سخاوت و آثار شگرف آن
محمد احسان آزادی
سخاوت از ویژگی اخلاقی برجسته انسان و فضایل برتر است که دارنده آن در اوج انسانیت قرار میگیرد و برای او در زندگی دنیوی و اخروی آثار و برکاتی است که میتوان آنها را شگرف و استثنایی برشمرد. نویسنده با مراجعه به آموزههای قرآنی و روایی بر آن است تا گوشهای از آثار و برکات آن را تبیین نماید.
***
سخاوت، بخشندگی کریمانه
هر چند واژه سخی و سخاوت و مشتقات آن در قرآن نیامده، اما از مفاهیمی است که خداوند در قرآن با آوردن عباراتی چون «من أعطى»، «یؤتى ماله» و «اتَى المالَ عَلى حُبِّهِ » بدان توجه داده است.
از آیه ۱۷۷ سوره بقره و آیات ۵ تا ۹ سوره انسان
برمیآید که خصلت سخاوت در افرادی وجود دارد که «اهل بر»(به کسربا و تشدید راء ) و از «ابرار» هستند. «بر» هر چند به نیکی و احسان ترجمه شده ولی از نظر مفهومی فرق ظریف با آنها دارد. احسان نسبت به برّ عام است و از عمومیت بیشتری برخوردار است در حالی که برّ به نوعی خاص از احسان اطلاق میشود. لذا وقتی از مصادیق احسان و محسنان یاد میشود به بر و ابرار نیز اشاره میشود؛ اما ابرار گروهی خاص از اهل احسان و محسنین هستند.
خداوند در سوره انسان اهل بیت عصمت و طهارت رسولالله(ص) را به عنوان ابرار معرفی کرده که با آنکه خود نیازمند به طعام بودند، آن را به فقیر و اسیر و مسکین میدهند.
پیغمبر اکرم (ص) در تعریفی از سخاوت میفرماید: «السخاء خلق الله الاعظم؛ سخاوت، اخلاق بزرگ الهی است»(کنز العمال، ج ۶، ص ۳۳۷، حدیث ۱۵۹۲۶؛ میزان الحکمه، ج ۵، ص ۲۴۲۶، السّخاء، حدیث ۸۳۴۹)
در این حدیث پیامبر(ص) سخاوت را از اخلاق اعظم الهی معرفی میکند. این بدان معناست که اگر در میان صفات الهی انسان بخواهیم صفت بزرگ اخلاقی را شناسایی و معرفی کنیم باید به سخاوت اشاره داشته باشیم. نکته جالب این است که پیامبر(ص) در توصیف این اخلاق الهی از واژه اعظم استفاده میکند؛ چرا که خداوند در آیه ۴ سوره قلم آن حضرت(ص) را به خلق عظیم میستاید. این بدان معناست که ریشه بسیاری از اخلاق عظیم را میبایست در همین خلق اعظم الهی یعنی سخاوت خداوندی جست. در واقع تمام فضایل اخلاقی پسندیده را میبایست در خلق اعظم الهی سخاوت جست.
پس هر فضیلت اخلاقی بزرگ در اخلاق اعظم الهی از جمله سخاوت ریشه دارد و اهل اخلاق و فضایل اخلاقی، مظاهر تجلیاتی این صفت خداوندی و مانند آن هستند.
به سخن دیگر هر آنچه انسان در آفاق و انفس دارد، از سخاوت الهی است؛ حال وجود و جانش باشد یا نعمتهای دیگر که خداوند بخشیده تا خلیفه الله شود و یا از آنها در دنیا و آخرت بهره برد؛ زیرا همه مواهب هستی از جمله وجود انسانی از سرچشمه سخاوت خداوندی به هستی و انسان رسیده است.
از روایات به دست میآید که سخاوت از اخلاق بهشتیان است و ریشه در بهشت دارد، همان طور که بخل و خشم از اخلاق دوزخیان است و ریشه در دوزخ فقر و فاقه دارد. از پیامبر(ص) روایت است که فرمود:اِنَّ السَّخاءَ شَجَرَهٌ مِنْ اَشْجارِ الجَنَّه لَها اَغصَانٌ مُتَدَلِّیَهٌ فِى الدُّنیَا، فَمَن کَانَ سَخِیّاً تَعَلَّقَ بِغُصْن مِن اَغْصَانِهَا فَسَاقَهُ ذَلِکَ الغُصنَ اِلَى الجَنَّهِ؛ همانا سخاوت درختى از درختان بهشت است، شاخههایى آویخته در دنیا دارد، کسى که سخى است به شاخه اى از شاخههایش بسته است، پس آن شاخه او را به بهشت مى کشاند.(امالى طوسى،
ص ۴۷۴، مجلس ۱۷، حدیث ۱۰۳۶؛ بحار الانوار،
ج ۸، ص ۱۷۱، باب ۲۳، حدیث ۱۱۴؛ میزان الحکمه، ج ۵، ص ۲۴۲۶ السخاء، حدیث ۸۳۵۰)
آثار و برکات سخاوت
خداوند در آیاتی از قرآن اهل سخاوت را از کسانی معرفی میکند که از دوزخ در امان هستند و در بهشت رضوان الهی سکونت دارند.(انسان، آیات ۸ تا ۱۱)
پیامبر گرامی(ص) برای سخاوت سه اثر مهم ذکر فرمودهاند:السَّخِىُّ قَریبٌ مِنَ اللهِ، قَریبٌ مِنَ النَّاسِ، قَریبٌ مِنَ الجَنَّهِ؛ انسان سخى به خدا و به مردم و بهشت نزدیک است.(مصباح الشریعه: ۸۲، باب السابع و الثلاثون، فى السخاء؛ بحار الانوار، ج ۶۸، ص ۳۵۵، باب ۸۷، حدیث ۱۷؛ میزان الحکمه، ج ۵، ص ۲۴۲۸، السخاء، حدیث ۸۳۷۷)
از آنجا که سخاوت،اعظم اخلاق الهی است، کسی که به این صفت باشد، در حقیقت مظهر اعظم اخلاق خدایی است و چون قرب الهی با تجلیات صفات الهی در انسان و مظهریت آنها تحقق مییابد، باید گفت که هر کسی مظهر اسماء و صفات الهی باشد، به خداوند نزدیکتر است.
خداوند در آیاتی از جمله در آیه ۱۳۸ سوره بقره از بندگان میخواهد اسماء و صفات الهی را که در ذات ایشان ودیعت نهاده شده(بقره، آیه۳۱) تجلی و فعلیت دهند و رنگ خدایی بگیرند تا اینگونه ربانی شوند.(آل عمران، آیه ۷۹) پس قرب الهی به این است که صفات الهی بهویژه اعظم اخلاق الهی را در خود فعلیت و مظهریت بخشد.
امام صادق(ع) در بیان اهمیت و ارزش سخاوت به آثار آن اشاره کرده و میفرمایند: «السخاء من اخلاق الانبیاء و هو عماد الایمان ولا یکون المؤمن الا سخیا و لا یکون سخیا الا ذو یقین و همه عالیه لان السخاء شعاع نور الیقین، و من عرف ما قصدهان علیه ما بذل؛ سخاوت از اخلاق انبیاء است و ستون ایمان است و هیچ فرد با ایمانی وجود ندارد، مگر اینکه با سخاوت است و هیچ سخاوتمندی وجود ندارد، مگر اینکه دارای یقین و همت عالیه است، زیرا سخاوت، شعاع نور یقین است وآن کس که بداند چه چیزی را قصد کرده، آنچه را که بذل نموده در نظر او کم اهمیت است» (بحار الانوار،
ج ۶۸، ص ۳۵۵، حدیث ۱۷)
در این حدیث سخاوت را از اخلاق پیامبران معرفی میکند و آن را همانند نماز از ستونهای دین و ایمان بر میشمارد. این بدان معناست که اصولا اهل ایمان که تلاش دارند به لقاء الله برسند و خدایی شوند(انشقاق، آیه ۶) باید صفت اعظم جمال الهی را دارا باشند که همان سخاوت است.
حضرت صادق(ع) سپس به اثر سخاوت در شخصیت و ادراک شخص اشاره میکند و میفرماید که اهل سخاوت دارای صاحب جزم و یقین در حوزهاندیشه و عزم و همت عالی در حوزه اراده است؛ زیرا یقین، همان علم شهودی است که در آن حقیقت برای شخص آشکار است و شخص آن حقیقت را چنانکه هست میبیند؛ پس به مطلب چنان جزم دارد که شک و تردیدی در آن راه ندارد و در مقام عمل نیز او را به عزم عالی میرساند که همان همت است به گونهای که وقتی وارد عمل شد دیگر هیچ تردیدی در انجام آن نداشته و پا پیش و پس نکشد.(تکاثر، آیات ۶ و ۷)
اینکه آن حضرت(ع) میفرماید سخاوت ستون ایمان است، به این معناست که اگر بخواهیم از صفات مومن سخن بگوییم باید به صفت سخاوت نیز اشاره داشته باشیم. پس کسی که اهل سخاوت نیست، اهل ایمان هم نیست.
البته امیرمؤمنان علی(ع) سخاوت را از اشرف آرایهها و صفات اخلاقی مومن میداند که جان و روحش را زینت میبخشد، چنانکه ورع با جانش چنین میکند. آن حضرت(ع)می فرماید: «تحل بالسخاء و الورع فهما حلیه الایمان و اشرف خلالک؛ به سخاوت و ورع، خود را بیارای که این دو، آرایههای ایمان و برترین صفات توست.» (غرر الحکم، حدیث ۴۵۱۱)
سخاوت در شخص موجب میشود تا او را از عذاب الهی دور کند؛زیرا اگر اعظم اخلاق الهی در کسی ایجاد شد موجبات قرب او را به خداوند و یقین را فراهم میآورد. میگویند سامری که اهل یقین شد به سبب همین سخاوت بود که خداوند به او به سبب سخاوت از شعاع نور یقین بر دلش تاباند و او را اهل بصیرت و یقین مکاشفهای کرد، به گونهای که اموری از حقایق هستی را میدید که دیگران نمیدیدند.(طه، آیه ۹۶) همین مسئله البته باعث میشود که در دام شیطنت شیطان بیفتد و گوساله طلایی صدادار بسازد و مردم را بدان دعوت کند. اشتباه و گناه سامری و سوءاستفاده از قدرت بصیرت و یقین، او را در آخرت بدبخت کرد و اگر نبود همین ویژگی سخاوت خداوند او را در همین دنیا نیز عذاب میکرد، ولی سخاوت موجب شد تا خداوند به عذاب استیصال و استعجال در همین دنیا او را نگیرد و او را هلاک نکند، بلکه اجازه داد تا به زندگی ننگین خود ادامه دهد. در روایت است که:اَوحَى اللهُ عَزَّ وَجَلَّ اِلى مُوسى(ع) اَن لاَ تَقْتُلِ السّامِرِىَّ؛ فَاِنَّهُ سَخِىٌّ؛ خدا به موسى وحى کرد: سامرى را به قتل نرسان؛ زیرا او انسانى باسخاوت است.(کافى: ج ۴، ص ۴۱، باب معرفه الجود و السخاء، حدیث ۱۳؛ میزان الحکمه: ج ۵، ص ۲۴۲۸، السخاء، حدیث ۸۳۷۷)
در روایات میان عقل و سخاوت ارتباط منطقی برقرار شده است؛ زیرا عقلی که در قرآن و روایت مطرح است همان چیزی است که بدان بهشت کسب میشود و یقین به دست میآید. اگر سخاوت یقین زا است، به طور طبیعی با چنین عقلی در ارتباط است.
از این رو امیرمومنان علی(ع) به این ارتباط اشاره داشته و میفرماید: «السخاء ثمره العقل والقناعه برهان النبل، سخاوت میوه درخت عقل؛ و قناعت دلیل بر نجابت است» (غرر الحکم، حدیث ۲۱۴۵)
پس اگر سخاوت میوه درخت عقل است، باید گفت که خردمند از نظر آن حضرت(ع) کسی است که اهل سخاوت باشد و کسی که اهل بخل است خردمند نیست و از عقل بهرهای نبرده است. پس آنهایی که در بخشش به دیگران «بخل» میورزند، اموال زیادی را فراهم کرده و میگذارند و میروند، در حقیقت اینگونه افراد عاقل نیستند؛ زیرا، زحمت بر دوش آنها بوده، بدون آنکه از اموالشان بهره مادی یا معنوی ببرند. کدام عاقلی چنین کاری میکند!
پیامبر اسلام (ص) درباره سخىترین مردم فرموده است:اَسْخَى النَّاسِ مَن اَدَّى زَکاهَ مَالِهِ.سخىترین مردم کسى است که زکات مالش را مىپردازد (میزان الحکمه: ج ۵، ص ۲۴۳۲، السخاء، حدیث ۸۳۹۶)؛ چرا که پرداختکننده واجبات مالی خود در حقیقت میزان مشخص سخاوت را در عمل بروز و ظهور بخشیده و کف سخاوت را نشان داده است؛ در مقابل، کسی که بخل میورزد و زکات مالی خود را پرداخت نمیکند، از سخاوت و عقل بهرهای نبرده است. پیامبر(ص) در جایی دیگر بر همین قیاس میفرماید: اِنَّمَا البَخِیلُ حَقَّ البَخِیلِ الَّذِى یَمْنَعُ الزَّکَاهَ المَفْرُوضَهَ فِى مَالِهِ؛ بخیل واقعى کسى است که از پرداخت زکات واجبى که در مالش قرار دارد خوددارى مىکند(. بحارالأنوار ج۷۰، ص۳۰۶ )
اهل سخاوت با سخاوت خویش بسیاری از عیوب و نواقص خود را میپوشاند؛ زیرا سخاوت مندی او موجب میشود که دیگران عیبهای دیگرش را نبینند و حتی ممکن است آن عیوب تحتالشعاع این سخاوت از میان برود. پس باید گفت که سخاوت عیبپوش و عیبزدا هم است. بنابراین کوچکترین و کمترین فایده و اثر سخاوت همین عیب پوشی و جذب قلب مردمان و کسب احترام از سوی آنان است که در روایات پیشین نیز به آن اشاره شده است. امیرمومنان علی(ع) نیز درباره این اثر سخاوت میفرماید: «غطوا معایبکم بالسخاء فانه ستر العیوب، عیوب خویش را باسخاوت بپوشانید، زیرا سخاوت پوشاننده عیبهاست»
(غرر الحکم، حدیث ۶۴۴۰)
آن حضرت در جایی دیگر میفرماید: «السخاء یمحص الذنوب و یجلب محبه القلوب؛ سخاوت، گناهان را پاک میکند و دلها را سوی سخاوتکننده فرا میخواند. » (غررالحکم، حدیث ۱۷۳۸)
پس همان طوری که سخاوت از نظر معنوی اصل و آثار گناهان را از میان میبرد، همچنین موجب احترام و جلب و جذب قلوب مردمان میشود. از همین رو اهل نیکوکاری و احسان و سخاوت همواره در میان مردمان از جایگاه ویژهای برخوردار هستند و حتی مردم برخی از گناهان ایشان را نمیبینند و بر آنها خرده نمیگیرند؛ زیرا سخاوت پوشنده آن اشتباهات و خطاهای آنان است.
امام علی(ع) درباره تاثیر عمیق محبت در جلب قلبها و گرایش مردم به اهل سخاوت میفرماید: «ما استجلبت المحبه بمثل السخاء و الرفق و حسن الخلق؛ هیچ چیزی مانند سخاوت و مداراکردن و حسن خلق، جلب محبت نمیکند. (غررالحکم، حدیث ۹۵۶۱)
پیامبر(ص) به سبب جایگاه و اهمیت سخاوت به امت سفارش میکند که نگاه دیگری به اهل سخاوت داشته باشند و درباره آنان خردهگیری نکنند. آن حضرت میفرماید: «تجافوا عن ذنب السخی فان الله آخذ بیده کلما عشر؛ از گناه و لغزش سخاوتمند صرفنظر کنید، زیرا، هر زمان بلغزد، خداوند دست او را میگیرد و نجاتش میدهد. (کنزالعمال، ج ۶، ص ۳۹۲، حدیث ۱۶۲۱۲) از دیگر آثار سخاوت این است که شخص از همان دستی که داده به سرعت از دست دیگر بازپس میگیرد. از این روست که رزق و روزی از سوی خداوند با سرعت بسیار به انسان سخی میرسد. رسول اکرم(ص) میفرماید: رزق و روزی سخی سریعتر از رسیدن کارد به رگ گوسفند، به او میرسد. (ارشاد القلوب، ج۱، ص ۱۲۷)
آن حضرت(ص) همچنین آفرینش بهشت را برای سخاوتمندان دانسته است. رسول گرامی اسلام (ص) میفرماید: آنگاه که خداوند بهشت را آفرید، سؤال کرد: پروردگارا چرا مرا آفریدی؟ پاسخ شنید: برای افراد سخی. بهشت گفت: راضی شدم خدای من. (مستدرک الوسائل، ج۷، ص ۱۸ )
در این باره امام صادق(ع)میفرماید: طلبتُ الجنّهًْ، فوجدتها فی السّخاء؛بهشت را جستوجو کردم و آن را در بخشندگی یافتم.(مستدرکالوسائل،
ج 12، صص 173- 174، ح 13810)
سخاوت امام حسن(ع)
ابن کثیر از علماى اهل سنت روایت کرده که امام(ع) غلام سیاهى را دید که گرده نانى پیش خود نهاده و خودش لقمهاى از آن مىخورد و لقمه دیگرى را به سگى که آنجا بود مىدهد.
امام(ع) که آن منظره را دید به او فرمود: انگیزه تو در این کار چیست؟ پاسخ داد: انى استحیى منه ان آکل و لا اطعمه؛ من از او شرم دارم که خود بخورم و به او نخورانم! امام(ع) فرمود: از جاى خود برنخیز تا من بیایم! سپس به نزد مولاى آن غلام رفت و او را با آن باغى که در آن زندگى مىکرد از وى خریدارى کرد، آنگاه آن غلام را آزاد کرده و آن باغ را نیز به او بخشید! (البدایه و النهایه، چاپ مصر، ج ۸، ص ۳۸)
زمخشرى در کتاب ربیع الابرار از انس بن مالک روایت کرده که گوید: من در خدمت حسن بن على(ع) بودم که کنیزکى بیامد و شاخه گلى را به آن حضرت هدیه کرد. حسن بن على(ع) به او گفت: انت حره لوجه الله؛
تو در راه خدا آزادى!
من که آن ماجرا را دیدم به آن حضرت عرض کردم: کنیزکى شاخه گل بىارزشى به شما هدیه کرد و تو او را آزاد کردى؟ در پاسخ فرمود: «هکذا ادبنا الله تعالى «اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها» و کان احسن منها اعتاقها؛ اینگونه خداى تعالى ما را ادب کرده که فرمود: « هرگاه به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید» و بهتر از آن آزادى اوست. (ینابیع الموده، چاپ اسلامبول، ص ۲۲۵)