سازماندهی کودتا
سازمان نقاب
«نقاب» نام رمزي و برگرفته از «سازمان قيام ايران بزرگ» است. اين سازمان در ظاهر، تشكيلات هوادار دكتر بختيار، آخرين نخست وزير رژيم شاهنشاهي، و در واقع، سازمان كودتاي نظامي آمريكا عليه انقلاب اسلامي ايران بود.
البته در جلسات خصوصي كودتاگران را قانع كرده بودند كه «ما قيام و انقلاب ايران را قبول داريم، ولي تا زماني كه شاه از مملكت رفت، اقدامات و عمليات انجام شده بعد از آن، در كنار انقلاب نبوده، بلكه بر ضد آن بوده است. در نتيجه، ما جهت نجات اين انقلاب از دست امام خميني، شروع به عمليات سياسي نمودهايم...»
اين نكته جالب توجه است كه پس از گذشتن قريب دو سال از جريان توطئه نوژه، آقاي قطبزاده نيز توطئه خود را دقيقاً همين گونه توجيه ميكند. او در پاسخ به بازجوي خود نوشت:
«اينجانب هرگز نخواستم كه نظام جمهوري اسلامي را براندازم... اصلاً مسئله براندازي نظام جمهوري اسلامي مطرح نبوده، بلكه به نظر من بهعكس بوده؛ يعني نجات انقلاب و جمهوري اسلامي ايران از دست كساني كه به نظر اينجانب صلاحيت حكومت كردن ندارند.»
به هر حال سازمان «نقاب» رهبري جريان كودتاي نوژه را به عهده داشت. گردانندگان اصلي اين سازمان در داخل كشور، همفكران بختيار در جبهه ملي بودند و در حقيقت ميتوان گفت كه اين كودتا را جبهه ملي و يا حداقل بخشي از اين جبهه هدايت ميكرد. از گردانندگان اصلي اين توطئه كه بگذريم، اعضاي سازمان نقاب، از وابستگان به رژيم سابق بودند كه عمده آنها را ساواكيها و نظاميان اخراجي و بازنشسته و تعداد محدودي از نظاميان شاغل، تشكيل ميدادند.
بنابر اظهارات يكي از عوامل كودتا:
«سازمان نقاب، شامل يك ستاد در پاريس كه در رأس آن بختيار و يك ستاد در ايران كه به دو شاخه سياسي و نظامي تقسيم ميشد، بود.
سازماندهي كودتا با ابوالقاسم خادم، يكي از اعضاي فعال حزب ايران بود و پس از دستگيري او در تاريخ 8/2/1359، به مهندس جواد مرزبان واگذار شد.»
يكي از كساني كه در جريان كشف و خنثيسازي كودتاي نوژه حضوري فعال داشت، (س ـ ح) بود كه درباره طليعههاي كودتا چنين ميگويد:
«در مورد طليعههاي كيس بايد گفت كه شبكه اصلي كودتا موفق شده بود چند جريان ضد انقلابي كوچكتر را كه عمدتاً با مشي مليگرايي فعاليت ميكردند، به خود وصل كند، ولي ارتباطش با آنها بسيار محدود بود و تنها توسط رابطي به شبكه اصلي كودتا وصل ميشدند و قرار بود هر يك از اين شبكهها به موقع با جريان اصلي هماهنگ شوند.
ما موفق شده بوديم كه ماهها قبل از جريان كودتا، بعضي از اين شبكهها را شناسايي و عوامل آنها را دستگير نماييم و با اينكه احساس ميكرديم جريان بزرگتري مشغول به فعاليت است، ولي از چند و چون آن بياطلاع بوديم. اگر چه كيس كودتا بسيار ولنگار اداره و هدايت ميشد، ولي چون اولين جريان ضد انقلابي بعد از انقلاب بود و دستگاههاي اطلاعاتي ما هنوز به صورت نطفهاي وجود داشتند، پيگيري اين جريان بزرگ تقريباً محال بود.
ماهها پيش از كودتا ميدانستيم كه بنيعامرينامي (حتي خود كودتاچيان نيز وي را به اسم احسان ميشناختند)، مشغول فعاليت است، اما از چند و چُون آن مطلع نبوديم.
يكي از افراد مهم و حساسي كه قبل از كودتا دستگير شد، خادم (مسئول شاخه سياسي كودتا) بود كه اطلاعات فراواني داشت، ولي بر خلاف انتظار تا روز كودتا، حتي مدتها بعد از آن، مقاومت كرده بود و هيچ اطلاعي راجع به اين جريان بروز نداده بود. متأسفانه قسمتي از بازجويي وي، توسط اداره دوم ارتش انجام گرفت و يكي از بازجويان اداره دوم به نام سروان انصاري، خود جزو شبكه كودتا بود و اين شبكه را در جريان آخرين بازجوييهاي خادم قرار ميداد، لذا كودتاچيان زحمت پاك كردن ردهايي را كه به اطلاعات خادم مربوط ميشد، به خود نميدادند، مضاف بر آنكه خادم چندان حرفي هم نزد.
يكي ديگر از افرادي كه به شبكه مربوط ميشد و اطلاعات فراواني داشت، سرهنگ زادنادري يكي از افسران بود كه در عين حال كه عضو شبكه كودتا بود، شخصاً نيز شبكه كوچكتري را اداره ميكرد. وي در بازجوييهايش، اطلاعات مربوط به شبكه كوچكتر را لو داده بود، ولي درباره كودتاي اصلي هيچ حرفي نزده بود، به اميد اينكه شبكه كودتا، رژيم را واژگون كرده و وي نجات پيدا خواهد كرد. تنها هنگامي كه شبكه اصلي منهدم شد، بر اثر بازجويي از كودتاچيان مشخص شد كه زادنادري يكي از اعضاي مهم شبكه اصلي بوده است و وي نيز كه ميديد همه چيز نقش بر آب شده، كاملاً روحيه خود را از دست داد و از آن پس اطلاعاتش را به طور كامل تخليه كرد و سپس به علت گستردگي فعاليتهايش، اعدام شد.
از جمله شبكههاي كوچكي كه به نحوي با كودتا مربوط ميشدند، جبهه اتحاد ملي بود كه متشكل ميشد از تعدادي اعضاي سابق حزب سومكا (كه يك حزب نئوفاشيست بود). اين شبكه مدتها قبل از جريان كودتا متلاشي شده بود، ولي سرنخي كه قابل پيگيري باشد، براي پيگيري كودتا از آن به دست نيامد.
جريان ديگر، چريكهاي ناسيوناليسم بودند كه نيز تعدادي از اعضايشان را قبل از كودتا دستگير كرده بوديم، ولي از آنها نيز سرنخي به دست نيامده بود.
جريانهاي كوچكترِ ديگري هم بودند كه در صورتي كه امكانات اطلاعات ما بهاندازه امروز بود، ميتوانستيم جريان كودتا را قبل از آنكه دستبهكار شود، متلاشي كنيم؛ ولي بايد اذعان نماييم جز اطلاعات پراكندهاي راجع به اين جريان، چيزي در دست ما نبود و عملاً تا هنگامي كه كودتا شروع به خزيدن كرد، از وجود آن غافل بوديم.»
تيمسار محققي كه در جريان كودتا، قرار بود عمليات هوايي را هدايت كند، در بازجويي خود، سازماندهي كودتا را ناقص، ضعيف و احمقانه توصيف ميكند و ميگويد:
«ديديم كه چگونه، كاري بچگانه و حماقت كرديم!... ما ذرع نكرده ميخواستيم پاره كنيم، حالا فكر ميكنم ميبينيم خيلي بچگانه و بيحساب و كتاب بود!... بدترين و ضعيفترين و ناقصترين سازمانهاي دنيا هم از اين سازماندهي بهتر بود، چون هيچ كدام به هم اطمينان نداشتيم و همديگر را نميشناختيم فقط ركني پيغام ميآورد كه همه چيزها درست شده و يا در حال درست شدن است.»
بايد گفت كه هر چند اقدام كودتاگران در برابر اراده مردم، كاري احمقانه بود، اما اين را نبايد به حساب ضعف سازماندهي كودتا گذاشت.
گستردگي شبكه كودتا، نفوذ كودتاگران در اطلاعات ارتش و همكاري حداقل دو تيم از گروه تعقيب و مراقبت اداره دوم ارتش با آنان و اينكه كودتاچيان توانسته بودند قبل از شروع عمليات و تا آخرين روزها، به فعاليت مخفي خود ادامه دهند، نشان ميدهد كه سازماندهي كودتا آنگونه كه محققي تصوير كرده، ضعيف نبوده است. علاوه بر اين، شرايط آغاز پيروزي انقلاب، بهويژه برخوردار نبودن نظام حاكم از تشكيلات اطلاعاتي نيز ميزان موفقيت كودتاگران را افزايش ميداد.
شايد بتوان گفت كه كودتاي نافرجام 18/4/1359، از نظر سازماندهي، دست كمي از كودتاهايي كه به پيروزي كودتاچيان ميانجامد، نداشت. سازماندهي اين كودتا به مراتب قويتر از كودتاي 28 مرداد 1332 بود.
نافرجام ماندن كودتا عليه انقلاب اسلامي، دليل ديگري غير از ضعف سازماندهي داشت و آن حضور مردم در صحنه براي دفاع از ارزشهاي الهي است.
نكته مهم اين است كه پس از سالها تجربه ـ به نظر ميرسد ـ طراحان اصلي كودتاي نوژه به راز عدم موفقيت خود پي بردهاند و از اين رو امروز برنامه گسترده و پيچيدهاي براي جدا كردن مردم از اسلام و انقلاب اسلامي تدارك ديدهاند كه اميدواريم به فضل خداوند متعال و با هوشياري بيش از پيش مردم و مسئولان نظام اسلامي، در اين توطئه هم ناكام بمانند.