kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۹۷۴۰
تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱۴۰۱ - ۲۰:۰۵
به بهانه هفتاد و نهمین دوره جشنواره فیلم ونیز 

گرایش‌های نژادپرستانه تحقیرجشنواره و جوایز سفارشی!

 
 
 
سعید مستغاثی
جشنواره فیلم ونیز به عنوان قدیمی‌ترین جشنواره فیلم در جهان، همواره دروازه اسکار محسوب شده است. فیلم‌های متعددی در این جشنواره حضور داشته و جایزه گرفتند که بعدا در مراسم اسکار نیز به جوایز مهمی دست یافتند. 
از «جاذبه»(آلفونسو کوارون) و «بردمن» (آلخاندرو گونزالس ایناریتو) و «لالالند» (دیمین چزل) گرفته تا «سه بیلبورد بیرون ابینگ، میزوری» (مارتین مک دونا) و «ورود» (دنیس ویلنو) و «سوگلی» (یورگوس لانتیموس) و «شکل آب» (گیرمو دل تورو) و «جوکر» (تاد فیلیپس) و «سرزمین آواره‌ها» (کلویی ژائو) و... 
شاید از همین روی بتوان جشنواره ونیز را ایدئولوژیک‌تر از سایر جشنواره‌های مشابه دانست که نتایجش شانس بیشتری در اسکار دارند.
به همین دلیل معمولا این جشنواره به ظاهر هنری، اعتبار خود را زیر پای ایدئولوژی صهیونی حاکم بر اسکار، له می‌کند. از جمله جشنواره امسال که در میان شگفتی همه حاضرین و کارشناسان سینمایی جایزه اول بخش مسابقه خود یعنی شیر طلایی ونیز را به یک فیلم مستند اعطا نمود! ولادیمیر زلنسکی (رئیس‌بازیگر اوکراین و یکی از ابزارهای جنگ ایدئولوژیک غرب) را سخنران مراسم افتتاحیه قرار داد و فرش قرمز برای هیلاری کلینتون (وزیر خارجه اسبق و یکی از نامزدهای ریاست جمهوری ایالات متحده) پهن کرد.
این برای اولین بار بود که در تاریخ این جشنواره و جشنواره‌های مشابه گروه A مانند کن و برلین و... و در میان حضور 17 فیلم داستانی از فیلمسازان مشهوری همچون ایناریتو و آرنوفسکی و نوا بامبک و تاد فیلد و فلورین زلر و... و همچنین فیلم‌های تحسین شده از سوی منتقدان مانند «استخوان‌ها و همه»، «بنیشی‌های اینشرین»، «سنت اومر»، «تار» و.... یک فیلم مستند به نام «همه زیبایی و خونریزی» برنده جایزه اول و شیر طلایی جشنواره شد!
موضوع فیلم مستند «همه زیبایی و خونریزی» درباره زندگی یک همجنس گرای یهودی به نام «نان گلدین» است که سالها از سوژه‌های همجنس گرایانه و خشونت در روابط غیر همجنس گرایانه عکاسی کرده و نمایشگاه‌های مختلف به راه‌انداخته است!!
به نظر می‌رسد چنین موضوع و شخصی در واقع همه معیارهای دریافت جایزه از سوی جریان ایدئولوژیک حاکم بر سینمای جهان را داراست (اقلیت جنسی، یهودی و همجنس گرا؛ معیارهایی است که در صدر ارزیابی هنری این روزهای دنیا قرار گرفته است)، چنان‌که این معیارها در سال 2020 به طور رسمی هم از سوی آکادمی اسکار نیز اعلام گردید. 
در این معیارها، اصل هنر و سینما محلی از اعراب نداشته و حتی در کمال حیرت و شگفتی یک فیلم مستند را به میدان مسابقه فیلم‌های داستانی کشانده و ناگهان آن را برنده اعلام می‌نماید!! در حالی که عرصه رقابت فیلم‌های مستند (که در جای خود، ارزش‌های ویژه و منحصر به فردی دارند) با میدان مسابقه فیلم‌های داستانی اساسا متفاوت است و رقابت این دو نوع سینما در کنار هم و در یک میدان، مانند آن است که در میدان ورزشی، یک تیم فوتبال به مسابقه با یک تیم کشتی رفته یا یک تیم والیبال با یک تیم بسکتبال رقابت کند و یا یک حتی در استخر شنا، یک تیم واترپلو با یک تیم حرکات موزون بازی نماید!!
این‌جاست که برخلاف همه شعر و شعارهای غرب مبنی بر «هنر برای هنر» و یا «سینما سرگرمی»، پای ایدئولوژی و سیاست به میان آمده و دیگر همه شعر و شعارها رنگ باخته و قربانی می‌شوند. 
حضور بلاواسطه ابزار جنگی در این جشنواره‌ها که زمانی خود را از درگیری‌های سیاسی به دور نگه می‌داشتند، از جمله وجوه این ایدئولوژی است. چنان‌که باز ولادیمیر زلنسکی مثل جشنواره کن، موی دماغ شد و در افتتاحیه جشنواره ونیز سخنرانی کرد و کاسه گدایی را به سوی همه مخاطبین دراز نمود. این در حالی است که کلیت غرب صلیبی/صهیونی، همه شاکله سلاح‌های جنگی و غیر جنگی خود را در اوکراین خالی کرده و این کاسه گدایی زلنسکی فقط برای اذهان مخاطبین غیر آمریکایی کاربرد دارد، زیرا چنین نمایش سخیفی حتی در آخرین لحظات از مراسم اسکار امسال حذف شد!!
این سخنرانی و برنامه‌های حاشیه‌ای دیگر مثل حضور هیلاری کلینتون روی فرش قرمز باعث شد که حتی جوایز افتخاری به کاترین دونو و پال شرایدر تحت شعاع قرار گرفته و آنچنان که شایسته بود به عنوان برنامه‌های اصلی افتتاحیه جشنواره مورد توجه قرار نگیرد.
و باز یک هیئت داوری ضعیف با عناصری که بیشتر گوش به فرمان مدیریت جشنواره باشند و از جمله دیگر ویژگی‌های این‌گونه جشنواره‌های ایدئولوژیک و خصوصا ونیز دروازه اسکار است. حضور جولین مور بازیگر به عنوان رئیس‌هیئت داوران جشنواره‌ای که زمانی فیلمسازان معتبری مانند روبرتو روسلینی و فدریکو فلینی و ویتوریو دسیکا و لوکینو ویسکونتی و مارچلو ماسترویانی و جوزپه تورناتوره و جیمز آیوری و چن کایگه و پیتر ویر و... عضو آن بودند، نشانه‌ای از افت رقت انگیز هیئت‌های داوری این جشنواره‌ها دارد که امسال در کن نیز شاهدش بودیم.
به جز جولین مور (که بعد از فیلم «سوبربیکن» در سال 2017، فیلم مهم دیگری در کارنامه‌اش ندارد)‌، تنها عضو شناخته شده دیگر هیئت داوری امسال جشنواره ونیز، «آدری دیوان» برنده شیر‌طلایی پارسال برای فیلم «رویداد» بود که به جز همان فیلم، تنها یک اثر دیگر در کارنامه سینمایی‌اش به چشم می‌خورد! در کنار او، یک کارگردان یهودی و تلویزیونی آرژانتینی به نام «ماریو کوهن»، یک فیلمساز ایتالیایی به نام «لئوناردو دی کاستانزو» که فقط 3 فیلم بلند داستانی ساخته و معروف‌ترین آنها «قفس درون» تنها توانست یکی دو جایزه داخلی بگیرد، یک ژاپنی به اسم «کنزو ایشگورا» که بیشتر نویسنده رمان است، همچنین «رودریگو سوروگوین» اسپانیایی که 4 فیلم بلند سینمایی ساخته و اما مهم‌ترین فیلمش، اثر کوتاهی به نام «مادر» است که نامزد جایزه اسکار هم شد به علاوه لیلا حاتمی که معرف حضور هست! و البته نتایج داوری این جماعت از پیش روشن بود که بیشتر تحت امر مدیریت جشنواره قرار دارند!!
از جمله نتایج داوری فوق بعد از انتخاب یک مستند ایدئولوژیک به عنوان فیلم نخست و برتر جشنواره، جایزه بهترین کارگردانی به فیلم «استخوان‌ها و همه» به کارگردانی «لوکا گوادینینو» رسید، درباره دو نفر آدم خوار یا کانیبال که عاشق هم می‌شوند! فیلم، دنیایی را به تصویر می‌کشید که ترس و وحشت بر آن غلبه کرده و تنها عشق این دو آدمخوار قابل توجه بود. آدمخوارانی که خودشان در ماهیت نفرت‌انگیزشان، بی‌تقصیر بوده‌اند. 
عشق به دنیای هیولاها، از جمله دیگر موتیف‌های ایدئولوژیک سینمای غرب به شمار آمده، از «دراکولای برام استوکر» که عاشق‌ترین فرد آن ماجرا بود تا مخلوق «فرانکستاین مری شلی» که از سوی یک دکتر عجیب و دیگر آدم‌ها بی‌هویت شده بود ولی خودش به بچه‌ها عشق می‌ورزید و تا هیولاهای کارتونی مثل سالی و مایک در «کارخانه هیولاها» و بعد‌هالک و کوسه‌های انیمیشن «قصه کوسه ای» و هیولاهای دریایی انیمیشن «لوکا» و... 
اما بازیگر اصلی فیلم «استخوان‌ها و همه»(که به نوعی برگرفته از عنوان انجمن ماسونی 
Skull and Bones «جمجمه و استخوان» به نظر می‌رسد)، یعنی تیموتی شالامنت، برخلاف آدمخواری در فیلمش، در کنفرانس مطبوعاتی بعد از فیلم، حسابی از خجالت شبکه‌های مجازی و به اصطلاح اجتماعی درآمد و آنها را آدمخواران دنیای امروز نامید.. او گفت:
«... نمی‌توانم تصور کنم بزرگ شدن در روزگاری که آدم‌ها دائم در شبکه‌های اجتماعی مورد هجوم قرار می‌گیرند چگونه است. به همین دلیل مایه آسایش خاطر بود که در نقش شخصیتی از دهه ۱۹۸۰ بازی کنم که درگیر مسئله‌ای درونی است و لازم نیست برای پیدا کردن جایگاه خودش به توئیتر، اینستاگرام، تیک‌تاک یا رِدیت سر بزند. قضاوت نمی‌کنم. شما می‌توانید آدم‌های مثل خودتان را در فضای مجازی پیدا کنید اما به نظرم زنده بودن در این روزگار سخت است. فکر می‌کنم فروپاشی اجتماعی در کمین ماست...»
فیلم «تار» ساخته تاد فیلد، دیگر فیلم منتخب داوران جشنواره بود که بازیگر نقش اولش یعنی «کیت بلانشت» را به جایزه رساند، درباره یک شخصیت ساختگی زن به نام «لیدیا تار» که گویا رهبر ارکستر بزرگی است اما درگیر ماجرای
Me too یا «من هم» می‌شود! 
به این ترتیب تاد فیلد بعد از 16 سال فرصتی پیدا کرد تا سومین فیلم بلند سینمایی اش را باز در یک میدان ایدئولوژیک و با مایه قضایای جنبش Me Too بسازد که در واقع ضد حمله‌ای بود از سوی مراکز ایدئولوژیک غرب در برابر خیل رسوایی‌های جنسی که طی آن تینک‌تانک‌ها یا همان اتاق‌های فکر در غرب، سعی داشتند رسوایی‌های فاجعه بار و تکان دهنده یاد شده را به سمت و سویی که صاحبان ایدئولوژی صلیبی/صهیونی می‌طلبند، سوق دهند. پس طبیعی بود که فیلم «تار» به نوعی جایزه گرفته و در تابلوی جشنواره قرار بگیرد.
اما به جز فیلم‌هایی که جایزه گرفتند و سرخوش به خانه رفتند، برخی آثار که بحث برانگیز بوده و ساختارشان قوی‌تر از جایزه بگیرها توصیف شد به دلائلی از جمله عدم وفاداری به ایدئولوژی مذکور، اساسا مورد توجه هیئت داوران یا بهتر بگویم مدیران جشنواره و اربابانشان قرار نگرفتند:
از جمله فیلم «باردو» از آلخاندرو گونزالس ایناریتو (فیلم‌سازی که از همین ونیز با دو فیلم «مرد پرنده» و «از گور برخاسته» مستقیم به جوایز اسکار رسید) درباره مستندساز و ژورنالیست مکزیکی که به زادگاه و هویتش بازمی‌گردد که برخلاف فیلم‌های‌هالیوودی ایناریتو، به جست‌وجوی هویت انسان درجه دوم و غیر سفید پوست دنیای کنونی پرداخته بود. 
قوت ساختاری فیلم آنچنان بود که باعث شد بسیاری از تماشاگران در سالن برخاسته و دقایق بسیاری به تشویق فیلمساز بپردازند. اما عدم توجه به آن از سوی برخی منتقدان نشریات وابسته و همچنین مدیران جشنواره و بالتبع هیئت داوران، بار دیگر نژادپرستی غربی‌ها (به عنوان یکی از اصول مهم همان ایدئولوژی شان) را به منصه ظهور رساند.
این اتفاقات باعث شد تا ایناریتو واکنش نشان داده و او هم نسبت به این رفتارهای نژادپرستانه اعتراض نماید. وی در گفت‌وگو با لس‌آنجلس تایمز درباره این واکنش‌های عجیب و غریب به فیلمش گفت: «... اگر به جای ایناریتوی مکزیکی، یک فیلمساز اهل سوئد یا دانمارک، کارگردان این فیلم بود، با من مهربان‌تر برخورد می‌کردند. این رفتارهای نژادپرستانه باعث گردید فیلم من را درست نبینند. در حالی که من حق دارم درباره تبعیدشدگان حرف بزنم. اگر بلوند بودم حتما به من می‌گفتند فیلسوف!...»
اما یکی از ارکان ایدئولوژی جشنواره‌هایی مانند ونیز، بی‌پروایی و بی‌بند و باری در نمایش قصه‌ها و ماجراهای غیر اخلاقی است که در جشنواره امسال حضور فیلمی درباره مریلین مونرو (هنرپیشه مقتول آمریکایی) به نام «بلوند» ساخته‌اندرو دومینیک در همین راستا نمایش داده شد. 
فیلم «بلوند» چنان بود که در یکی از نادرترین پدیده‌های جشنواره‌ای پیش از نمایش در جشنواره، درجه سنیNC-17 را گرفت یعنی تماشای فیلم برای تماشاگران زیر 17 سال به طور کلی ممنوع شد و همین موضوع حتی سر و صدای سازندگان و دست‌اندرکاران فیلم را در آورد.
ضمن اینکه فیلم به اساسی‌ترین موضوع زندگی مریلین مونرو یعنی ارتباطات نامشروع با برخی مسئولین و رؤسای جمهوری آمریکا به خصوص برادران کندی (جان و رابرت) و همچنین مرگ مشکوکش (که هیچ‌گاه واقعیتش افشا نشد) نمی‌پرداخت. مرگی که در آن، گمان حذف مریلین مونرو توسط مافیای حامی جان اف کندی برای افشا نشدن رابطه اش با رئیس‌جمهوری ایالات متحده، در طی این 50 سالی که از مرگ مونرو می‌گذرد، بیش از همه تایید شده است.
اما در این میان بازی «آنا دی آرماس» به نقش مریلین مونرو هم چندان مورد توجه قرار نگرفت و برخی حتی ابراز داشتند بازی «رنه زل وگر» در فیلم «شیکاگو» (راب مارشال- 2002) بیشتر به مریلین مونرو شبیه بود، با اینکه در آن فیلم «زل وگر» نقش شخصیت دیگری را ایفا کرده بود.
در این میان چهار فیلم ایرانی هم در این جشنواره حضور داشت؛ دو فیلم «شب، دیوار، داخلی» ساخته وحید جلیلوند و «خرس نیست» از جعفر پناهی در بخش مسابقه اصلی و دو فیلم «جنگ جهانی سوم» به کارگردانی هومن سیدی و «بی رویا» از آرین وزیر دفتری در بخش افق‌های نو.
فیلم‌های ایرانی در ونیز
از میان این 4 فیلم، «جنگ جهانی سوم» هومن سیدی، جایزه اول بخش افق‌های نو را گرفت. فیلم یاد شده (برخلاف سریال «قورباغه» که اگرچه قصه درست و درمانی نداشت ولی از ساختار سینمایی خوبی برخوردار بود) از ساختار چندان محکمی برخوردار نیست، داستان شخصیت اصلی و همچنین گروهی که او در میان شان کار می‌کرد، به درستی روایت نشده و شخصیت پردازی فیلم به نوعی پادرهواست، ماجراها تداوم نداشته و درست روایت نمی‌شود و... اما در بخش‌هایی از فیلمی که درون این داستان ساخته می‌شود، به مسئله هولوکاست و هیتلر و ماجراهایش اشاراتی شده که احتمالا خشنودی مدیران جشنواره را به همراه داشته و باعث شده به همین دلیل جایزه اول بخش افق‌های نو را به این فیلم اعطا کنند.
چرا که به همین علت، فیلم «شب، داخلی، دیوار» علی‌رغم ساختار قوی‌تر و محبوبیت بیشتر جلیلوند نزد ونیزی‌ها احتمالا به دلیل برخورد میانه و پا در هوای فیلمساز با موضوع اغتشاشات در ایران که چندان مورد رضایت اربابان جشنواره نبوده (چراکه همان برخورد تحریف گرایانه رسانه‌های غرب و حمایت از تروریسم درون اغتشاشات را می‌طلبند) از دریافت هر گونه جایزه‌ای محروم ماند. 
ضمن اینکه ادامه همان رفتار میانه درکنفرانس مطبوعاتی فیلم (برخلاف کنفرانس مطبوعاتی فیلم «برادران لیلا» در جشنواره کن و همراهی عوامل آن فیلم با پرسش کنندگان رسانه‌های بیگانه) و درشت سخن گفتن جلیلوند با خبرنگار رادیو فردا که قصد داشت گروه ایرانی را به سمت نتیجه گیری‌ها خودش بکشاند ولی حرف‌های جلیلوند مانع آن گردید، همه و همه باعث شد که فیلم «شب، داخلی، دیوار» علی‌رغم همه حساب‌هایی که روی این جشنواره باز کرده بود، هیچ جایزه‌ای دشت نکند!!
اما فیلم «خرس نیست» جعفر پناهی که به دلیل ضعف ساختاری در جشنواره فیلم کن (که محبوب مدیرانش است و «تی یری فرمو»، دبیر آن جشنواره، برای ابد یک جایگاه ویژه در بخش مسابقه و یک صندلی در هیئت داوران جهت جعفر پناهی رزرو کرده!) اگرچه در هیچ یک از بخش‌ها حتی بخش‌های جنبی آن جشنواره پذیرفته نشده بود، ولی در ونیز، هم در بخش اصلی مسابقه شرکت داده شد و هم جایزه هیئت داوران را دریافت کرد. 
این حمایت تمام قد جشنواره ونیز از پناهی آن‌قدر گل درشت و به اصطلاح تابلو بود که مدیران جشنواره ناگزیر دربرابر سؤالات بی‌شمار خبرنگار، بارها ارتباط چنین حمایتی با زندانی‌شدن پناهی را رد کردند. در حالی که این موضع را هیچ خبرنگاری در ونیز باور نکرد و اغلب معیارهای سیاسی و ایدئولوژیک را در انتخاب فیلم «خرس نیست» برای بخش مسابقه اصلی جشنواره، موثر دانستند و نه ارزش‌های سینمایی و هنری خود فیلم!!
حمایت جشنواره ونیز از پناهی و تبدیل یک جشنواره فیلم به محل برخوردهای سیاسی با یک پرونده قضایی (که این روزها در رسانه‌های غربی بسیار رواج دارد) به شرکت دادن فیلم «خرس نیست» در بخش مسابقه و دادن جایزه به او هم ختم نشد و در یک حرکت کاملا سیاسی، مدیران جشنواره برخی سینماگران را مقابل کاخ جشنواره گرد آورده تا آزادی یک مجرم را درخواست کنند. اما برخلاف انتظارشان هیچ کدام از خیل سینماگران ایرانی درجشنواره در این میتینگ سیاس/ایدئولوژیک شرکت نکردند.
این در حالی است که امثال این مدعیان آزادیخواهی هیچ‌گاه به زندانی شدن و ممنوع الفعالیت شدن «دیودونه» (کمدین معروف فرانسوی) در سال‌های 2012 و 2014 و 2016 به دلیل به قول خودشان انکار هولوکاست اعتراض نکردند، آنها همچنین به اخراج مفتضحانه لارس فن تریر از جشنواره کن به دلیل شوخی با اسرائیل یا تبعید امثال براین دی پالما و بری لوینسون از آمریکا (به خاطر ساخت آثار ضدآمریکایی و ضد‌هالیوودی) یا اخراج کوین‌هارت از میزبانی اسکار (به دلیل اظهاراتش درباره همجنس گرایی) و یا راه ندادن جی کی رولینگ به مراسم بیستمین سالگرد هری پاتر به دلیل سخنان ضد همجنس‌گرایی و... اعتراض نکردند و تظاهرات به راه نینداختند. چرا که اگر چنین می‌کردند، خودشان نیز ممنوع از کار و اخراج و زندانی می‌شدند.
«خرس نیست» دهمین فیلم پناهی در طی 12 سال از دوران ممنوعیت بیست ساله سینمایی‌اش محسوب می‌شود. یعنی او در طی این دوران دو برابر زمانی که ممنوع از کار نبود، فیلم ساخته و به جشنواره‌های جهانی برده و از دکّان همین ممنوعیت نان خورده، به طوری که 1/5 برابر دورانی که حکم ممنوعیت از کار سینمایی نداشت، طی این زمان ممنوع الفعالیتی، در جشنواره‌های غربی شرکت کرد و جایزه دریافت نمود!!
این آش آن‌قدر شور بود که خان هم فهمید و وقتی در جشنواره کن سال 2018، همین فرد با فیلم بسیار ضعیف و پیش پاافتاده و آماتوری «سه رخ» جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره را دریافت کرد، حتی خبرنگار و گزارشگر رادیو فردا نوشت که اگر پناهی در کن حضور داشت، به احتمال زیاد این جایزه را نمی‌گرفت و این بار هم برای ممنوعیت خروجش جایزه گرفته است!!
طرفه آنکه خبرهای موثق حاکی از آن است که در آستانه برگزاری جشنواره فوق، طی رایزنی‌های برخی ارگان‌های سینمایی با قوه قضائیه، گویا ممنوعیت خروج پناهی از کشور موقتا رفع شد و او مجوز خروج از کشور و حضور در جشنواره کن را پیدا کرد اما در جلسه‌ای با حضور برخی سینماگران، پناهی پس از مدت زمانی مشورت در بیرون جلسه یاد شده و سپس بازگشت به جلسه فوق، اعلام کرد که از کشور خارج نخواهد شد و علی‌رغم داشتن مجوز حضور در جشنواره کن، به آن جشنواره نخواهد رفت!!
البته چنین موضعی از پناهی دور از انتظار نبود، چون او می‌دانست که با فیلم ضعیف و آماتوری خود، به هیچ‌وجه نمی‌تواند جایزه‌ای دریافت نماید و تنها با حاشیه ‌سازی‌ها و مظلوم‌نمایی‌ها و فرافکنی‌ها، شاید از سر دلسوزی به او جایزکی بدهند!!