اسلام شناسنامهای، اسلام فطری، اسلام حقیقی
ما معمولا وقتى مى گوييم فلان شخص مسلمان است يا مسلمان نيست نظر به واقعيت مطلب نداريم.
از نظر جغرافيايى، كسانى را كه در يك منطقه زندگى مى كنند و به حكم تقليد و وراثت از پدران و مادران، مسلمانند، مسلمان مى ناميم و كسانى ديگر را كه در شرايط ديگر زيسته اند
و به حكم تقليد از پدران و مادران، وابسته به دينى ديگر هستند، يا اصلا
بىدينند، غير مسلمان مى ناميم.
بايد دانست اين جهت ارزش زيادى ندارد،نه در جنبه مسلمان بودن و نه در جنبه نامسلمان بودن و كافر بودن؛ آنچه از نظر واقع با ارزش است اسلام واقعى است و آن اين است كه شخص قلبا در مقابل حقيقت تسليم باشد، در دل را به روى حقيقت گشوده باشد تا آنچه كه حق است بپذيرد و عمل كند.
اسلامى پذيرفته است که بر اساس تحقيق و كاوش از يك طرف و تسليم و بى تعصبى از طرف ديگر باشد.
براى نشان دادن اين حقيقت كه ممكن است کسانی تسليم حقیقت باشند و لو آنكه اسماً مسلمان نباشند، دكارت، فيلسوف فرانسوى- مطابق اظهارات خودش- نمونه خوبى است.
در شرح حال وى نوشته اند – که وقتی در تحقیقاتش- به موضوع انتخاب دين رسيد، مسيحيّت را كه در كشورش دين رسمى بود انتخاب كرد.ولى يك سخن جالب دارد و آن اين است كه مى گويد:من نمى گويم مسيحيت حتماً بهترين دينى است كه در همه دنيا وجود دارد؛من مى گويم در ميان اديانى كه الآن من مى شناسم و به آنها دسترسى دارم مسيحيت بهترين دين است.من با حقيقت، جنگ ندارم؛شايد در جاهاى ديگر دنيا، دينى باشد كه بر مسيحيت ترجيح داشته باشد؛ و از قضا ايران را به عنوان يك كشورى كه از آنجا بى خبر است و نمى داند مردم آنجا چه دين و مذهبى دارند مثال مى آورد؛مى گويد من چه مىدانم؟ شايد مثلًا در ايران دين و مذهبى وجود داشته باشد كه بر مسيحيت ترجيح دارد.
اينگونه اشخاص را نمى توان كافر خواند،زيرا اينها عناد نمى ورزند،... اينها در مقام پوشاندن حقيقت نيستند.
ماهيّت كفر، چيزى جز عناد و ميل به پوشاندن حقيقت نيست.اينها – امثال دکارت مسیحی- «مسلم فطرى» مى باشند.
اينها را اگر چه مسلمان –به معنای متعارف- نمى توان ناميد ولى كافر هم نمى توان خواند.
مجموعه آثاراستادشهيد مطهرى (عدل الهی)، ج1، ص: 312-269-
با تلخیص و ویرایش