یاوهگوییهای منافقان از منظر قرآن
علی جواهردهی
یکی از موانع عمده در تشکیل جامعه سالم ایمانی، اعضای غیر خودی جامعه هستند که در تعبیر قرآن از آنان به منافقان یاد میشود. اینان بر خلاف سنت عقلانی، بیپرداخت هزینهای تنها از فواید جامعه بهره میبرند و حتی علیه همگرایی اجتماعی آن توطئه میکنند و موجب تحمیل هزینههای سنگینی به جامعه میشوند.
اینان در مقام گفتار از همه پیشتازتر و استوارترند و در مقام عمل جز خیانت و جاسوسی و بیوفایی به پیمانها از آنها چیزی دیده نمیشود. مدعیان بزرگ اصلاحات هستند و جز برای جامعه فساد و تباهی به همراه نمیآورند. در هر جایی وارد شدند، بنیاد آن را تخریب کرده و ریشههای قوام جامعه را تباه میسازند. خوره اعتقادات مردم و امت هستند و چون در میان مردم زندگی میکنند و نقاب همراهی و همگامی و همدلی با مردم را بر چهره دارند، دلهایشان با دشمنان و مخالفان جامعه است.
خداوند در آیات بسیاری به مسئله خطرناک نفاق اشاره کرده و مسلمانان را از نفوذ جریان نفاق در لایههای مختلف جامعه و کودتاهای خزنده آنان بیم داده است.
نویسنده در این مطلب به برخی از یاوهگوییها و گزاف گوییهای منافقان بر اساس آموزههای قرآنی پرداخته است.
منافقان، شیاطین مجسم
نفاق به معنای دورویی است. سکه وجودی اهل نفاق چنان ضرب شده که دو سوی آن همواره متضاد است. به این معنا که هر آنچه از آنها دیده میشود یا از سوی آنان ابراز میگردد، دقیقا برخلاف آن، باید آنان را ترسیم کرد. سخن سلبیشان عین اثبات و سخن اثباتی شان عین سلب است. هر خبری میدهند باید در آن تامل کرد و هر سخنی که بر زبان میآورند میبایست در صدق آن تردید کرد؛ چون میان زبان و دلشان اتحاد و یگانگی نیست. همواره باید این را باور داشت که میان قلب و زبانشان دوگانگی است و هرگز آنچه را در دل دارند بر زبان نمیرانند. خداوند به این تفاوت و دوگانگی میان زبان و قلب منافقان در آیات بسیاری از جمله 62 و 63 و 81 سوره نساء و 21 سوره مائده اشاره کرده است.
اینان در پس پردهای ضخیم از زیباییها و کمالات،خود را مخفی داشتهاند و چهره کریه و زشت خویش را اینگونه پوشاندهاند. شعارهای زیبا میدهند و سخنانی اصلاحگرایانه بر زبان میرانند، ولی هیچ باور و اعتقاد قلبی به معروف و پسندیدههای انسانی ندارند. اگر شعار آزادی، عدالت، حقوق بشر، اصلاحات، اتحاد، مهر و صفا، عشق و صمیمت و مانند آن میدهند، تنها برای پوشاندن چهره حقیقی خودشان است که جز تاریکی و زشتی نیست.(بقره، آیات 17 و 18)
در حقیقت، این چهره دروغین و زیبا و آراسته به همه کمالات و خوبیها، جز سپری برای پوشاندن زشتی باطن و قلبشان نیست تا اینگونه از بیزاری امت برهند و در میان مردم سربلند زندگی کنند و از فواید آن بهره برند و راه حق و حقیقت را سد کنند.(مجادله، آیه 16؛ منافقون، آیات 1 و 2)
خداوند در این آیات به مومنان و مسلمانان هشدار میدهد که پنهان شدن منافقان در زیر امور مقدسی چون سوگند به خدا و ایمان، به هدف منحرف کردن تودههای مردم از راه خدا و حقیقت و کمالات واقعی است. منافقان با سپر قرار دادن امور نیک و خوب و خیر میکوشند تا مردم را بفریبند و ایشان را با خود همراه سازند و در یک فرآیندی آنان را به سوی زشتیها و بدیها بکشانند.
خداوند در این آیات به روش شناسی فریبکاری منافقان میپردازد و ضمن آشنا کردن مردم با این روشها به منافقان هشدار میدهد که این روش نمیتواند در بلندمدت تاثیرگذار باشد و در نهایت خواری و ذلت و رنج را نصیب آنان میکند.
منافقان از نظر قرآن دو چهرگانی هستند که همواره چهره زشت و بد خویش را در نقابی از زیبایی و خوبی پنهان کردهاند و هرگز خیری را برای کسی نمیخواهند. اینان با استفاده از فصاحت و بلاغت در گفتار و بهرهگیری از رسانههای جذاب میکوشند تا دلهای مردم را به سوی خود جلب کنند.(بقره، آیه 204؛ منافقون، آیات 1 و 2)
سخنانشان اعجاب انگیز و شگفتیزاست. چنان شیوا و شیرین سخن میگویند که آدمی را مجذوب خود میکنند و دلها را به سوی خود میکشانند.(همان)
منافقان در حقیقت شیاطین مجسم هستند که در میان مردمان زندگی میکنند و جز فریب و گمراهی مردم از راه حق و کمال، هدفی ندارند. همراهی آنها تنها برای نفوذ و تاثیرگذاری در مردم است؛ زیرا اگر همراه مردم نباشند، بسادگی آنان را میشناسند و از میان خود طردشان میکنند، ولی منافقان با حضور در میان مردم و فریبکاری، حقیقت را پنهان میدارند و مردمان را گمراه کرده و از راه حق و حقیقت دور میکنند.(بقره، آیات 8 و 14؛ مجادله، آیه 16)
از آنجا که منافقان دو چهرگان فریبکاری هستند که نمیتوان بهسادگی حقیقت سیمایشان را دریافت، خداوند از مردمان میخواهد تا از روش دیگری برای ارزیابی و شناسایی آنان استفاده کنند. یکی از روشهای شناخت منافقان از نظر قرآن، توجه و دقت در لحن گفتارشان است. دقت در لحن سخنشان به انسان این امکان را میدهد تا حقیقت را از پس این چهره فریب بشناسد؛ زیرا زبان هرچقدر که بخواهد حقیقت باطن و قلب منافقان را بپوشاند، ولی در نهایت شخص را رسوا میسازد.(محمد، آیات 29 و 30)
یاوهگوییها و ادعاهای شگفت انگیز منافقان
منافقان چون اهل حرف هستند و اهل عمل نیستند، در سخنوری استاد کل هستند. جاذبههای گفتاری آنان آناندازه است که خداوند به پیامبر(ص) و مومنان هشدار میدهد تا فریب سخنان زیبا و شیوایشان را نخورند و در دامشان نیفتند.
اینان میکوشند تا با سخنان شیوا و شیرین و زیبا، دلهای مردمان را به سوی خود جلب کرده و با سوءاستفاده از اعتماد و اطمینانشان، آنان رااندکاندک به سوی مقصود پلید و زشت خویش که در دلهایشان نهان کردهاند بکشانند.
خداوند در آیاتی هشدار میدهد که منافقان در ظاهر چنان هستند که گویی مجسمه ایمان و تقوا هستند، ولی چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند. در مجالس عمومی اهل خیر و صلاح هستند و در مجامع خصوصی و محافل و باشگاههای منکراتی خودشان، همه چیز را به تمسخر میگیرند و بر سادهلوحی رهبران و مومنان میخندند و توطئههای رنگارنگ میچیدند.
اینان بزرگترین یاوهسرایان ملتها و امتها هستند. در ظاهر مجسمه انسانیت و تقوا و ایمان هستند و جز به صلح و صلاح مردمان سخنی بر زبان نمیرانند؛ ولی در عمل جز به فساد و تباهی و بدبختی مردمان نمیاندیشند و عمل نمیکنند.
مهمترین یاوههای منافقان
در اینجا به برخی از مهمترین یاوههای بزرگ منافقان از منظر قرآن اشاره میشود تا با آشنایی با آن خود را برای شناسایی و مقابله با منافقان آماده سازیم؛ زیرا منافقان در هر عصر و مکانی با چهرهای ظاهر میشوند که برای مردمان آن عصر و مکان زیبا و پسندیده است؛ اما از آنجا که خصلت و گرایش عمومی همه انسانها در همه زمانها و مکانها در اموری یکسان است، به این مسائل توجه خاص مبذول میشود؛ زیرا منافقان شاید در روشها و تاکتیکها تغییری دهند ولی با توجه به گرایش عمومی و فراگیری همه انسانها به این امور این مسائل و مصادیق تغییری نمیکند.
1. صلحطلبی: انسان به طور طبیعی گرایش به امنیت دارد؛ زیرا نخستین دغدغه او، امنیت و آرامش است؛ لذا یکی از دو مولفه اصلی خوشبختی آرامش و امنیت دانسته شده است. منافقان با توجه به این گرایش طبیعی بشر به امنیت و آرامش، خود را بزرگترین مدعیان صلح و امنیت میدانند و براین ادعا تاکید دارند که آنان دراندیشه امنیت و آرامش جهانی برای همه انسانها هستند و دغدغهای جز صلح و صفا و امنیت و آرامش ندارند. منافقان بزرگترین مدعیان صلحطلبی در میان بشر هستند و خود را به عنوان صلحطلب در جهان معرفی کرده و مردمان را با این عنوان زیبا فریب میدهند و به سوی خویش جلب میکنند. رسانههایشان با عناوین زیبا و شیوا گوش فلک را از صلحطلبی پر کرده است، در حالی که یاوهگویانی بیش نیستند. آنان با ادعای صلحطلبی و صلحجویی میخواهند رفتارهای ناروای خویش را نهان سازند. گاه حرکت صلحجوییشان به این انگیزه انجام میگیرد که از محاکم عدالت بگریزند و به محاکم طاغوتی مراجعه کنند.(نساء، آیات 60 تا 62؛ مجمعالبیان، ج 3 و 4، ص 103)
2. خردگرایی و روشنفکری: خداوند از دیگر صفات منافقان را ادعای خردگرایی و روشنفکری میداند. از نظر منافقان، هر گونه تعبد حتی مبتنی بر عقلانیت و خردمندی، امر نادرست است؛ چنانکه هر تقلیدی باطل میباشد حتی اگر این تقلید در امور عقلانی باشد. اصولا از نظر آنها، مخالفت با سنتها و تن دادن به هر گونه تغییری عین خردمندی و روشنفکری است. سنتشکنی و هنجارشکنی به عنوان ارزش خردمندانه تعریف و تشویق میشود. هر گونه باور مبتنی بر عقل و تعصب ریشه دار در خرد، به عنوان سفاهت و بیخردی طرد میشود و مومنان را به سبب تعبد و تعصب مبتنی بر خرد، انسانهای متحجر میشمارند و دینداری ایشان را به سخریه میگیرند. از نظر منافقان مخالفت با اعتقادات و باورها و هنجارشکنی عین روشنفکری و عدم پایبندی به ارزشها و اصول، عین خردگرایی است. مومنان در نگاه آنها انسانهای متحجر و مرتجع و بیفرهنگ و بیخرد و سفیه هستند.(بقره، آیه 13)
3. صلاحخواهی: منافقان براین باورند که قدرت تشخیص حق از باطل را دارند و چون انسانهای خردمند و روشنفکری هستند تنها آنها هستند که میتوانند صلاح مردمان را بشناسند و آنان را به صلاح واقعی دعوت کنند. مصلحت مردم در این است که از آنها پیروی کنند تا از هر گونه فسادی رهایی بخشند و به صلاح برسانند.(توبه، آیات 75 و 76 و بقره، آیات 8 تا 12 و 204 و 205)
4. اصلاحطلبی: مدعیان بزرگ و دروغین اصلاحطلبی همین منافقان هستند. آنان بر این باورند که خرد و بصیرت و روشفکری آنان مهمترین عامل شناخت حق و باطل و مصلحت از مفسده است. بنابراین، اینان تنها کسانی هستند که مردمان را از مفاسد دور کرده و آنچه مصلحت ایشان است را به آنان میرسانند. هر آنچه میگویند و میکنند، عین مصلحت مردم است و هر آنچه دیگران میکنند عین مفسده و زیان برای جامعه است. با آنکه رفتارها و گفتارها و کردارهایشان چیزی جز مفسده به همراه ندارد و نسل و حرث(اقتصاد) را از میان میبرد و جامعه را با بحرانهای گوناگون اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی و فقدان امنیت و آرامش و آسایش مواجه میسازد، با این همه مدعی این هستند که کارهایشان عین مصلحت است. با آنکه با هنجارشکنی و سنتشکنی و بیمحلی به ارزشها و اصول، بنیاد خانه و خانواده و اقتصاد و کشاورزی را از میان میبرند و آرامش و آسایش جامعه را مختل میکنند،با این همه مدعی اصلاحطلبی هستند و اصلاحطلبی خود را در بوق و کرنا کرده و گوش فلک را بدان کر میکنند. جالب اینکه دیگران را که اصلاحطلبان واقعی هستند مفسد و اهل فساد میشمارند و خود را به جامعه به عنوان مصلحان واقعی معرفی میکنند. (بقره، آیات 8 تا 12 و نیز 204 و 205)
5. احسان: از ادعاهای بزرگ و دروغین منافقان، ادعای احسان و خیرخواهی برای دیگران است. اینان با آنکه دست خیری ندارند، ولی در ادعای آن از همه پیشی میگیرند.(نساء، آیات 61 و 62)
6. قانون گرایی و هماهنگی با دین: اینان مدعی این معنا هستند که در کارهایشان هماهنگی با دین و قانون دارند. درحالی که قانونگریز هستند ولی همواره شعار قانونمداری میدهند. شعار قانونمداری و قانونگرایی و اینکه توفیق یافتهاند که اینگونه باشند و عمل کنند، شعار گزافی است که تنها برای جلب نظر رهبران و مردمان به کار میبرند.(نساء، آیات 61 و 62)
7. ایمان منافقان: در ایمان حتی از پاپ هم کاتولیکتر هستند. وقتی در میان مردم متدین هستند، چنان از ایمان خویش میگویند که مردمان هرگز گمان بیایمانی در آنها نمیبرند. با سوگندهای دروغین و سخنان پرحرارت و پرشور میکوشند تا خود را در ایمان از دیگران سر بدانند. این در حالی است که ایمان را جز بازیچه تمسخر و اهداف شوم خویش نمیدانند. تمام تلاششان است که ایمان مردمان را سست کنند و در این راه از هیچ کاری فروگذار نمیکنند.(بقره، ایات 8 و 14؛ نور، آیات 47 تا 53؛ عنکبوت، ایه 10)
8. اطاعت و فرمانبرداری از قانون: آنان مدعی فرمانبرداری از قوانین هستند و میگویند به هر آنچه قانون عقل و شرع حکم کرده عمل میکنند و از آن تخطی نمیکنند. بر همین اساس مدعی اطاعت از خدا و پیامبر(ص) به عنوان رهبری دینی میباشند؛ در حالی که اصولا اعتقادی به قانون و قانون مداری نداشته و جز دور زدن قانون و مخالفت با آن هدفی ندارند.(نور، آیه 47)
9. صداقت و خیرخواهی: خود را اهل صداقت و خیرخواهی برای جامعه و مردمان میدانند. اینان به بهانههای مختلف مردم را فریب میدهند و رفتارهای پیمان شکنانه و دروغین خویش را توجیه میکنند. مدعی این هستند که جو اجتماعی به سوی ناامنی و بحران میرود و رفتارهای دولت اسلامی جز ناامنی و خسارت و تحریم برای جامعه چیزی را به دنبال ندارد. بنابراین لازم است رفتارهای دولت و رهبری اسلامی تغییر کند. آنها مدعی هستند این کارها را به انگیزه دلسوزی و صداقت و خیرخواهی انجام میدهند. عدم حضور خویش را در جنگ و دفاع از امنیت مرزها و جامعه، به بهانه ناامنی در محیط اجتماعی و خانوادگی خود توجیه میکنند و میگویند که صادقانه برای حفظ خانه و خانواده ناچار هستند به سوی مرزها نروند(احزاب، آیات 12 و 13) و در حالی که هیچ آمادگی برای حضور در جبههها ندارند، مدعی آمادگی میشوند و در زمان لازم از حضور باز میایستند تا پشت جبهه و جبهه را خالی کرده و به جامعه از این طریق ضربه بزنند. وقتی هم که جبهه اسلام و امت پیروز شود، مدعی چیزی و اگر شکست بخورد مدعی چیز دیگری میشوند و میکوشند تا به هر وسیله شده خود را در جامعه توجیه کنند.(توبه، آیات 93 تا 96؛ نور، آیات 47 و 53؛ احزاب، آیات 12 تا 15)
10. امداد به مردم: با آنکه دست کمک به دشمن میدهند و از داخل مرزها به دشمن به عنوان ستون پنجم خدمت میکنند،ولی مدعی این معنا هستند که همواره در کنار ملت هستند و آماده جنگ و کمک میباشند.(حشر، آیات 11 و 12)