kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۹۷۳۹
تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱۴۰۱ - ۲۰:۰۵
نگاهی به سریال «الیزابت شدن»

کلیشه بی‌مخاطبِ الیزابت یک و دو!

 
 
 
فاطمه قاسم‌آبادی
طبق سیاست‌های فرهنگی انگلستان، اخبار زندگی اشراف، به‌خصوص افراد خاندان سلطنتی، بازتاب زیادی بین مردم عادی این کشور دارد. در این بین، چون خاندان ملکه انگلستان، تنها خاندان سلطنتی است که هنوز قدرت واقعی دارد و به صورت یک سمبل در نیامده، این توجه به صورت دستوری رسمی، شبکه‌های مختلف انگلستان را موظف به پوشش اخبار این خاندان کرده است. 
از این رو شبکه‌های داخلی انگلستان مثلBBC‌، ITV و... همیشه سهمی از اخبار روزانه شان را به خاندان سلطنتی می‌دهند و اگر احیانا این اولویت جایی نادیده گرفته شود، کمترین تنبیه، تحقیر و اخراج از کار است....
حالا باید پرسید که چرا اخبار مربوط به خاندان سلطنتی انگلستان و یاد‌آوری بزرگداشت این خاندان تا این حد مهم است؟ 
حدود بیست سال اخیر، فیلم‌ها و سریال‌های بسیاری در مورد خاندان سلطنتی انگلستان، توسط تهیه کنندگان داخلی این کشور و تهیه کنندگان‌هالیوودی ساخته شده و این روند همچنان ادامه دارد و دلیلش هم در یک کلمه، ادامه مشروعیت این خاندان است، مخصوصا که در حال حاضر اعتراضات نسل جدید، به سبک پادشاهی، در این کشور، بیشتر از قبل شده است و خاندان سلطنتی اگر بخواهد بقای خود را حفظ کند، باید نظر مردم را همچنان موافق با خود نگه دارد... از این رو طبق سیاستی کاملا واضح، هر گونه سخن منفی علیه خاندان سلطنت را در نطفه خفه می‌کنند و حالا که ملکه الیزابت دوم مرده است، این قوانین سختگیرانه‌تر از قبل اجرا می‌شوند. کوچک‌ترین نمونه این قضیه را می‌توان در اتفاق هفته پیش در شهر ادینبورگ اسکاتلند دید، که وقتی معترضی در میان جمع، به «اندرو» پسر ملکه سابق که اتهام تجاوز جنسی اش به دختری زیر سن قانونی، در دادگاه ثابت شد، گفت:
«اندرو تویک پیرمرد مریضی» این مرد معترض جوان، بلافاصله به زمین کوبیده شد و توسط پلیس دستگیر شد... این اتفاق نشان می‌دهد تدابیر امنیتی پلیس انگلستان بر ضد شورش، تا چه حد در این کشور جدی گرفته می‌شوند و مطمئنا امروز و در مراسم تشییع ملکه سابق، این محافظت بیشتر از گذشته علنی می‌شود و مخالفین را در هم می‌کوبد....
سریال «الیزابت شدن» ساخته «آنیا رِزی» محصول سال 2022 انگلستان و آمریکاست. این سریال ماجرای مرگ هنری هشتم و دعوای وارثانش، بر سر پادشاهی را به تصویر می‌کشد. 
دوباره الیزابت اول
داستان سریال الیزابت شدن در سال 1547 میلادی اتفاق می‌افتد و از شب مرگ هنری هشتم شروع می‌شود.
زمانی که هنری هشتم می‌میرد، سه فرزند او یعنی ماری (کاتولیک)، ادوارد(پروتستان) و الیزابت(پروتستان) را فرا می‌خوانند و هرچند ماری فرزند اول بوده ولی چون ادوارد که آن زمان نه ساله بود، پسر بود، او را به پادشاهی انتخاب می‌کنند و برایش تا سن قانونی نایبی انتخاب می‌کنند... 
در این بین درباریان و نزدیکان این سه فرزند هنری هشتم، برای رسیدن به قدرت، با یکدیگر به مبارزه بر می‌خیزند و هر یک سعی می‌کنند با نزدیک شدن به ولیعهد‌های دیگر، اگر بتوانند، قدرت را به سمت خودشان بکشانند.
از طرف دیگر توماس سیمور به عنوان دایی ادوارد، با همسر آخر هنری هشتم یا «کاترین پار» ازدواج می‌کند و الیزابت را برای زندگی به ملک خود می‌برد و طی جریانات زیادی بعد از اینکه توماس همسرش می‌میرد، او که از قبل، قلب الیزابت را به دست آورده و با او در رابطه بود، در اقدامی دیوانه وار که رنگ و بوی خیانت داشت، سعی در گرفتن اجازه برای ازدواج با الیزابت را می‌کند ولی این اقدام شکست می‌خورد و حالا الیزابت هم مظنون به خیانت، به برادرش می‌شود.... ادوارد که بیمار هم هست، نمی‌تواند تصمیم بگیرد که دیگر به کدام یک از نزدیکانش اعتماد کند... از طرفی خواهر بزرگش ماری، پیرو آئین کاتولیک است و وفادار به پاپ در روم، (هنری هشتم هم به همین دلیل و برای کم کردن دست کلیسای کاتولیک، مذهب کشورش را از کاتولیک به پروتستان تغییر می‌دهد) ولی با اتفاقات اخیر، ادوارد دیگر به خواهر پروتستانش یعنی الیزابت هم اعتمادی ندارد و باید به دنبال جایگزین دیگری باشد....
تاریخ جنگ بر سر قدرت
سریال الیزابت شدن، یکی از معدود ساخته‌هایی است در بین انبوه ساخته‌ها در مورد خاندان تئودورها و الیزابت اول، که به تاریخ پایبند بوده و اتفاقات تاریخی را تقریبا با ترتیب، به تصویر کشیده است.
این سریال همچنین بر خلاف دیگر ساخته‌ها در مورد این موضوع، دوران کوتاه سلطنت ادوارد ششم که تنها پسر شرعی هنری هشتم بود را هم نشان داده است. معمولا سازندگان تا به‌حال اکثرا به خاطر کوتاهی مدت حکومت ادوارد، این پادشاه را از ساخته خود حذف می‌کردند یا به بیان تنها اسمش بسنده می‌کردند ولی در الیزابت شدن، اتفاقات بعد از مرگ هنری هشتم، دانه به دانه بیان می‌شود و چیز مهمی حذف نمی‌شود. 
در این سریال نشان داده می‌شود که چگونه درباریان و فرزندان هنری هشتم، گاه با زور و گاه با سیاست، به جان یکدیگر می‌افتند و تا پای نابودی و بی‌آبرویی همدیگر می‌روند.
بازی‌های درخشان، شخصیت‌های باورپذیر و دیالوگ‌های حساب شده‌ای که گاه بسیار ظریف و قوی هستند، از دیگر مشخصات این سریال خوش ساخت است.
شروع استعمار با فروتنی!
روش کلاسیک انگلیسی‌ها در تاریخ استعمارشان، همیشه بهانه تجارت بوده است، آنها اول با نامه نگاری شرایط را مهیا می‌کردند، بعد هیئت‌هایی را به بهانه تجارت به این سرزمین‌ها می‌فرستادند و چند سال بعد که اطلاعات کافی در مورد گنج‌ها و ثروت‌های آن مملکت پیدا کردند و روحیات مردمشان را شناختند، کم کم با استفاده از زور و اسلحه و البته که خیانت کاران آن مملکت، بر آنها مسلط می‌شدند... داستان استعمار انگستان به نوعی برای مخاطبین دهه شصت یادآور داستان پیرمرد عجیب، در انیمه «ماجراهای سندباد» است و آن قسمتی را به یاد می‌آورد که پیرمرد عجیب(که از او در افسانه‌های ایرانی با عنوان دوال‌پا (۱) یاد می‌شود) به بهانه کمک گرفتن، سوار سندباد می‌شود ولی به زبان خوش پایین نمی‌آید!
ملکه الیزابت اول با سیاست و نامه نگاری‌های خود، به همین ترتیب عمل می‌کرد و «کمپانی هند شرقی» بریتانیا در زمان حکمرانی او تأسیس شد که بعدها کار اصلی اش به جای تجارت، غارت هند شد....
الیزابت همچنین در تاریخ به عنوان ملکه‌ای شناخته می‌شود که به شدت محافظه‌کار بوده و با گرفتن طرف همه، به حکومتش ادامه می‌داده است. این روحیه بسیار سیاستمدار در نامه الیزابت اول به شاه طهماسب صفوی کاملا دیده می‌شود و در این نامه مخاطبین گویی کلام راهبه‌ای بزرگوار و دنیا‌گریز را به شاهنشاهی مقتدر می‌خوانند که تنها هدفش، برقراری تجارت و دوستی بین دو ملت است.
در قسمت کوچکی از این نامه آمده است:
«از جانب الیزابت که به الطاف خدای تعالی، ملکه‌‌‌‌‌‌‌ انگلستان و غیره می‌‌‌‌‌‌‌باشد، به خدمت شهریار مقتدر و مظفر، شاهزاده اعظم صوفی (صفوی) امپراطور ممالک ایرانانیان و میدیان (اهل آذربایجان) و پارسیان و حیرکانیان و کرمانیان و پادشاه مردمانی که در دو طرف رودخانه سپریس و.... سکنی دارند... به مراحم خداوندی، چنین مقدر شده است که مردمانی که از یکدیگر دور هستند و صحراهای وسیع و دریاهای عظیم و جبال مرتفع مابین ایشان، فاصله‌‌‌‌‌‌‌ و جدایی‌انداخته، به واسطه‌‌‌‌‌‌‌ مکاتبه و مراوده با همدیگر دوست و متحد باشند... به امید خداوند امیدواریم شما به نوکر ما «آنتونی جنکین‌‌‌‌‌‌‌سون» و همراهان او اذن و اجازه بدهید، به ممالک ایران سفر نمایند و رابطه‌‌‌‌‌‌‌ دوستی را استوار کنند و با آبرومندی و خیرخواهی، باب تجارت را با رعایای شما مفتوح سازند....(۲)
کلام الیزابت اول حالا و بعد از گذشت این همه سال و این همه بلا، تازه معنای حقیقی خود را به مردم بسیاری از کشورهای جهان نشان داده است و مشخص می‌کند که بنیان گذار این روش کثیف و قدیمی، زیر لوای تجارت، چه مقاصدی را در نظرش داشته است.
تقدسی که دیگر خریدار ندارد
در سریال «الیزابت شدن»، مخاطبین بر خلاف تبلیغاتی که در مورد الیزابت اول می‌شده، کاملا و با صراحت، دوشیزه بودن او را رد می‌کند و از او در بین خاندانش به عنوان زن بی‌آبرویی که دختر زنی بود که متهم به زنای با محارم شد، یاد می‌کند.
این سبک به تصویر کشیدن الیزابت اول، هر چند کاملا مستند و تاریخی است ولی در روزگار سلطنت او، کاملا به صورت عکس به مردم کشورش خورانده شد، به این صورت که پروتستان‌ها برای مشروعیت خریدن برای مذهب جدید خود، الیزابتِ مثلا پاک و باکره را نعوذ بالله در مقابل مریم مقدس (س) کاتولیک‌ها علم کردند و با این کار سعی کردند دروغ‌های زیادی را در راستای اهداف‌شان به خورد مردم مملکت شان، در مورد قداست دروغین الیزابت اول بدهند.
در سریال «الیزابت شدن»، مخاطبین در انتهای فصل اول، دو خواهر مجرد را می‌بیند که در آستانه گرفتن قدرت از چنگ برادر بیمار و رنجورشان هستند و قرار است این جنگ یک برنده داشته باشد. شخصیت الیزابت اول برای لیبرال‌های غربی، دقیقا همان زن فمنیستی است که آنها می‌خواهند، کسی که مادری با روابط کثیف اخلاقی دارد، خودش به خاطر قدرت، ازدواج نکرد و روابط نامشروع داشت و برای حفظ قدرت، سیاست‌های مکارانه‌ای در پیش گرفت.
البته برای مخاطبین انگلیسی امروز، این نکته را هم می‌توان اضافه کرد که یکی دیگر از شباهت‌ها، بین الیزابت اول و دوم، به غیر از طولانی بودن مدت زمان حکومت شان، در زمان به قدرت رسیدن شان باشد که هر دو در نیمه‌های دهه بیست زندگی خود و در اوج جوانی، به حکومت رسیدند و با سیاست استعماری و محافظه‌کاری حکومت خود را حفظ کردند.
سریال «الیزابت شدن»، با وجود خوش ساخت بودن و نقدهای مثبتی که از طرف منتقدین در موردش پخش شد اما، به دلیل عدم علاقه مخاطبین به مسئله تکراری پادشاهی و به اصطلاح کلیشه الیزابتی‌اش، از جانب مخاطبین پس خورد و استقبالی از روایت تکراری هر چند قوی‌اش، نشد.
ـــــــــــــــــــــــــــ
۱- در افسانه‌های ایرانی، موجود به ظاهر بدبخت و ذلیل و زبونی است که در راه مردم می‌نشیند و آن‌چنان‌گریه سر دهد که دل سنگ را آب می‌کند و اگر عابری از او دلیل ناراحتی اش را بپرسد، او می‌گوید: «بیمارم و کسی نیست مرا به خانه‌ ام که در این نزدیکی است، برساند» معمولا این حرف باعث می‌شود عابر دلش بسوزد و اجازه بدهد، این موجود بر شانه اش بنشیند تا او را به خانه اش برساند ولی به محض اینکه دوال پا، به اصطلاح سوار عابر نگون بخت می‌شود، پاهای تسمه‌مانند چهل‌متری خود را که زیر بدنش پنهان کرده بود، بیرون می‌آورد و دور بدن عابر می‌پیچید و تا پایان عمر عابر، او را رها نمی‌کند!
۲-کتاب خطی «تاریخ مارخام» ترجمه رحیم ­بن حکیم ­الممالک.