسری اجتماعی نداشتند. زمان واقعه 2015 لندن متوجه این شدند که باید در ایران نیز همین شیوه را پیاده کنند. اینها دو مسئله را به صورت جدی در دستورکار خود قراردادند، استفاده از پتانسیلهای زیرزمینی که قابلیت شعلهور شدن را داشتند مانند شاهین نجفی اما بزرگترین ایراد این مسئله حرکت رادیکالی آن بود که امکان به خدمت گرفتن سازهها را نداشت.
داودی با تاکید بر سرمایهگذاری این رسانهها نسبت به حضور افراد رسانهای حرفهای که توانایی تبدیل سازه به کمپین را دارند، عنوان کرد: دسته دوم افراد حرفهای رسانهای هستند که مانند پنیر مملو از خلأ بودند و بعد از پر شدن خلأها دارای قوت جریان سازی میشوند. آدمهای رسانهای، آموزشهایی را میبینند و دارای توانمندی ذاتی جمع کردن هستند، افرادی مانند نیما زم و مسیح علینژاد چون توانمندی جمعآوری و تبدیل این سازه به کمپین و تبدیل کمپین به حرکت خیابانی و تبدیل حرکت خیابانی به توجه عمومی و تبدیل توجه عمومی به امتداد سازمان را داشتند، سیستمهای امنیتی و علی الخصوص وزارت خارجه آن چند کشور روی آنها سرمایهگذاری کردند، بنابراین نیما زم و مسیح علینژاد با این مدل متولد شدند با این تفاوت که نیما زم دارای معادلهای بسیار بود اما معادلهای مسیح علینژاد طی سه سال گذشته حذف شدند.
استفاده از شیوه ضد اطلاعات در وقایع اخیر
فتحعلی فاخری، قائممقام خبرگزاری صدا و سیما و کارشناس مسائل رسانه نیز با اشاره به این که ماهیت بنگاههای سخن پراکنی چیز جدیدی نیست، خاطرنشان کرد: رادیوها برون مرزی خدمتشان بهاندازه رادیوهای محلی است حتی بعد از جنگ جهانی دوم، رادیوهای برون مرزی به دنبال هدفی به وجود آمدند و بازوی رسانهها به عنوان رکن چهارم دموکراسی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نظام سلطه تلقی میشدند. امروزه ماهیت تهدیدات دشمن رسانه محور است چرا که جمهوری اسلامی ایران در قدرت جنگ سخت آن قدر به توانایی رسیده است که برای دشمن هزینهبر خواهد بود. راهکار از دل مفاهمه، مباحثه و گفتوگو به دست میآید، یعنیاندیشمندان رسانهای میبایست در این خصوص به بحث و تبادل نظر بپردازند و از چینش مدلها در کنار یکدیگر به راهکاری برسند.
وی در ادامه ضمن تبیین شیوه ضد اطلاعات گفت: در این مقطع از بحران به وجود آمده شاهد دو ویژگی فضای سرعت و احساس بودیم، یعنی اصلا به دقت و صحت کاری نداشتند در صورتی که این مسبوق به سابقه است یعنی اگر در تبلیغات سیاه و سفید، خاکستری سالها پیش هم رصد کنید به «ضداطلاعات» خواهید رسید، یعنی اخبار گمراه کنندهای که منبع ندارد و به سرعت در حال گسترش است. اگر برنامههای اخیر بیبی سی و اینترنشنال را به صورت تخصصی بررسی کنید خواهید دید حتی از یک فرد شبه موجه یا چهرههای نیمه روشنفکر و نیمه علمی در این برهه از زمان به عنوان کارشناس استفاده نکردند چرا که مخاطبانشان، مخاطبی نبود که حرفاندیشمندانه بشنود. گنجی در ادامه گفتوگو با اشاره به این که تجزیه ایران و تحقیر ایرانیان دو هدف اساسی این رسانهها است، گفت: در سالهای اخیر و با توجه به تجارب کسب شده مدیران این رسانهها تصمیم گرفتند سیاست و آرایش خود را عوض کرده و چهرهها و لیدرهای جدیدی را خلق کنند، در شیوه جدید لیدرسازی افرادی مانند کدیور را که سال 88 منتقد حاکمیت موجود بودند را دیگر نمیبینید.
جنبش بدون سر مخالف شکل گیری ساختار هرمی
داودی در ادامه گفتوگو گفت: زمانی که نیما زم را روی کارآوردند، مرحله چهارم از پروژه بعد از صوراسرافیل بود، اولین کمپینی را که پس از حضور نیما زم شاهد بودیم در رادیو فردا بود و پیش از آن در رادیو آزادی، رادیو آزادی اولین رادیویی بود که کمپین ایجاد کرد و کمپین دوم متعلق به بیبیسی فارسی بود، نسل دوم اینها زمانی که از رادیو تبدیل به وبلاگ و از وبلاگ تبدیل به وب سایت و از وب سایت تبدیل به تلویزیون شد در بیبی سی فارسی اجرایی شد، این نسل اتود بودند نه متد، قرار بود از طریق این نسل اتودی برای نسل بعد زده شود. زمانی که این اتود نتیجه مطلوبی داشت، بخش طنز را با من و تو و بخش عملیاتی به سبک فاکسنیوز را با اینترنشنال به نمایش گذاشتند.
وی با اشاره به اینکه جنبش بدون سر مخالف شکلگیری ساختار هرمی یک رهبر یا گروه فرهمند است، افزود: نیما زم پدیدهای برای سنجش سیستم امنیتی در حوزه اجتماعی- سیاسی بود، در سالهای 96 و 98 از طریق او سیستمهای امنیتی در ایران را بررسی کردند و متوجه شدند بیشتر اطلاعات دریافتی توسط او مهندسی شده و مدل دریافت مدل ویژهای بوده است. قصه مسیح علینژاد را در دو دگردیسی قرار دادند، وظیفه مسیح علینژاد تحقیر سازمانهای عملکننده در میدان بود، از کمپین چهارشنبههای سفید گرفته تا کمپین نه به حجاب اجباری در تلاش برای تحقیر سازمان آفندی ایران بود، مسیح علینژاد توانست از سازمان آفند رسانهای عبور کند و پدافند را زمینگیر کند این تفاوت او با نیما زم بود. نیما زم روی «جنبش بیسر» کار کرد و آن را به سمت حوزه اطلاعات برد اما موفقیت امیز نبود چرا که سیستم امنیتی در ایران «تار و پودی هرمی» است، اختلال رسانه در ایران راس در پروژهای به نام مسیح علینژاد شد.
این کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی با بیان این که مدل نیما زم، مدل ساختار محدب بود، گفت: به همین خاطر سرعت ارسال و دریافت در آن زمان افزایش چشمگیری داشت، رسانههای داخلی در حالت محدب بسیار هوشمندانه عمل کردند، در مقابل مدل محدب حتما میبایست به صورت مقعر عمل کرد به همین خاطر به آن رسانه با رفتار هوشمند میگویند و در مقابل مدل مسیح علینژاد مدلی مقعر است از آزادیها یواشکی گرفته تا نقشآفرینی در حوادث اخیر را به شیوه مقعر عمل کرده است. اخبار را زمانی که دریافت میکرد آنی نشر نمیداد بلکه تجزیه و تحلیل میکرد درست بر عکس شیوه عملیاتی نیما زم، به همین دلیل است که حالت محدب حوزه امنیت را هدف میگیرد و حالت مقعر رسانه را مورد هدف قرار میدهد. سیستم مقعر ابتدا رسانه را دچار چه کنم؟ میکند چرا که پدافند غیر عامل موثر در زمان نیما زم رسانهها بودند. مسیح علینژاد در حوزه مقعر ابتدا پدافند، یعنی رسانه را از کارانداخت و دچار اختلال کرد چون روی ذهن پردازشگر رسانه سوار شد، سپس در میدان سیستم نر و ماده پیام را به هم متصل کرد. بنابراین قطعا مدل بعدی مدل سه بعدی خواهد بود چرا که محدب، امنیتی و مقعر، رسانهای شد، مدل سه بعدی مدل سیاسی-اجتماعی خواهد شد.
اقتدار اجتماعی، خط قرمز رسانهها در غرب
قائممقام خبرگزاری صدا و سیما و کارشناس مسائل رسانه گفت: اگر از بعد ارتباطاتی بخواهیم به رسانه بپردازیم خواهیم دید از سالهای گذشته رادیوهای بینالمللی با هدفی ایجاد شدند و به مرور زمان تغییر پیدا کردند سال 78 دیدیم بیبیسی تبدیل به تلویزیون شد، در اصل بیبی سی جزء رسانههایی بود که به صورت مقعر عمل کرد. بیبی سی اهداف خود را با ضریب دادن، نوع نگرش و تکنیکها دنبال میکند. جامعه ایران باورها و قدرتهای درون زایی دارد، همین مردم توانستند جنگ سخت را بیفایده کنند و آنها را در برابر قدرت سخت بیسلاح کنند و موجب شد تا به سمت جنگهای با ماهیت نرم ورود پیدا کنند.
گنجی با طرح این سؤال که چرا در تمام اسناد و عکسهایی که از رئیسجمهور وقت آمریکا موجود است در کنار فخرآور یا مسیح علینژاد و امثالهم است افزود: ما ایرانی فرهیختهتر در جامعه آمریکایی و انگلیسی نداریم؟ افرادی که بتوانند لیدر و یا تاثیرگذار در داخل باشند، اینها درصدد بودند تا این تصاویر رسانهای و به دست مخاطبان داخلی برسد، با نمایش دادن زندگی مسیح علینژاد، خانه ویلایی و همسایهها میخواهند بگویند اگر شما هم همین سبک و سیاق را ادامه بدهید این سبک از زندگی در انتظارتان خواهد بود. کیس مهسا امینی کیسی نبود که این ظرفیت را داشته باشد که به آن اینگونه پرداخته شود در کشورهای غربی نمونههای مشابهی مانند کشتن جورج فلوید یا اتفاقاتی که برای مجموعه سیاهان را بسیار دیدیم اما این اتفاق ظرفیتی در این سطح را نداشت. باید دید چرا اصحاب رسانه آنجا میتوانند دوشادوش پلیس و معترضین روایت خود را داشته و ثبت رویداد کنند؟
داودی در ادامه گفتوگو خاطرنشان کرد: در کل اروپا رسانهها به هیچ وجه از خط قرمز یعنی عامل اقتدار اجتماعی عبور نمیکنند، آمریکا دست راستی زمانی که معادلش فاکسنیوز است عبور نمیکند دست چپی که معادلش سی ان ان است هم عبور نمیکند اما در انتخابات آمریکا این را به وضوح دیدیم که وحشیترین رسانه را دارند. در ایران این مشکل به وجود آمد که رسانهها از اقتدار پلیس عبور کردند، این جا بود که ضربه اول وارد شد. شیوه مدلی مانند مسیح علینژاد انتظار برای بارور شدن بذری برای اختلال بین رسانه و اجتماع است، رسانه بسیاری از موقعیتها عامدانه از این اقتدار عبور کرد و متوجه نبود که کدام بذر را دارد بارور میکند.
گنجی با اشاره به این که فرهیختگی رسانهای غرب سقف دارد گفت: در مجموع اعتراضاتی که در کشورهای شمالی به وجود میآید، اگر اصحاب رسانه در میدان بخواهند پوشش خبری بدهند علاوه بر حفظ اقتدار اجتماعی میبایست برای سیستم امنیتی کشور منظور مسجل بشود همه افراد و فعالین رسانهای که در میدان هستند تحت هیچ شرایطی به دنبال تهییج، تحریک و افزودن تنشها و اغتشاشات در کف میدان نیستند و باید برای آنها مسجل شود که هیچ ارتباطی با رسانههایی که به عنوان خصم برای کشور منظور مشخص شدهاند را ندارند. بنابراین ابتدا باید این اشرافیت وجود داشته باشد زمانی که این اشرافیت وجود داشت در این سطح فرهیختگی رسانهای خودم را به رخ میکشم، فرهیختگی رسانهای غربی سقف دارد. نکته دوم این است که باید مطمئن باشند اگر این صحنهها به نمایش گذاشته شود، لیدرها و سرویسهای کشورهای دیگر پشت اغتشاشات را نمیگیرند.